به گزارش خبرگزاری مهر، در اولین شب از هفته چهاردهم این برنامه، آناهید خزیر، به معرفی منابع مطالعاتی درباره ایرانباستان پرداخت و در ادامه در بخش «فارسی وار» سجاد نجفی، مجری برنامه با علی اصغر بشیری درباره موضوع یلدا در زبان فارسی گفتوگو کرد.
«یلدا» همان «چله» نبود
بشیری در بخشی از سخنان خود در این برنامه گفت: اولین چیزی که لازم است درباره یلدا و چله بدانیم این است که در کشور ما این دو با هم یک چیز شدند و همه یلدا را با چله یکی میدانند در حالیکه در گذشته اینها با هم یکی نبودند و اگر ما مراجعهای به اطلاعات دم دستی بکنیم اطلاعاتی درباره یلدا وجود دارد که ریشههای تاریخ و دقیق ندارد.
وی افزود: کهنترین اثری که در آن از یلدا نام برده شده کتاب «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» ابوریحان بیرونی است که به زبان عربی نگاشته شده است. در آنجا ابوریحان وقتی از آئینهای مسیحی صحبت میکند از یکی از جشنهای آنها به نام یلدا صحبت میکند که حوالی تولد مسیح بوده و اصلاً جزو جشنهای ایرانی نبوده است. خود ابوریحان بیرونی میگوید یلدا را از خوارزمها شنیده و به معنی تولد اکبر است.
بشیری ادامه داد: در طول هزارسال ادبیات فارسی تا پیش از مشروطه تقریباً هیچکدام از شاعران و نویسندگان ما اطلاعی نداشتند که یلدا به چه معنایی است. از قرن پنجم به بعد به مرور زمان شاعران این واژه را به عنوان لغتی برای یک شب تاریک و طولانی استفاده میکنند. بنابراین در شعرهای قرن ششم تا قرن هفتم یلدا، عیسی و خورشید اکثراً کنار هم میآید اما از قرن هفتم شاعران بیشتر از تاریکی و ظلمت و بلندی یلدا میگویند.
این پژوهشگر حوزه ادبیات سپس به موضوع «شب چله» پرداخت و بیان کرد: در جشنهای ایران کهن در آغاز هر فصل یک جشن مخصوص وجود داشته است. طبق نوشتههایی که در متون کهن آمده است در ابتدای فصل زمستان، جشنی به نام «آذرجشن» برگزار میشده است. اساس این جشن هم اینگونه بوده که ساختار زندگی ایرانیان همیشه براساس کشاورزی بوده و کشاورزی هم به نور خورشید احتیاج دارد و آغاز فصلی را که در آن نور خورشید کم یا زیاد میشود، جشن میگیرند به بیان دیگر اینکه از اولین روز زمستان روزها کم کم بلند میشوند و شبها کوتاه، را ایرانیان جشن میگیرند. به ین ترتیب ایرانیان دو تا چله دارند؛ چله بزرگ و چله کوچک.
بشیری ادامه داد: وقتی صحبت از چله میشود، به معنایی که امروز میشناسیم در شعر بسیاری از شاعران مثل فردوسی و سعدی و اینها نداریم و برای اولین بار در شعر شاعرانی چون هِلالی جغتایی، شیخ بهایی و … داشتیم.
در متون پهلوی نامی از «یلدا» وجود دارد
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنان خود به سیر تطور تاریخی آیین شب چله اشاره کرد و گفت: از دوره صفویان به بعد کم کم شب یلدا را با چله در یک شب و در اول زمستان برگزار میکنند در حالیکه طبق منابع تاریخی شب یلدا دو روز بعد از زمستان برگزار میشده است، اما از دوره صفوی به بعد هردو در یک شب برگزار میشده با جشن های ایران باستان مثل آذرجشن که ذکر کردم تلفیق میشود. نکته مهم این است که بعدها از هرناحیه ایران به دلایل فرهنگی خودشان یک چیز وارد میشود و در نهایت در این شب ما مجموعهای از آیینها را داریم. در آذرجشن که مربوط به دوره پیش از اسلام بوده مسئله فال بوده است اما فالهایی که متناسب با رسم و رسوم خودشان بوده است. بعدها از دوران صفویه و قاجاریه به بعد «فال حافظ» مرسوم میشود که به آئین شب یلدا هم اضافه میشود.
