به گزارش خبرگزاری مهر، دراولین شب از هفته بیست و یکم از برنامه چراغ مطالعه ابتدا مروری بر اخبار شد که در ادامه این اخبار میآید؛
معرفی نامزدهای جایزه کتاب سال که هرسال همزمان با دهه فجر برگزار میشود، برگزاری جایزه جلال آل احمد در چهار حوزه نقد ادبی، داستان کوتاه، داستان بلند و مستند نگاری و معرفی برگزیدگان آن و برگزاری اختتامیه جایزه ابوالحسن نجفی در اواخر بهمن ماه بخش اول این اخبار بود.
پروفسور هاید ماری کخ، ایرانشناس آلمانی و نویسنده کتاب «از زبان داریوش» درگذشت.
انتشار کتاب پایان همیشه نزدیک است (روزگاران فاجعهآمیز، از ویرانی عصر مفرغ تا خطرات هستهای آخرزمانی) نوشته دن کارلین اخیرا با ترجمه احمدرضا سرمدی وارد بازار نشر شده است.
سپس در آیتم «چی را چطور بخوانیم؟»، رضا وحید زاده در مورد هنر انقلاب و اینکه چطور باید آثار مرتبط با این حوزه را خواند سخن خواهد گفت و منابعی را برای مطالعه معرفی کرد.
وی گفت: شهید آوینی غیر ازاینکه دوربین به دست داشت در حوزه مطالعات نظری هم با مقالاتی که نوشت و آثار نوشتاریش تجربه خوبی برای ما باقی گذاشته است وبه همین دلیل میتوان او را یکی از تئوریسین های جدی انقلاب دانست. در مجله سوره از او، برادرش محمد آوینی و مرحوم مددپور مقالات خوبی منتشر شد که امروز همه اینها گردآوری و در قالب یک کتاب با عنوان «انفطار صورت» نوشته سید مرتضی آوینی منتشر شده است. آوینی هم نگاه انتقادی دارد هم نگاه ایجابی. غیر ازاین کتاب، کتاب «جستجوی هنر معاصر» مرتضی گودرزی از دیگر آثاری است که به طور اختصاصی به هنر انقلاب نپرداخته چندین فصل دارد که یکی از فصول آن مربوط به هنر انقلاب است. از همین نویسنده کتاب «هنر انقلاب» هم منتشر شده است که البته نقدهایی به آن وارد شده است.
وحیدزاده افزود: محسن صفایی فر از دیگر کسانی است که سخنرانی های جامعهشناسانه ای انجام داده و به انقلاب نگاه فرهنگی- اجتماعی دارد و کتابی با عنوان «درآمدی برهنر انقلاب اسلامی» نوشته که به موضوعاتی چون دیوارنویسی، سرودها، نوارها و.. پرداخته است. «درآمدی بر جامعه شناسی هنر انقلاب اسلامی» نوشته همایون مرادخانی دیگر کتابی است که نگاه جامعه شناسانه به هنر انقلابی دارد و اثر قابل تاملی است. کتاب «خیال شرقی»(: کتاب تخصصی هنرهای تجسمی: پژوهش، گفتگو، نقد، گزارش علمی (جلد ۴)) اثر مصطفی گودرزی هم شامل مجموعه میزگردها و سخنرانی های هنرمندان انقلابی است که خیلی اثر جامع و کاملی است. کتاب «حماسه» هم که زیرنظر محمد علی رجبی جمع آوری شده شامل درسگفتارهایی درباره هنر انقلاب است.
اما میهمان بخش «فارسی وار»، نعمت الله سعیدی؛ نویسنده و شاعر بود که سجاد نجفی با او درباره موضوع «آرمان و فارسی» گفتگو کرد.
نجفی در ابتدا از سعیدی پرسید که درطول این سالها آرمان در زبان فارسی چه نقشی داشته است؟
سعیدی گفت: یک سوالی که درباره انسان وجود دارد این است که غایت انسان لذت بردن است یا آگاهی. خیلی از فلاسفه امروزی میگویند غایت انسان لذت بردن است و ما هرکاری میکنیم برای این است که لذت ببریم و خود لذت بردن اصل امر را توجیه میکند. برهمین اساس هم در جامعه امروزی غایت همه چیز رفاه و توسعه است. مواضع ما به نگاه ما برمیگردد و من در برابر این نگاه که غایت انسان لذت است موضع دارم و معتقدم که آگاهی غایت انسان است چون خود اگاهی هم از جنس لذت است. و تفاوت ما با سایر موجودات این است که آگاهی داریم و به واسطه همین آگاهی می توانیم لذت ببریم و البته لذت هایمان باهمدیگر فرق دارد. اصلا همین که میپرسید غایت انسان چیست؟ از جنس آگاهی است بنابراین انسان برای آگاه شدن آفریده شده است.
