۱۷ بهمن ۱۴۰۰، ۹:۵۸

بازخوانی گزارشی از فرهیختگان؛

محمدرضا پهلوی می‌خواست کیش را هم بفروشد

محمدرضا پهلوی می‌خواست کیش را هم بفروشد

چرا آرارات را به ترکیه واگذار کردند؟ برای اینکه انگلستان می‌خواست با ترکیه وارد پیمان سعدآباد شود، و باز هم از اراضی و زمین‌های ایران بذل و بخشش کرد. نسل جوان اینها را نمی‌داند.

به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه فرهیختگان در گفت و گویی با خسرو معتضد به ماجراهایی پرداخته که در دوران پهلوی بر سر تمامیت ارضی ایران آمده است:

شاید اگر برایمان درمورد چرایی واگذاری بخش زیادی از سرزمین‌های ایران در دوره قاجار ابهامی به‌وجود بیاید، این ابهام را بتوان با توان پایین نظامی ایران و ناچاری حاکمان توجیه کرد. اما در زمان پهلوی چنین توجیهی غیرقابل قبول است. علی‌رغم اینکه رضا پهلوی خود از رسته‌ای نظامی بود و اهمیت زیادی برای توسعه توان نظامی قائل بوده است و پسرش محمدرضا نیز با خرید به‌روزترین تجهیزات نظامی دست پری در این عرصه داشته، نقاط پراهمیتی از ایران در زمان حکمرانی آنها جدا شده است. و این ابهام پررنگ‌تر را به‌وجود آورده است که این حجم از اهمال و بی‌توجهی چه دلیلی می‌توانسته داشته باشد. به همین جهت برای بررسی ماجرای جدایی سرزمین‌های ایران در زمان پهلوی با خسرو معتضد، تاریخ‌نگار معاصر گفت‌وگو کرده‌ایم. معتضد معتقد است بخش زیادی از این واگذاری‌ها ناشی از سیاست‌های انگلستان و در نتیجه وابستگی پهلوی پدر و پهلوی پسر به این قدرت استعمارگر بوده است. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

از معتضد در ابتدا درباره مهم‌ترین بخش‌هایی که در زمان پهلوی از ایران جدا شد پرسیدم. او در پاسخ با اشاره به اهمیت شط‌العرب، گفت: «پهلوی در سال ۱۳۱۶ نباید شط‌العرب را به عراق می‌داد. شط‌العرب رودخانه‌ای است که نصفش برای ایران است و نصفش برای عراق. تمام سیاستمداران ایران می‌گویند چرا شط‌العرب را به عراق دادند؟ در پاسخ باید بگویم به‌خاطر اینکه قدرت انگلستان زیاد بود، برای اینکه عراق را وارد پیمان سعدآباد کند از دارایی و زمین‌های ایران به او بذل و بخشش کرد. منبع این گفته‌های من، تاریخ خاطرات و نوشته‌های باقر کاظمی، وزیرخارجه رضاشاه است.»

این کارشناس تاریخ در ادامه صحبت‌های خود به واگذاری آرارات به ترکیه توسط پهلوی پرداخت و گفت: «چرا آرارات را به ترکیه واگذار کردند؟ برای اینکه انگلستان می‌خواست با ترکیه وارد پیمان سعدآباد شود، و باز هم از اراضی و زمین‌های ایران بذل و بخشش کرد. نسل جوان اینها را نمی‌داند. چون تبلیغاتی ما نداریم. همین الان اگر خبرنگاری را بین مردم بفرستید و بگویید که قرار است قسمت شمالی ارس بعد از ۱۰۰ سال، بعد از قرارداد ترکمانچای به ایران برگردد، همه می‌گویند بله، چرا برنگشته است؟ درحالی‌که قرارداد ترکمانچای ۱۸۲۸ میلادی بود و صد سال بعد می‌شود ۱۹۲۹، الان در سال ۲۰۲۲ است. ببینید چه میزان اطلاعات مردم کم است. اغلب مسائل همین است.»

