به گزارش خبرنگار مهر، پژوهشکده شهید صدر، سی و سومین نشست تخصصی همایش ملی «انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده» را با موضوع «فرصتها و محدودیتهای روشی حرکت انقلاب اسلامی به سوی تمدنسازی» با ارائه محمدصدرا متولی امامی؛ رئیس مؤسسه مطالعات تمدنی اسلامی، برگزار کرد.
در ابتدای این نشست، محمدصادق حاجیپور پژوهشگر پژوهشکده شهید صدر دانشگاه جامع امام حسین (ع) و دبیر علمی نشست به بیان مقدماتی درباره نسبت انقلاب اسلامی و تمدنسازی پرداخت و سپس
حجت الاسلام محمد حسین متولی امامی سخنرانی کرد.
تمدن سازی یک چیز از پیش تعیین شده و طراحی شده و مشخص نیست
وی گفت: به نظر میرسد برای ورود به بحث باید بیان کنیم که تلقی ما از تمدن چیست. میتوانیم بگوییم قدر مشترک تعاریف تمدن این است که یک فرهنگ و یک فکری که بتواند ساختارهای اجتماع و سبک زندگی مردم، و بُعد سخت افزاری زندگی و حیات اجتماعی مردم را تحت تأثیر قرار دهد و جهتدهی کند. بر اساس این تعریف اگر ما مسیری را در مسیر انقلاب اسلامی ببینیم، میتوانیم بگوییم این مسیر، مسیر تمدنی است و اگر این مسیر را نبینیم، هرچه شعار آن را بدهیم نمیتوانیم بگوییم که به سمت تمدنسازی حرکت میکنیم.
حجت الاسلام محمد حسین متولی افزود: مسئله ابتلاء ما به تاریخ غرب و تمدن غرب اولین محدودیتی است که در این مسیر میبینیم. ما در شرایطی قرار گرفتهایم که هم ابتلاء ما در حوزه عملی و هم فکری تحت تأثیر غرب است. یکی از شاخصهای تمدن را میتوان تحمیلگری دانست. تمدنها هَوو پذیر نیستند و جایی را برای غیر نمیگذارند و هر چه جلو برود تمام حوزههای حیات اجتماعی و فردی انسان را در مینوردند و به دلیل تحمیل گری تمدن، امکان عملی ما خیلی محدود شده است. یک زمانی در احوالات مرحوم آقای قاضی میگفتند که شما روزی چند ساعت بروید و در قبرستان و به برزخ و قیامت فکر کنید؛ اما این موضوع در زیست امروز امکان پذیر نیست؛ هرچند که ما بخواهیم خوب باشیم هم نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم و اگر بخواهیم این کار را انجام بدهیم زندگیام از هم میپاشد. در واقع میخواهم بگویم که زیست ما محدود شده است.
مدیر مؤسسه تحقیقات راهبردی تمدن اسلامی ادامه داد: محدودیتهای عملی است که آزادی عملی ما را گرفته است. شما امروز نمیتوانید غذای طبیعی بخورید، نمیتوانید بسیاری از کاهای دیگر را انجام بدهید. متناسب با این شرایط باید ببینیم که عرفان ما چگونه میشود سلوک در این زمان چگونه معنی میدهد. شاید اگر من امروز مدل آیت الله بهجت زندگی کنم غلط باشد و زندگیم از هم بپاشد. موضوع دیگر آزادی فکری است. ابتلاء به فرهنگ غربی هم آزادی عملی ما را گرفته است و هم آزادی فکری ما را. از این بابت آزادی فکری ما را گرفته است که ما عملاً نمیتوانیم یا حداقل کمتر میتوانیم خارج از قواعدی که پیش فرضهای ذهنی ما و مبانی فکری که به مت تحمیل شده فکر کنیم و به همین دلیل و به خاطر همین شکل نگاه است که فکر میکنیم ما به ازای هرچه در تمدن غرب هست را باید در تمدن اسلامی تولید کنیم. این تلقی در ادامه یک تلقی خاصی از تمدن سازی را ایجاد میکند.
