خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: ناصرالدینشاه قاجار در طول سلطنت خود سه بار اقدام سفر به کشورهای اروپایی کرد، اولین سفر در سال ۱۲۹۰ هجری قمری (۱۸۷۳ میلادی)، دومین سفر در سال ۱۲۹۵ هجری قمری (۱۸۷۸ میلادی) و سومین سفر از ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۷ هجری قمری (۱۸۸۹ میلادی) بوده است. نخستین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ آغاز شد که در آن زمان چهل و سه سال داشت و بیست و پنج سال بود که بر تخت طاووس تکیه زده بود. این سفر به توصیه صدراعظم، میرزا حسینخان سپهسالار ترتیب داده شده بود. پس میبایست مقدمات این امر را فراهم کند. از طرفی، ترک کشور پارهای مخاطرات سیاسی در برداشت و از سوی دیگر افرادی که میل نداشتند شاه تحت تأثیر و نفوذ افکار غربی قرار بگیرد به شدت با این سفر مخالف بودند. اما کسانی مانند میرزا حسین خان مشیرالدوله هم بودند که شاه را به انجام این سفر ترغیب میکردند.
سفر ناصرالدین شاه به اروپا در سال ۱۸۷۳ میلادی، که نخستین مسافرت یکی از سلاطین ایران به اروپا بود، یک واقعه جالب به شمار میآید. او در سال ۱۸۴۸ به جای پدرش، محمدشاه بر تخت سلطنت جلوس کرد و قبل از آغاز سفر به اروپا بیست و پنج سال سلطنت کرد. قبل از او هیچیک از سلاطین ایران به یک کشور مسیحی قدم نگذاشته بودند. تصمیم به انجام مسافرتی که دیدار از روسیه، آلمان، بلژیک، انگلستان، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و اتریش را در بر میگرفت تصمیم سهل و سادهای نبود.
آغاز سفر
به عنوان نخستین گام سفر اروپا، شاه با همراهان و ملتزمین بسیار، تهران را به مقصد اروپا ترک گفت و نخستین مقصد او بندر انزلی در ساحل دریای خزر بود. چهار هفته طول کشید تا آنها از راههای صعب العبور و گردنههای مرتفع البرز به ساحل دریای خزر برسند. تعداد کسانی که در بندر انزلی با شاه سوار کشتی شدند در حدود یکصد نفر و مجموعه غریبی از اشخاص بودند که بسیاری از آنها برای نخستین بار به سفر خارج میرفتند. در میان مسافران، سوگلی شاه و سه ندیمه او هم بودند که تنها زنان گروه همراه شاه به شمار میآمدند. همچنین خدمهها، یک عکاس و قهوه چی نیز برای چاق کردن قلیان جواهرنشان شاه و … شاه را همراهی میکردند.
علاوه بر ژنرال اتریشی چهار اروپایی در جمع همراهان شاه بودند که از آن جمله دو نفر فرانسوی، دکتر "ملولوزان" طبیب مخصوص شاه و "مسیو ژول ریشار" معلم و مترجم شاه، "جوزف دیکسون" پزشک سفارت انگلیس و "رونالد تامسون" یکی از دبیران سفارت که مدتها در تهران اقامت داشت همراه شاه بودند.
این کاروان برای رسیدن به بندر انزلی ۴ هفته در راه بودند و مسیر سختی را طی کردند. پس از رسیدن به بندر انزلی با کشتی روانه بندر آستراخان در روسیه شدند و از آنجا به سمت مسکو و سن پترزبورگ رفتند و با خانواده سلطنتی روس دیدار کردند. اما این تازه اول راه بود. پادشاه و همراهانش بعد از چند روز توقف در روسیه راهی کشورهای آلمان، بلژیک، انگلستان، فرانسه، سوئیس، ایتالیا، اتریش و عثمانی شدند.
ناصرالدین شاه در انگلستان با ملکه ویکتوریا ملاقات کرد و بالاترین نشان افتخار انگلستان را دریافت کرد. شاید دوست داشته باشید بدانید که «بالاترین نشان انگلستان» چه بوده است؟ «بند جوراب» بله! درست متوجه شدید، بند جوراب!