اما خاک به تاراج رفته ایران توسط پهلوی تنها به آرارات و شط‌العرب ختم نشده و بحرین نیز یکی از اراضی ایران است که در زمان پهلوی به‌طور رسمی از ایران جدا شد. خسرو معتضد درباره جدایی بحرین از ایران معتقد است: «بحرین به‌طور غیررسمی از سال ۱۸۲۰ از ایران جدا شده بود، یعنی بحرین قبل از پهلوی به‌طور غیررسمی از ایران جدا شده بود. چون در سواحل جنوبی خلیج‌فارس دزدان دریایی زیاد بودند، انگلیسی‌ها به کاپیتانی ویلیام گروس، افسر نیروی دریایی انگلستان کشتی آوردند و آنجا را با توپخانه بمباران کردند. بعد از این ماجرا سواحل جنوبی همه‌شان با انگلستان قرارداد بستند. بعد خاندانی از داخل عربستان به بحرین مهاجرت کردند و حدوداً از زمان کریم‌خان زند این اتفاق رخ داد. الان شما به بحرین بروید می‌توانید از یک پلی بگذرید که ۲۵ کیلومتر است و به عربستان بروید. می‌خواهم بگویم که خیلی فاصله بحرین با عربستان کم است. شاه در سال ۱۳۴۹ به‌خاطر اینکه انگلیسی‌ها می‌خواستند خلیج‌فارس را تخلیه کنند، دو سال با انگلیسی‌ها مکاتبه کرد. همه اینها اسنادش در یادداشت‌های اسدالله علم است. ویلیام لوس، وزیرخارجه انگلستان آمد و با شاه ملاقات کرد، بالاخره قرار شد در ازای واگذاری بحرین، جزیره‌های ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک که برای خود ایران هم بود، انگلستان تخلیه کند. و دولت ایران هم در عوض اجازه بدهد که آن شیخ شارجه در آنجا یک پادگانی داشته باشد. یعنی قسمت غیرمسکونی جزایر را به ایران دادند که ارتش ایران در آنجا استقرار پیدا کند. چون ما نیروی دریایی در زمان قاجار نداشتیم، همیشه هم آرزوی ایران بود، چه مرحوم عباس‌میرزا چه امیرکبیر چه حسام‌السلطنه، همه اینها می‌خواستند. بنابراین شاه، بحرین را به‌خاطر این سه جزیره داد، چون این سه جزیره در مدخل خلیج‌فارس بود، دوم اینکه انگلیسی‌ها وحشت داشتند که کمونیست‌ها در این جزایر ساکن شوند. چون کمونیست‌های طرفدار چین در عمان مستقر شده بودند، به همین خاطر بود که مشاورین به انگلیسی‌ها گفتند این سه جزیره را به ایران واگذار کنیم تا نیروی نظامی خود را مستقر کند و کمونیست‌ها نتوانند آنجا مستقر شوند. همچنین این را هم بگویم که بحرینی‌ها بیشتر ایرانی و شیعه بودند ۷۰ درصد از جمعیت آنجا شیعه مذهب بودند، اما بعدها اعراب آمدند و اهل تسنن آنجا ساکن شدند. گفتم فاصله ۲۵ کیلومتر است و با قایق آمدند. حالا هم هیچ کاری نمی‌شود کرد. برای اینکه اینها عضو سازمان ملل متحد هستند و اقتصاد بسیار قوی‌ای دارند، یعنی همان اقتصاد انگلستان که آمده امارات عربی را به این عظمت درآورده، الان آنجا حاکم است. گذشته از آن آمریکا هم الان در آنجا پایگاه دارد.»