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) اضافه کرد: این نگاه و ابتلاء ما به فرهنگ غربی باعث شده است که نگاه ما به عالم نگاه خاصی باشد. مثلاً الان تلاش میکنند که احکام را از طریق هوش مصنوعی به دست بیاورند. اینها محل سؤال است که آیا ما میتوانیم با این روشها اجتهاد را معنا کنیم؟ محدودیت دوم در حوزه روش که شاید بتوانیم بگویم ناشی از مانع اول است به نظر من این است که ما تلاش میکنیم تمدن و الگوهای بزرگ نظامات اجتماعی را طراحی کنیم و به نوعی در محیطهای بیرون از میدان جامعه در محیطهای کتابخانهای تمدن را طراحی کنیم که به نظر من یک سلفیگری پنهانی در این کار وجود دارد. یعنی ساختارهای اجتماعی بیرون از میدان اجتماع طراحی شود. مثلاً در قم طراحی شود و به تهران ابلاغ شود و تهران آن را اجرا کند. این شکل نگاه که الان هم خیلی غالب است هم در ادبیات فقه نظام و هم در ادبیات تمدن سازی قالب است که مثلاً در محیطهای کتابخانهای بنشینیم و مثلاً شهر و تغذیه و … را طراحی کنیم که به نظرم این شکل نگاه یک نگاه انتزاعی غیرواقعی در مسئله تمدن سازی است. به نظر میرسد این نگاه ناشی از غفلت از موقعیت مندی و وحشی بودن تمدن است؛ یعنی تمدنها موقعیتمند هستند.
متولی امامی گفت: تمدن و تمدن سازی یک چیز از پیش تعیین شده و طراحی شده و مشخص نیست. چیزی که در ذهن بسیاری از سیاستمداران است که حالا که دولت آقای رئیسی آمد، دولت اسلامی شکل گرفته است و بعد از آن هم تمدن را میسازیم. این تلقی خطرناک هم تصور افرادی که خیلی امیدوار هستند را خراب میکند و هم نتیجه عکس میدهد چون اصلاً تاریخ اینگونه جلو نیامده است؛ صفویه و انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفتند؟ تمدن غرب چگونه شکل گرفت؟ اینها با طراحی پیشین نبوده و اساساً این ناشی از این است که ما فکر میکنیم مُختار ما یَشاء در عالم هستیم. موقعیتمندی تاریخ بسیار مهم است.
عصر غیبت؛ عصر ابتلاء و عُسرت مؤمنین است
وی بیان کرد: محدودیت سومی که باید به آن توجه کرد و اصلاً جدی گرفته نمیشود مسئله عصر غیبت و بحثهای عُسرت ما در عصر غیبت و ابتلاء مؤمنین است که طبق روایات داریم که شیعیان و مؤمنین در عصر غیبت امکانهای محدودی دارند. یک بحث این است که تاریخ اجازه نمیدهد شما فعال باشید و یک بحث هم این است که ما یک ابتلاء دیگر داریم و آن مسئله محدودیت ما در عصر غیبت است که یک حالت خوف و رجای تمدنی درست میکند و به نظر بنده همان روایت «لا جَبر و لا تَفویض بل امرٌ بین الامرین» این در عرصه تمدنسازی هم وجود دارد؛ یعنی شما نه انقدر فعال هستید و نه جبر است. عملاً شما یک سری امکانهای پیش رو دارید که باید بتوانید این امکانها را بسط بدهید تا عصر غیبت به سر آید و دوران حضور امام عصر بیاید. در این شرایط این ابتلاء بیشتر است یعنی محدودیت بیشتر از چون شما میخواهید تمدن اسلامی ایجاد کنید. این دو مورد اخیر که گفتم چه محدودیت تاریخی چه محدودیت در عصر غیبت و غفلت از آنها موجب شده است که نیروهای انقلابی همه چیز را در دسترس ببینند و حتی برای رسیدن به آن زمان تعیین کنند که ده سال دیگر این کار را میکنیم ۵ سال دیگر آن کار را میکنیم و این خطر است زیرا ما محدودیت داریم و این باعث میشود که هم خودش را دچار سرخوردگی میشوند و هم دیگران را که در این وادی انداختهاند دچار مشکل میشوند.