خلاصه ماجرا اینکه ناصرالدین شاه پس از اقامتهای چند روزه در این کشورها و ملاقاتهای سیاسی و بازدید از مکانهای مختلف، راهی ایران شد. اما از آنجایی که سفر مداوم اعتیادآور است؛ ناصرالدین شاه بعد از ۵ سال بهخاطر سفر نرفتن دچار بدن درد شدیدی شد و تصمیم گرفت دور دوم سفرهای خود را آغاز کند.
در مسکو چه گذشت؟
در مدت اقامت در مسکو، سوگلی ناصرالدین شاه تحت سرپرستی یک معتمد به تهران برگردانده شد. ناصرالدین شاه و همراهان از مسکو تا سن پترزبورگ را با قطار مسافرت کردند و در ایستگاه راه آهن سن پترزبورگ، تزار و سایر اعضای خانواده سلطنتی روس از وی استقبال کردند. برای آنها مراسم رژه نظامی، بازدید از نقاط دیدنی، مجالس رقص، مهمانی و تماشای تئاتر ترتیب داده شد که البته این استقبال در نوع خود کمنظیر بوده است و در زمان خود یکی از وقایع مهم برای پادشاهی کشور ایران به حساب میرفت.
هر روز عصر، شاه ایران مشاهدات روزانه خود را برای یکی از منشیهای خود تقریر میکرد که بعداً در تهران انتشار یافت.
در مراسم خداحافظی شاه که روز دوم ژوئیه برگزار شد ملکه ویکتوریا در آن حضور داشت. ملکه در یادداشتهای روزانه خود از جریان خداحافظی با شاه مینویسد: «او هنگام خداحافظی محزون به نظر میرسید و دست مرا بوسید!»
از ماشین دودی تا استفاده از قاشق
یکی از تأثیرات سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ این بود که ابزارهایی وارد کشور شد که مقدمات زندگی مدرن را برای مردم فراهم کرد. از جمله ماشین دودی و کالسکههایی به سبک و سیاق اروپاییها که جایگزین حمل و نقل با چهارپایان شد. به طبع برای جابجایی این کالسکهها در سطح شهر نیز تدابیری در جهت زیبا سازی و سهولت حمل و نقل همچون سنگ فرش کردن خیابانها اندیشیده شد. علاوه بر این ناصرالدین شاه که از میل کردن غذا با قاشق در فرنگ خوشش آمده بود، تصمیم گرفت زین پس ایرانیان نیز قاشق را جایگزین دست برای صرف غذا کنند. البته باید به این نکته اشاره داشت که از زمان هخامنشیان بسیاری از این ابزار هم چون قاشق در ایران وجود داشت اما استفاده آن به صورت دائم و همگانی مرسوم نبود و از زمان ناصرالدین شاه آغاز شد.
مدارس و دانشگاهها
آموزش دو زبان: یکی دیگر از اقدامات ناصرالدین شاه که از تأثیرات سفر به فرنگ ناشی میشد تغییر در نظام آموزشی کشور بود. علاوه بر اینکه در مدارس و دانشگاهها دو زبان روسی و فرانسوی تدریس میشد، پوشش دانش آموزان و معلمان نیز یکپارچه شد و نظم ظاهری خوبی در سیستم آموزشی کشور شکل گرفت.
تأسیس دارالفنون و جذب دانشمندان ایرانی و اروپایی: از دیگر اقدامات مفید ناصرالدین شاه که نشانگر شکل گرفتن روحیه تجدد خواهی در او بود تأسیس دارالفنون و جذب دانشمندان ایرانی و اروپایی بود. هم چنین چاپ روزنامه، تشکیل ۶ وزارتخانه که تا اواخر دوران سلطنتش به ۱۳ وزارتخانه افزایش یافت و تشکیل شورای دولت هم از دیگر اقدامات او بود.
اولینها
اولین داروخانه مدرن: مکانی که در آن دارو به فروش میرسد و امروزه نیز با عنوان داروخانه شناخته میشود در قدیم با عنوان عطاری بین مردم مرسوم بود. گفته میشود ایده تبدیل عطاریها به شکل و ظاهر داروخانههای مدرن از زمان قاجار شکل گرفت و ناشی از سفرهای پادشاهان قاجار همچون ناصرالدین شاه به کشورهای خارجی بود.