بشیری در پایان گفت: هر منطقهای متناسب با ساختار و فرهنگ خودش آیینهایی را برای شب یلدا و چله دارد. گفته میشود در ۱۰۰-۱۵۰ ساله اخیر شهرهایی مثل اصفهان و ملایر هنوز شب چله را با رسم و رسوم خاص چله برگزار میکنند اما کلمه «چله» و «یلدا» مربوط به دو سه قرن اخیر است. جشن باستانی «آذرجشن» هم جشنی بوده که در آن آتش روشن میکردند شبیه چهارشنبه سوری ما نه شبیه شب چله یا شب یلدای فعلی. شاید آیینهایی شبیه آیینهای امروز برگزار میشده اما نه ذیل واژهای با نام «یلدا». درهیچکدام از متون پهلوی واژه «یلدا» را نمیبینیم. امروز جشنهای زمستانی با چله و یلدا یکی شده که اشکالی هم ندارد و کار فرخندهای است.
اما در بخش تجربه خواندن ملیکا آلیک تجربه خواندن کتاب «گاهشماری و جشنهای ایران باستان» نوشته هاشم رضی را با بینندگان چراغ مطالعه به اشتراک گذاشت.
هدف مردمانی که رودرروی داعش ایستادند
اما در دومین شب از هفته چهاردهم برنامه چراغ کتاب «روزهای زخمی» نوشته محمد صدری با حضور نویسنده مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
این کتاب شرح سفرهای محمد صدری، عکاس و مستند ساز است که در زمان حمله داعش به عراق و سوریه میرود. این کتاب شرح روزهای زخمی مردمانی است که در حملههای ناجوانمردانه گرفتار شدهاند.
نجفی در ابتدای سخنانش از صدری پرسید که چه شد که رفتید و چنین سفرنامهای را نوشتید؟
صدری پاسخ داد: من از ۱۸ سالگی برای مستند سازی به جنگ رفتم و اولین جنگی که رفتم جنگ ایران و عراق بود و بعد از آن به عنوان دستیار فیلمبردار و مستندساز به جنگهای دیگری مثل جنگ بوسنی، قره باغ، کشمیر رفتم و یادداشتهایی هم منتشر کرده بودم.
وی افزود: اولین کارکرد سینما این است که سازنده فیلم بتواند چیزهایی را که بیننده به آن دسترسی ندارد، در اختیارش قرار دهد. در جنگ هم همینطور است مستندساز باید واقعیتهایی از جنگ را که بیننده دوست دارد ببیند، باید به او نشان دهی، البته بخشیاش هم نگاه تبلیغی دارد به این معنی که نگاه خودت را هم به مخاطب القا کنی. هرکدام از این جنگها از یک منظر اهمیت داشته است. بعضی به لحاظ مظلومیت و قربانی جنگ اهمیت داشته، برخی اهمیت سوق الجیشی و برخی هم صبغه عقیدتی و دینی برای کشورمان داشته است.
این مستندساز در ادامه در خصوص سفرش به عراق و نوشتن کتاب روزهای زخمی توضیح داد: سال ۹۳ داعش تا مرزهای ۴۰ کیلومتری ما جلو آمده بودند و کشور ما هم عملاً داشت درگیر این موضوع میشد. پیش از عراق هم در سوریه متمرکز شده بودند. بنابراین در آن شرایط مسئله خیلی مهمی برایمان بود و من تصمیم گرفتم خیلی جدی به آن موضوع بپردازم. به خاطر زندگی کارمندی چند سالی بود که از فضا دور شده بودم و کمی طول کشید تا دوباره فضای کار دستم بیاید. پیش از هرچیزی از طرف صدا وسیما با نیروی قدس مکاتبه کردیم و ترتیب سفر داده شد.
صدری اضافه کرد: اینکه یک گروهی از قبل با یکی از طرفین جنگ هماهنگ کنند و امان بگیرند و جنگ را پوشش بدهند کار ما نیست. کار ما این است که در مرکز درگیر حاضر میشویم و وقایع را پوشش میدهیم و گاهی اوقات خطری که فیلمبردار را تهدید میکند از خطری که نیروهای رزمنده را تهدید میکند، بیشتر است چون نیروهای رزمنده مسلح هستند اما فیملبردار اسلحه ندارد و توان دفاع از خودش را ندارد.
نویسنده کتاب روزهای زخمی در مورد حضورش در جنگ آفریقا بیان کرد: آفریقا شرایط خاص خودش را دارد خصوصاً اینکه از همه جهت عقب نگه داشته شده است. مثلاً کشورهایی مثل سودان به دلایل مختلف مورد هجوم قرار گرفته و این وسط ابرقدرتها هم به نفع خودشان از موقعیت استفاده میکنند و مثلاً آمریکا در جهت منافع خودش از این جنگ بهره برداری میکند. ضمن اینکه از قبل هم به کشورهای دیگر آفریقا سفر کرده بودیم و به موضوع اسلام در آنجا پرداخته بودیم چون آفریقا، قاره اسلام است و اکثریت این قاره مسلمانند.
صدری افزود: من کتابم را با این جمله تمام کردم که کسانی که دو اتفاق برایشان افتاده دیگر نمیتوانند به زندگی عادی برگردند. یکی از آنها افرادی هستند که در جنگ بودند. علاوه براینکه یک حس ماجراجویانه هم برای حضور و دوام آوردن در این ماجرا هم لازم است.
این مستندساز و نویسنده بیان کرد: زیبایی شناسی تصویر در شرایط مختلف فرق میکند. یکجا باید تصویر باثبات باشد و قواعد سینما رعایت شود. بیننده هم از شما توقع دارد همه چی سرجای خودش باشد اما گاهی شرایط این اجازه را به شما نمیدهد و شما نمیتوانید از هر زاویهای به دوربین نگاه کنید. بیننده هم این را متوجه و با شما همراه میشود.
نجفی سپس پرسید: برای نزدیک شدن به آدمها در جنگ چه میکنید؟
صدری پاسخ داد: در جنگ مواقعی اتفاق میافتد که جبهه ساکن است و آدمها زندگی عادی خودشان را دارند. در چنین شرایطی معمولاً آدمها چهره غیرواقعی از خودشان نمایش میدهند یا شوخی میکنند یا فیلم بازی میکنند و امثال اینها، اما وقتی نیروها در حال پیشروی یا عقب نشینی هستند، انقدر اتفاقات تاثیرگذار است که آدمها دیگر متوجه دوربین نیستند و خود واقعیشان هستند. بنابراین دلیل اینکه ما تلاش میکنیم موقع جنگ خودمان را به مرکز درگیری و معرکه برسانیم همین علت است. اینکه کسی ظاهرسازی نمیکند و همه خود واقعیشان هستند.
مجری چراغ مطالعه سپس پرسید که با آنهمه فیلم گرفتن و مستند ساختن چرا کتاب نوشتید؟
نویسنده روزهای زخمی در جواب گفت: برخی از مسائل، طرح کردنش از حوصله فیلم مستند خارج است اما در کتاب امکان آوردن جزئیات است. ضمن اینکه من به عنوان کارگردان بهتر میتوانم حالات درونی خودم را از آن واقعه و رویداد توضیح دهم؛ اما در فیلم برای چنین کاری محدودیت وجود دارد. ضمن اینکه یک تفاوت ماهوی بین تصویر و کلاً وجود دارد و آن هم اینکه تصویر خیلی نسبت به کلام محدودیت دارد. علاوه براین، کتاب نسبت به فیلم ماندگارتر و دامنه مصرف و مخاطبانش گستردهتر است. به نظر من فیلم مستند و تصویر چون موسیقی و گفتار متن و اینها را دارد تاثیرگذاری آنی بیشتری دارد اما ماندگاری و عمق کمتری دارد.
صدری در خصوص تجربههایش از لحظات سخت جنگهایی که حضور داشته توضیح داد: در هرجنگی که بتوانم به هسته مرکزی آن دست پیدا کنم برای من بهترین لحظه است. لحظات سخت هم کم نداشتیم مثلاً در عملیات آمرلی در عراق چند ساعتی در محاصره داعش بودیم ولی هرجا که محدودیت کمتر بودم بهترین لحظات برایم بود.
وی ادامه داد: اگر این فیلمها، مستندها، کتابها و فعالیتهای رسانهای نبود، درک مردم نسبت به داعش ناقص بود. ما نرفتیم که توحش داعش را نشان دهیم، رفتیم که انگیزه کسانی را که مقابل داعش ایستادند، نشان دهیم. عدهای از خاکشان، عدهای از عقیدهشان، عدهای از خانوادهشان و… دفاع میکنند. فصل مشترک همه مبارزینی که من دیدم این بود که همهشان نترس بودند و در راه باورهایشان ثابت قدم بودند و از جانشان گذشتند.
صدری در پایان گفت: من در شرح کتابم نوشتم، شبه گزارشی از جنگ عراق و شام. چون کتاب من نشان میدهد که در آنجا چه اتفاقی افتاده، چه کسانی بودند و چه کردند. در واقع در این کتاب سعی کردم کمتر نظر خودم را دخالت دهم و بیشتر شرح دهم که آنجا چه اتفاقی افتاده است.
اما در بخش «تفکر انتقادی» این برنامه نیز آراز بارسقیان به معرفی یکی دیگر از عناصر این نوع از تفکر پرداخت و گفت: یکی دیگر از کلیدواژه های تفکر انتقادی در کنار تعمیم دادن و پیش فرض داشتن، وضوح و شفافیت است. وقتی روی یک شی نور تابیده شود بهتر میتوان درباره آن قضاوت کرد.
نظر شما