از معتضد درباره ماجرای استان چهاردهم پرسیدم؛ چون برخی مدعی هستند که قرار بوده بحرین دوباره به ایران واگذار شود. معتضد در پاسخ ادعای اینگونه افراد را بی‌پایه دانست و مطرح کرد: «از ما می‌پرسند پس ماجرای استان چهاردهم که دو صندلی هم برایش در مجلس شورای ملی گذاشتند چه بود؟ من می‌گویم اینها حرف‌های بیهوده است. در آن زمان چون ایران جز پیمان بغداد شده بود، دکتر علی‌قلی اردلان، وزیرخارجه ایران حدود یک‌سال‌ونیم بعد از ورود ایران به پیمان بغداد باورش شد که انگلیسی‌ها بحرین را به ایران برمی‌گردانند. و یک صحبتی کرد و گفت ما دو صندلی در مجلس شورای ملی گذاشتیم، به‌عنوان استان چهاردهم. اما این اتفاق نیفتاد. ما استان سیزدهم نداشتیم که استان چهاردهم داشته باشیم. ما دوازده استان داشتیم. بنابراین بازگشت بحرین به ایران هرگز انجام نشد.»

معتضد در ادامه به جدایی دشت ناامید از ایران پرداخت و گفت: «پهلوی دشت ناامید را هم به افغانستان داد. ۳۰۰۰ کیلومتر است. می‌بینید الان چقدر مشکل در مورد آبیاری سیستان‌وبلوچستان داریم؟ یعنی الان سیستان‌وبلوچستان خشک شده است، بیشتر به‌خاطر همین واگذاری دشت ناامید است. دیروز داشتم یک مصاحبه سفیر افغانستان در سال ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ را می‌خواندم، گفته‌بود شما انتظار دارید ما کشور خودمان را خشک کنیم و به شما آب بدهیم؟ ما خودمان آب نداریم، یک هیرمند است. بیش از ۷۰ سال پیش اینها را گفته که ما آب نداریم و افغانستان کشور کم‌آبی است و ما دریا نداریم. بنابراین اینها را پهلوی بخشید. پهلوی اینها را با فشار انگلستان بخشید. چون انگلستان می‌خواست اینها داخل پیمان سعدآباد بیایند. سعدآباد هم برای ما هیچ منفعتی نداشت و هیچ کمکی به ایران نکرد. ولی آنچه مهم است همین مطالبی است که مهندس خطیبی در یکی از کتاب‌هایش نوشته است، خیلی برایم عجیب بود. می‌گوید در سال ۱۳۵۶ دکتر اقبال ماهی یک دفعه از پاریس هروئین به ایران وارد می‌کرده است. دکتر اقبال رئیس شرکت ملی نفت ایران و سه سال نخست‌وزیر ایران بود و الان مرده است. اقبال پزشک محمدرضاشاه و رضاشاه بود. در پزشکی آدم ماهری بود اما نخست‌وزیر خوبی نبود. هر شب شبکه‌های معاند مانند یک فیلمی از یک وزیر پخش می‌کنند و می‌گویند که ببینید چقدر باسواد بودند و… درصورتی که این وزرا عملکرد خوبی نداشتند. این روایت واردات مواد مخدر را سرلشکر یحیی افتخارزاده، که رئیس اداره مواد مخدر بوده گفته است. اسناد این مواردی که گفتم در کتاب تاریخ نظمیه پهلوی از انتشارات اشکان آمده است. شش تا از این وزرای پهلوی فراماسون و واقعاً نوکر انگلستان بودند. یکی از آنها که وزیر جنگ بود، دزدی می‌کند و زندانی می‌شود و از ارتش اخراجش می‌کنند. مردم عزیز و ساده ایران چون اینها را نمی‌دانند، شبکه‌های معاند را که ببینند می‌گویند دوره پهلوی چه دوره پربرکتی بوده است. درصورتی‌که اصلاً دوره پربرکتی نبوده‌است.»

