خبرگزاری مهر-گروه دین و آئین-مصطفی وثوق کیا: ما بالاخره به هر جان کندنی بود به نجف رسیدیم با هر سختی و مشقت که گفتهاند برای زیارت ارباب اما این مشقات حاصل بی تدبیری بود تا سختی راه.
در دومین روایت مسافر کربلا از نجف میخواهم بگویم اما قبل از آن یک روایت از فرودگاه امام جاماند. آنجا که ساعتها تأخیر جان مسافران را به لب رساند و وقتی بعد از ۶ ساعت تأخیر از آنها خواستند برای سوارشدن به هواپیما آماده شوند امتناع کردند. ولولهای به پا شد که به تلافی این تأخیر ما هم در حرکت هواپیما تأخیر میاندازیم مگر اینکه خسارت ما را طبق قانون بدهید و خب مرحله اول برای مسئولان داخلی انکار و تهدید مسافران بود اما ظاهراً این بار خشم از بی تدبیری اتحاد ایجاد کرده بود و کسی سوار هواپیما نشد غیر از چند نفر معدود که باعث نشد کادر پروازی را مجاب به پرواز کند. القصه مسافران خروجی گیت ۲۴ فرودگاه امام نشستند تا حقشان را بگیرند و بعد از ساعتها مجادله با مسئولان شرکت هواپیمایی که حاضر به عذرخواهی هم نبودند حقشان را گرفتند.
اعتراض زوار به تأخیر بی سابقه جواب داد و خسارت پرداخت شد
آفتاب صبح شنبه سوم ماه یکساعتی طلوع کرده بود که در نهایت سوار غول آهنی شدیم به سمت نجف تا آسمان راهی باشد برای رسیدن ما به بهترین زمین خدا. زمانی که در کوتاهترین حد خودش گذشت و فرودگاه نجف پذیرای زائران خسته ای شد که بعضاً دو سال منتظر این سفر روحانی بودند.
نجف؛ گرم اما دلپذیر
آفتاب سوم مهرماه نجف داغتر از تهران بود و البته شرجیتر به واسطه دریای نجف. اولین خان فرودگاه کنترل تست pcr توسط کادر درمان مستقر در فرودگاه بود. برخلاف تصورات در فرودگاه اغلب کارمندان مستقر ماسک داشتند و تستها را هم با دقت کنترل میکردند هر چند خلوتی فرودگاه روند کار را سرعت داده بود. همین اتفاق در هنگام طی کردن تشریفات خروج رخ داد. برخلاف تصاویر منتشرشده روزهای قبل فرودگاه نجف خلوت بود و البته این مساله ناشی از ترتیب و هماهنگی در پروازها بود. القصه که راهی بیرون شدیم تا برای زیارت به بارگاه مولا برویم. رانندههای عراقی هم که خوب این را میدانستند سراغمان آمدند اما ما با تجربه سفرهای قبلی و توصیههای دوستان راهی خیابان اطراف شدیم تا با سواریهای عبوری برویم.
در نگاه اول فرودگاه نجف خلوت تر از سنوات قبل بود هم به جهت حضور زوار ایرانی که نهایتاً ۶۰ هزار سهمیه گرفتند و همه به جهت زوار خارجی که در مدت حضور فقط دو گروه لبنانی و پاکستانی دیدیم که آنها هم با توجه به بسته بودند مزرهای زمینی دیگر نمیتوانستند از راه ایران خود را به ایران برسانند و اجبارا سفر هوایی را انتخاب کرده بودند. از فرودگاه که خارج شدیم همانی بود که میگفتند. گیر و گرفت های کرونایی فقط تا داخل فرودگاه اعتبار داشت. از درب خروجی گویی این ویروس منحوس اصلاً نیست و شاید هم عراقیها آن را قبول ندارند همان طور که برخی کشورهای همسایه شرقی هم آن را قبول ندارند هر چند آمارها از تأثیر این ویروس در عراق سخن میگویند اما واقعیت میدانی چیز دیگری است. اربعین سال قبل و دو عاشورای پرشور حداقل نشان میدهد این ویروس در برگزاری آن بی تأثیر است و ان شاءالله لطف اباعبدالله شامل حال زوارش نیز هست.
سه راهی کوفه و کربلا و نجف
راننده ما را میبرد در سه راهی کوفه و کربلا و نجف. یک سمت میرود شهر غمناک کوفه و دیگری سمت حرم مولا. راه میانه نیز به سمت کربلا میروند و ما زواری را میبینیم که راه کربلا پیش گرفتند. صدای مداحی مطیعی میآید. صدایی ایرانی میگوید بفرما شربت خنک. یکی بر میداریم از دست هم وطنان و میرویم وسیلهای بیایم برای حرم. سه چرخهای که ریشکا هم میگویندش میآید تا ما را تا سر خیابان شارع الرسول ببرد. شهر به شدت خلوت تر ازتصور ماست. ایرانیها که نیستند و خود عراقی هم در مسیر مشایه هستند. موکب ها هم تک و توک برپاست. میرویم چایی عراقی بخوریم که می بی نم بچههای اصفهان لابلای عراقیها خدمت میکند. سوالشان میکنیم که کی رسیدید و میگویند دو روز است و حالشان خراب است از دیر رسیدن و نرسیدن برخی رفقایشان. میگویند نجف خلوت است این روزها و البته دلگیر و آنها هم یکی دو روز دیگر جمع میکنند به سمت کربلا. یکی دو تا موکب دیگر را هم که میپرسیم همین است. میخواهم اینها را جلوی دوربین بگویند که طفره میروند و به اصطلاح میپیچانند.
از خیابان اصلی میپیچیم به شارع الرسول. خلوت است و از دور گنبد حرم مولا نمایان. تا سینه خم میشویم و سلام میکنیم. اشک که امان نمیدهد و میخواهد فراغ دوساله را یکجا جبران کند. سلانه سلانه میرویم سمت حرم. اینجا هم که بازار اصلی بود و مرکز خرید و فروش خلوت است. هتلها تخفیف گذاشتند برای مسافران اما مسافری نیست و اگر باشد در راه مشایه است. از جلوی کوچه منزل آیت الله سیستانی هم میگذریم. هنوز در حیرتم که این مرد چگونه عراق را کنترل میکند با رویهاش و چگونه است سالها با وجود فاصله نهایتاً سه دقیقهای تا حرم به زیارت نرفته است. حکمتی است که سالها بعد حکایتش آشکار میشود.
اطراف حرم خلوت و جز خانوادههای عراقی و معدود زوار ایرانی کسی نیست. راهی حرم میشویم. دو سالی است که گیر و گرفت و عراقیها برای تحویل گوشی موبایل هم برطرف شده و این برای ایرانی جماعت خبر خوشحال کنندهای است. یک ضرب که میروم سمت ایوان طلا و بعد داخل ضریح. فریاد حیدر حیدر است که از سوی چند ایرانی صحن را لبریز میکند. مردم میپیچند به هم و جلو میروند تا برسند به ضریح. حال عجیبی است بعد از دو سال فراغ. خود را باید بسپاری به دل حرم. خودش باید دلت را صاف کند در این مضجع نورانی.
روایت تمام است. این قلم از روایت فضای حرم عاجز است. چشمانت را ببند و خود را در حرم تصور کن. خانه پدری آغوش امن همه است.
نظر شما