اولین باغ وحش در تهران: ناصرالدین شاه که از تماشای باغ وحش در آلمان به وجد آمده بود پس از اتمام سفرهای خارجی خود تصمیم گرفت قسمتی از قصر دوشان تپه را به باغ وحش اختصاصی خود تبدیل کند و در آن به نگهداری و تربیت حیوانات وحشی بپردازد. علاقه عجیبی که این پادشاه به حیوانات بخصوص شیر داشت باعث شد تا شرایطی را فراهم کند تا در صورتی که خودش امکان رفت و آمد به باغ وحش را نداشت از طریق چاپار یا تلگراف از حال شیرها و دیگر حیوانات باخبر شود. وی معتقد بود شیر حیوان نیست بله کسی که شیر را حیوان خطاب میکند حیوان است!
اولین آپارتمان در ایران: ساخت اولین آپارتمان در ایران نیز ناشی از الگو برداری ناصرالدین شاه از فرنگ بود که چطور آنها ساختمانهای بلند دارند و ما نداریم. البته تا قبل از ناصرالدین شاه نیز ما بناها و ساختمانهای بلند داشتیم اما آنچه امروزه از آپارتمان در ذهنمان مجسم میشود همان چیزی است که ناصرالدین شاه برای اولین بار تصمیم به ساختنش گرفت. به این ترتیب به دوستعلی خان معیرالممالک دستور داد تا ساختمانی مثل ساختمانهای فرنگ در تهران بسازد. معیرالممالک نیز با دریافت نقشه از مهندسان و معماران اتریشی و فرانسوی شروع به ساخت این بنا کرد. ساخت این بنا ۲ سال طول کشید و ۴۰ هزار تومان هزینه برداشت. از آنجایی که ناصرالدین شاه به طلوع و غروب خورشید علاقه داشت نام این بنا را شمس العماره گذاشت و از طبقه پنجم آن مردم شهر و طلوع و غروب خورشید را تماشا میکرد.
اولین حضور زنان در عرصه سیاست: ناصرالدینشاه نخستین شاه در سلسله قاجار بود که به زنان اختیار حضور در عرصه سیاست را داد، انیسالدوله یکی از همسران شاه بود که حتی در سفر اول شاه به فرنگستان او را همراهی کرد. حالا اینکه واقعاً شاه قاجار قصد مشارکت انیسالدوله در امور را داشته یا صرفاً تاب دوری از ایشان را نداشته در خاطراتش ذکر نشده است.
نقدهایی به ناصرالدین شاه و سفر فرنگش
- عباس امانت نویسنده کتاب «قبله عالم» در تشریح سفرهای شاه مینویسد:
«با وجود همه شیفتگیاش به غرب و باوجود آن همه خودآموزی حاصل از ساعتهای متوالی خواندن سفرنامهها و متون ملالآور جغرافی، گویی سنتپرستی باطنیاش، مردم ایران را صرفاً پیشهور و کاسبکار میدید. افرادی که فقط میتوانند به حرفه پدرانشان اشتغال ورزند و نمیتوانند از ضوابط قدیمی جامعه تبری جویند.
ناصرالدینشاه هم مانند بسیاری از سلاطین دیگر شرق، اگرچه با نوعی حس تسلیم، غایتاً مزایایی در نظم اقتصادی موجود بینالمللی میدید. تأمین مواد خام ماشین صنعتی غولپیکر اروپا اقتصاد داخلی ایران را رونق داد و موجب تمکن پارهای از تجار شد. تا پایان سلطنت ناصرالدینشاه نیز، از میان آن همه ابداعات فرنگی حتی یکی هم برای نمونه به عرصه استعمال عمومی راه پیدا نکرد. چراغ گازی (و بعداً چراغ برق)، کالسکه و سایر این قبیل تسهیلات، اسباببازیهای گرانقیمت، ملوکانه باقی ماند. در عینحال کارگاههای نخریسی، کارخانههای پارچهبافی، شیشهسازی، ذوب فلزات، اسلحه و مهمات، هنگامی که از روی نقشه و کاغذ پا فراتر میگذاشت، سرنوشتی اسفناک مییافت که نشان از تکنیکهراسی شاه داشت. بدین قرار، دلباختگی شاه به فرنگ، فنون فرنگی را اصلاً دربر نگرفت.