معتضد به‌علت تعدادی از اقدامات وطن‌فروشانه پهلوی نیز اشاره کرد و علت اینگونه اقدامات را بی‌سوادی پهلوی دانست. او در این باره گفت: «در زمان پهلوی شرکت نفت در تمام دنیا سرمایه‌گذاری کرد. شرکت‌هایی در آمریکا بود، به نام اویل موبایل یعنی شرکت نفتی که متحرک است، این یک شرکتی داشته به نام مونتکواری. این شرکت یک‌سری سوپرمارکت داشته و موارد اینچنینی. پس از مدتی این شرکت ورشکست شد و شرکت نفت ایران به اجبار و دستور شاه، این شرکت ورشکسته را خرید. هرچه به شاه گفتند که ما شرکت نفت هستیم و نمی‌توانیم خواروبار یا پوشاک بفروشیم، شاه صحبت آنها را قبول نکرد و گفت تا ۱۴ سال دیگر نفت ایران تمام می‌شود. این نشان کم‌سوادی پهلوی است چون الان ۴۳ سال از آن زمان گذشته اما ما هنوز نفت داریم. تازه منابع جدید نفتی هم در ایران کشف شده است، مانند منابع نفت عجیبی که الان در اهواز به‌دست آمده، و جاهای دیگر. اینها را پهلوی نمی‌دانست و به علت اطلاعات کم به همه می‌گفت ۱۴ سال دیگر نفت ایران تمام می‌شود.»

علاوه‌بر این خسرو معتضد به این اشاره کرد که پهلوی قصد فروش بخشی از اراضی کیش را نیز داشته است، اما نتوانست آنها را بفروشد. او در این باره می‌گوید: «علی دشتی که سناتور اسبق ایران بود و خیلی آدم محکمی بوده است، بعد از انقلاب گفت من یک کتابی را می‌نویسم و از حقایق می‌گویم. شما می‌دانید که دشتی طرفدار شاه نبوده، نویسنده بزرگی در ایران بود. او در کتاب خودش نوشته است که جزیره کیش را پهلوی می‌خواست بفروشد. جزیره کیش برای ایران است. در آنجا ۴ یا ۵ کاخ درست کرده بودند، کاخ شاهنشاه، کاخ علیا حضرت شهبانو، کاخ هویدا، کاخ علم، کاخ ولیعهد بعد فرانسوی‌های کلاهبردار را آوردند و آنجا ۱۰۰۰ ویلا ساختند، هتل شایان یعنی هتل شاهان و هتل سه طبقه و هتل پردیس را ساختند. بعد قمارخانه و کازینو را آنجا راه انداختند، آن کازینو و هتل را مهندس یزدان‌پناه تخریب کرد و خیلی بهتر از آن را ساخت. پهلوی همه این حقه‌بازی‌ها را کرد تا مادام کلود بیاید. مادام کلود در فرانسه معروف است، قرار بود به کیش بیاید و برای برخی از کشورهای عربی روسپی‌خانه در کیش راه بیندازد. اما اعراب آن سوی خلیج‌فارس گفتند ما نمی‌آییم. و آنها می‌خواستند هتل کیش را بفروشند. کیش را که می‌خواستند بفروشند مهندس قباد فخری گفت خاک ایران را مگر می‌شود ما بخریم؟ شاه می‌گوید باید هتل کیش را شرکت نفت با بهای ۸۰۰ میلیون دلار بخرد. بعد که شاه دید نمی‌شود زمینش را فروخت، گفت تاسیساتش را بخرید. دکتر اقبال به علی دشتی گفت من دق کردم، چطور من این ۸۰۰ میلیون دلار را از شرکت نفت به بنیاد پهلوی بدهم؟ چرا؟ چون پهلوی فهمیده بود که قرار است سقوط کند و چون می‌خواست از مملکت فرار کند، می‌خواست این زمین‌ها را بفروشد تا پولش را با خودش ببرد.»

کد خبر 5417923

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha