به گزارش خبرنگار مهر، حسن انصاری در تازهترین یادداشتش به برخی از گروههای شیعی از جمله قرمطیان، فاطمیان و شیعیان اسماعیلی پرداخته است. او پژوهشگر تاریخ و تفکر اسلامی و نویسنده کتابهایی چون «بررسیهای تاریخی در حوزه اسلام و تشیع»، «گنج پنهان، شرح احوال و آثار علامه مرحوم سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی» و… است. در ادامه با این یادداشت همراه شوید:
عموماً داوریها درباره تحولات فکری و اعتقادی اسماعیلیه نخستین و پیشافاطمی و آغاز دوران فاطمیان در صد سال اخیر به دلیل مشکل انتساب و ماهیت متون منتسب به این گروهها دچار ایراد است. مثلاً عموماً تصور میشود که کتاب «الرشد والهدایة» متعلق به ابن حوشب، منصور الیمن، پدر جعفر بن منصور الیمن است و این کتاب بازتاب دهنده افکار اسماعیلیه نخستین وفادار به عبدالله المهدی، نخستین خلیفه فاطمی است. در حالی که این انتساب قطعی نیست. وانگهی حتی اگر این کتاب را تألیف او بدانیم عقاید مطرح در آن مربوط به زمانی است که هنوز باور به خلافت مهدی عبدالله فاطمی و گسست میان قرمطیان و اسماعیلیان نخستین صورت نگرفته بود.
ظهور عبدالله المهدی چنانکه میدانیم به گسستی میان گروههای مختلف اسماعیلی / قرمطی و شیعی پیشافاطمی انجامید. یکی از این گسستها درباره مفهوم قائمیت و مهدویت بود. در حالی که گروههایی از قرمطیان بر ظهور مهدی؛ و گروههایی با تأکید بر مفهوم قائمیت و انطباق آن بر محمد بن اسماعیل و گروههایی شیعی به طور کلی بر ظهور «قائم» در آینده بی تأکید بر شخصیت تاریخی او توجه نشان میدادند عبدالله مهدی با عنوان مهدی در میان طیف نزدیک به خود مطرح شد و فرزندش را هم به قائم ملقب کرد. ادعای امامت از سوی عبدالله المهدی درست برخلاف تمام توقعات در گروههای یاد شده بود. اینکه بعداً چگونه قاضی نعمان و دیگر نظریه پردازان فاطمی سعی در هماهنگ سازی باور به قائمیت محمد بن اسماعیل با مهدی خطاب کردن عبدالله و قائم خطاب کردن فرزند او کردند بحثی است که باید در جای دیگری به آن پرداخت. اما هر چه هست داعیان اصلی و اولیه دولت فاطمیان با وجود آنکه با همه گروههای یاد شده ارتباط سازمانی نداشتند و حتی با برخی از آنها مخالفت هم داشتند اما از میراث آنها در ادبیات بعدی فاطمیان بهره گرفته میشد.
«الرشد والهدایة» به نظر میرسد که از کتابهایی بود که در دوره پیشافاطمی و با تأثیر پذیری از اندیشه آن گروههای متقدم که افکار باطنی هم داشتند و از غلات شیعه تأثیر پذیری قوی یافته بودند نوشته شد و بعداً در ادبیات فاطمیان هم از آن کتاب و افکار آن و از جمله در مباحث مربوط به تأویل، نطقای سبعه، ناطق سابع و «حدود» ائمه تأثیر گرفته شد. هیچ دلیلی در دست نداریم که نشان دهد عبدالله المهدی و داعیان نزدیکش مانند ابوعبدالله شیعی و برادرش این باورها را مطرح میکردهاند. اگر هم منصور الیمن واقعاً نویسنده کتاب الرشد والهدایة باشد باید گفت آن را در دوره پیش از گسست سال ۲۸۶ نوشته و کتاب تنها بازتاب دهنده عقاید قرمطیان / اسماعیلیان پیشافاطمی است و نه تبلیغات رسمی حلقه عبدالله المهدی.
یکی از کتابهایی که گرایشات این گروههای پیشا فاطمی را به درستی نمایندگی میکند و متأسفانه به دلیل انتساب اشتباه به جعفر بن منصور الیمن محتوای آن به عنوان باورهای حلقه عبدالله المهدی و فاطمیان نخستین در تحقیقات اسماعیلی / فاطمی شناسی قلم برده شده کتاب «الکشف» است که نخستین بار آن را اشتروتمان منتشر کرد. در مقالهای مفصل نوشتهام که جز رساله پنجم آن مابقی ربطی به فاطمیان و حتی در تعدادی موارد ربطی به اسماعیلیه ندارد.
نظر شما