علاقه او به تاریخ اروپا، جغرافی جهان و کشفیات جدید، هیچکدام کاربرد عملی مشخصی نیافت و تنها امور جاری دنیا و خاندانهای مختلف سلطنتی و شایعات خصوصی و رسواییهای آنها و حتی کنجکاویهای پیشافتاده مندرج در جراید اروپا را شامل میشد. ناصرالدینشاه ترجمه تعداد زیادی کتب تاریخی و جغرافیایی را سفارش داد که تقریباً همه دربست برای مصرف شخصی او و دور از دسترس عموم باقی ماند.»
- فریدون آدمیت دیگر مورخ ایرانی این گونه از بیحاصلی سفر اول ناصرالدینشاه میگوید:
«سفر فرنگستان هیچکدام از انتظارات میرزاحسینخان را برنیاورد. نه در افق فکری آن کاروانیان تحولی پدیدار گشت، نه آنان را به ترقی ممکلت مؤمن گردانید، نه در اخلاق سیاسی ایشان اثری نهاد. حاصل آنیِ آن برانداختن صدارت خود او بود و ایجاد بحران اصلاحات»
- یرواند آبراهامیان تاریخ نگار دوره قاجار و پهلوی، تعبیری نسبتاً مشابه از ناصرالدینشاه ارائه میدهد و مینویسد:
«ناصرالدینشاه هنگامی که بر تخت سلطنت نشست، مشوق ارتباط با اروپا بود اما در پایان سلطنتش آنقدر نسبت به ایدههای خارجی نگران بود که شایع بود، ترجیح میدهد، وزرایش ندانند بروکسل نام یک شهر است یا نوعی کلم»
- ناصرالدین شاه قاجار، اکثر اوقات سال را با اردویی که اردوی همایونی نام داشت در سفر و شکار به سر میبرد و چون دوری از زنان را نیز بر نمیتافت، در این سفرها، اردوی حرمسرا هم با تجهیزاتی جداگانه و بالطبع هزینهای گزاف در جوار وی حرکت میکرده است. ولی در سفرهای فرنگستان همراه بردن زنان به دلایل متعدد امکانپذیر نبود، با این حال در غیاب حرمسرا از نظارت و تماشای زنان فرنگی غافل نبوده و درجشن ها و میهمانیهایی که به افتخار او ترتیب داده میشد و ملاقاتهایی که با سردمداران اروپا داشته به شرح و توصیف زنان بلند پایه فرنگستان، زنان کوچه و بازار و همین طور زنان تماشاخانهای و هنرمندان پرداخته است، که در این مختصر به توصیف او از زنان بلند پایه فرنگستان بسنده میشود:
روسیه: من و امپراتور هم خوب راه میرفتیم و صحبت میکردیم تا رسیدیم به اتاق زن امپراتور… زن امپراتور معلوم است پیر است و خوش صحبت و زن با وقار بسیار استخوانداری است و...
آلمان: صبح برخاسته رفتم دیدن امپراطریس آگوستا که تازه آمده است. رفتم اتاق امپراطریس که در همان عمارت پادشاه است، زن پیری است، هفتاد سال دارد، بسیار بدگل است، بزک کرده بود، سفیدآب زده بود. ابروی نازکی سیاه جعلی درست کرده بود، گردنبندهای الماس برلیان خوب داشت و..
هلند: زن حاکم [آمستردام] که مادام تین هون است آمد جلو دست دادیم، رفتیم بالا… زن حاکم دست راست ما نشسته بود پیر است، پنجاه و پنج سال دارد، بدگل است، پر حرف میزد و...
در همین راستا از زنان بلژیک و انگلستان و فرانسه نیز در خاطرات ناصرالدین شاه به کرات پیدا میشود که نشان از اهمیت این موضع در سفر او به فرنگ دارد.
نظر شما