متولی امامی افزود: محدودیت آخر مسئله سیاست زدگی در تمدن سازی است؛ یعنی تلقی ما از مسئله تمدن و تمدن سازی تقلیل همه مسائل به سیاست است. اینکه ما حفظ وضع موجود کنیم با این عنوان که حفظ نظام از اوجب واجبات است و باید شرایط را نگه دارید تا امام زمان ظهور کند. خود این نگهداری شرایط هم سیاسی درک میشود. نباید مسائل اقتصادی، سیاسی و … را معلول ساختار اقتصادی و ساختار سیاسی و چرخش پول بدانیم و خیلی ساده به آن نگاه کنیم و فکر کنیم یک عدهای نمیگذارند که ما کار کنیم پس دولت را در دست میگیریم و اینها درست میشود. البته نمیگویم که آدم سو استفاده گر وجود ندارد اما این نگاه که شما مسائل را با دستور و تلقی سیاستگذارانه حل کنید، نادرست است. به نظر من این نگاه منجر به رویکرد نئولیبرالیستی میشود؛ اینکه شما حکومت را به لحاظ امنیتی حفظ کنید و مردم خودشان زندگی میکنند. در حالیکه حفظ نظام وجوبش غیری است و نفسی نیست؛ یعنی اگر حفظ نظام میشود وجوبش از این بابت است که به عدالت برسیم، به صلاح برسیم، به تقوا برسیم به چیزهایی برسیم که شعارهای انبیاء برای برپایی توحید و عدل بوده است. اینها نفسی نیست که مثلاً حفظ نظام کنیم تا امام زمان ظهور کند. نمیگویم حفظ نظام نکنیم ولی میخواهم بگویم که وجوب این کار غیری است و از غیری بودن این موضوع غفلت شده است.
ظرفیت ولایت فقیه، فقه شیعه و مسئله اجتهاد از مهمترین فرصتهای ما در عرصه تمدن سازی است
مدیر مؤسسه تحقیقات راهبردی تمدن اسلامی گفت: از جمله فرصتهای ما میتواند ظرفیت سیاسی و ظرفیت ولایت فقیه باشد که یک ظرفیت خوبی است که پشتوانه چند صد ساله در تاریخ دارد که یک نهاد سیاسی خاصی را ایجاد کرده و یک ساختار متناسب با خود را شکل داده است. یک فرصت نرمافزاری داریم بر اساس آن فقه شیعه و مسئله اجتهاد در علوم اسلامی که میتواند مفید باشد و یک سری فرصتهای فرهنگی داریم مثل مسئله طب و درمان و تغذیه که در ایران تاریخی دارد. جالب است که در تمدن ایران طب، طب گیاهی است. در کنار تمدنی که در ایران بوده است یعنی هندیها و پاکستانیها طب ادویه دارند و بعد از آن هم در چین طب سوزنی بوده است. این سه طب کنار یکدیگر بودند و هر سه هم کار آمد بودند. همچنین مسئله فرهنگ شیعه و اسلام شیعی است که در ایران این ظرفیت وجود دارد و فرهنگ حسینی و فرهنگ مهدوی هم هست. بحث شعر و هنری که در فرهنگ ایرانی وجود دارد میتواند جزو فرصتهای ما باشد و شهر سازی هایی که در تاریخ ما آثارش باقی مانده است مانند اصفهان، قزوین و شهرهایی که از بابت شهرسازی سابقهای را پیش روی ما گذاشتهاند.
وی بیان کرد: پیشنهاد ما همان الگوی تصرف است که سعی میکنم آن الگوی تصرف را کمی توضیح بدهم. درست است که شروع مسئله تمدن سازی یا حرکت به سمت یک تمدن آرمانی یا یک افق بهتر و یک شرایط بهتر باید از نقاط باشد و از نقاط خرد باشد و به دلیل اینکه جامعه موقعیتمند است و تمدن وحشی است به ما اجازه نمیدهد که با طرحهای کلان و الگوهای پیشساخته جامعه را تغییر بدهیم؛ بنابراین باید از نقاط شروع کنیم و ما اسم آن را نقطه ثقل میگذاریم و باید از نقاط ثقل تحول شروع کرد و نظامات اجتماعی را تغییر داد. وقتی بررسی میکنیم میبینیم که هر یک از نظامات اجتماعی و هر ساختار اجتماعی دارای نقاط محوری و نقاط ثقل است و آن نقاط ثقل اگر تحت تأثیر قرار بگیرد نظم آن به هم میریزد و از این طریق میتوانید یا آنها را تغییر بدهید یا آن را از بین ببرید و با تغییر آن نقطه ثقل یک تغییرات دومینوی شکل میگیرد؛ چون این شبکه و نظام اجتماعی متصل به یکدیگر هستند با تغییر آن کانون محوری میتواند تغییرات دومینوی شکل بگیرد و بعد تبعات آن را حاکم دنبال و مدیریت کند. «لا یُنتشر الهُدی إلاّ مِن حیث انتشر الضلالُ» هدایت از آنجایی شروع میشود که گمراهی شروع شده است. میتوان این نقاط شروع و نقطه ثقل تغییر و نقطه ثقل تصرف و نقطه ثقل تحول را با نگاه اجتهادی در منابع دینی و هم با رصد شرایط موجود شناسایی کنیم؛ یعنی شرایط موجود باید خوب درک شود و رصد شود و بعد هماهنگ با نظریههایی که ما در فقه شیعه داریم این نقاط را تغییر دهیم.
متولی امامی ادامه داد: باید بتوان نقاط تحول و نقطه ثقل را متناسب با شرایط و با تکیه بر فقه شیعه شناسایی کنیم و بتوانیم آنها را تحت تأثیر قرار بدهیم تا یک تغییرات دومینویی در شرایط اجتماعی ایجاد شود. این میتواند ناظر به آن نظریه پیشینی ما باشد؛ چراکه حاکم و آن کسی که این تغییرات مدیریت میکند باید همیشه این نظریه خاص و نظریه اسلامی را پیش روی خود داشته باشد تا بتواند این شرایط را در حد ممکن است در قدر مقدور به سمتی ببرد که آن نظریه دنبال شود. ببینید مثلاً در موضوع بانک چون مسئله پول و پول اعتباری و بانک را نمیشناسیم. یکی از بزرگترین نظریه پردازهای پول اعتباری میگوید اساساً پول اعتباری ریل ظهور نظام سرمایه داری بود؛ یعنی وقتی من خلق پول کنم و به شما بدهم شما قله ثروت میشوید و بقیه ضعیف میشوند. شناسایی همین ظرفیتی که پول و اعتبار و نظام بانکی ایجاد کرده است میتواند متناسب با نظریه ما زمینه تغییر یا نقطه ثقل تصرف را شناسایی کنیم. به نظر ما مسئله پول کالایی و پول طلا است که اصلاً ما بتوانیم مسئله پول طلا را به عنوان یک ایده به هر میزان که جلو ببریم شرایط را برای طرف تمدنی خودمان تنگ میکنیم؛ یعنی قبل از انقلاب علما متوجه شدند که ریال نوسان دارد و مهریه زنان را بر اساس طلا نوشتند و گفتند ما عقد زن را بر اساس ریال نمینویسیم چون ریال نوسان دارد و الان قویترین پول در جامعه ما پول مهریه زنان است چون پول ثابت است و این پول حساب توانسته است مقاومت خودش را حفظ کند. الان در اروپا داشتن طلا پولشویی محسوب میشود و جرم است و پلیس بانک و پلیس مالیات از پلیس اف بی آی قویتر است و طرفی که طلا دارد را دنبال میکند اما چرا در ایران نمیتوانند این کار را بکنند؟ عرض بنده این است که ما میتوانیم یک نظام پولی مبتنی بر طلا طراحی کنیم شاید این کار به سرعت امکان پذیر نباشد اما میتوانیم گامهای خرد به سمت آن نظریه برداریم به هر میزانی که این گامها را برداریم عرصه را برای طرف تمدنی تنگ کردهایم. این موضوع در هر حوزهای صدق میکند.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: با هر کدام از این کانونها میتوان معیارهای تمدن رقیب شما ضعیف شود یا از بین برود. اول کتاب منکیو نوشته شده است که در عالم غذای مجانی وجود ندارد و این اولین اصل آن کتاب است. اما در اینجا اربعین و قصه محرم این اصل را بر هم زده است. میخواهم بگویم این نقاط ثقل با توجه به نظریه اسلامی میتوانند مدیریت شود و تغییرات دومینوی آن مدیریت شود و یک فضای جدید را ایجاد کند. به نظر من شناخت میزان استقبال مردم و همراهی مردم میتواند به ما کمک کند که از کجا شروع کنیم. برخی از این تغییرات را مثلاً ما در مورد طلا تست کردیم. مثلاً در خیلی از دیون شرعی است کار امکان پذیر است مانند قرض دادن. مثلاً فردی پول قرض میدهد اما بعد از چند وقت میبیند که پولش بی ارزش شده پس تمایل دارد که با طلا قرض بدهد. مثلاً ما الان چند تا قرض الحسنه طلایی راه انداختیم و مردم کاملاً همراهی میکند و علاقه دارند. میخواهم بگویم که این همراهی و کمک میتواند خیلی از سوی مردم شکل بگیرد چون فرهنگش را ما داریم و این فرهنگ به لحاظ فرهنگ اسلامی تجربه کردهایم و ادبیات آنها در فقه اسلامی وجود دارد؛ بحث نقدین در فقه اسلامی است مردم با این انس دارند و متناسب با این سالها زندگی کردهاند که این میتواند به ما خیلی کمک کند.
نظر شما