وی افزود: در طول تاریخ مواضع شاعران دربرابر این پرسش سبک کاری آنها را مشخص میکرده است. مثلا در سبک خراسانی اشعار حالت حماسی و سلحشورانه دارد و این سبک هیچوقت منقرض نمی شود بلکه در یک دوره ای افول می کند و یک سبک دیگر پیشرفت میکند و مثلا سبک هندی وجه قالب میشود.
نجفی سپس پرسید که آیا شعرای ما آرمانخواه هستند یا خیر؟
وی پاسخ داد: قبل از پاسخ به این سوال باید آرمان را تعریف کنیم. به صورت اجمالی ما یکسری غریزه داریم که بدون هدف و اراده است اما یکسری خواسته هم داریم که از جنس اهداف است. آرمان به اهدافی میگوییم که میشود زندگی را صرفشان کرد. در ادبیات و شعر انقلاب چون نهضتی شکل گرفته که مردم به ارزش های خودشان برگردند برگشتن به قالب های کلاسیک خودش یک نوع طلب هویت است. اینکه مردم حداقل در ۱۰ سال از قالب های نو اکراه دارند و بیشتر به غزل و قصیده و اینها روی می آورند یکجور طلب هویت است.
این نویسنده و شاعر در ادامه بیان کرد: بیدل در بیتی می گوید: «دلیل مقصد ما بسکه ناتوانی بود/ به هرکجاکه رسیدیمگفت جا اینجاست» درواقع بیدل در این شعر دارد خبری می دهد و بعد از دوران سبک عراقی فرایند نارضایتی و سرخوردگی تداوم دارد و در سبک هندی اتفاقاتی که میافتد حاصل سرخوردگی خود شاعر است. یعنی شعرا وقتی دست به نوآوری در ساختارها و قالب ها میزنند که امیدی به مخاطب نداشته باشند. در دوران مشروطه و قبل از انقلاب هم این مسئله به اوج خودش میرسد و در حوزه نقد ادبی کارهای خیلی خوبی صورت گرفته اما محتوای تمام آثار ناامیدی و سرخوردگی است. «ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد.» درواقع دورانی است که انسان ایرانی نه تنها آرمان بلکه هدف هم ندارد با وقوع انقلاب انسان ایرانی آرمان پیدا میکند.
سعیدی اضافه کرد: بعد از انقلاب ما با ملتی مواجه شدیم که دنبال آرمان است و قطب کمونیستی جهان متوجه شد که شکست خورده و قطب سرمایه داری هم که ادعا و آرمان سعادت ندارد بنابراین در چنین وضعیتی فقط کشور ماست که آرمان و استراتژی دارد. وقتی آرمان در یک مملکت زنده میشود، برای شعرا دوباره مخاطب و معنا مهم میشود و اولین اتفاق این است که به قالب های سنتی رجوع میشود و قیصر امین پور و سید حسن حسینی پرچمدار این قضیه میشوند.
در بخش پایانی برنامه محمدهادی عبدالوهاب دربارۀ تجربۀ خواندن رمان اَبله، نوشتۀ فئودور داستایفسکی صحبت کرد.
وی گفت: رمان ابله رمان یک جامعه شکست خورده است و من وقتی این رمان را می خواندم با خودم فکر می کردم چطور ممکن است نویسنده ای که نه فیلسوف است نه روانشناس و نه جامعه شناس چنین تصویر دقیقی از یک جامعه شکست خورده ارائه دهد.
عبدالوهاب ادامه داد: ما در کشور خودمان به یک داستایوفسکی احتیاج داریم به کسی که درباره جامعه بنویسد و آینه ای دربرابرمان قرار دهد تا به ما یادآوری کند که مشکلات ما در برخی از زمینه های بیشتر از اینکه وابسته به عملکرد مسئولان باشد وابسته به عملکرد افراد جامعه است.ابله را بخوانید و به آن فکر کنید.
اما در دومین شب از هفته بیست و یکم برنامه چراغ مطالعه کتاب «آخرین شاه، آخرین دربار» با حضور موسی حقانی یکی از نویسندگان این اثر مورد بحث و گفتگو قرارگرفت.
نجفی در ابتدا پرسید که آیا به خاطرات شخصی این کتابها میتوان اعتماد کرد؟
حقانی پاسخ داد: بالاخره این آثاری که داریم دست نوشته های رجال سیاسی ایران است و از دوران ناصری به بعد داریم. اینکه قابل اعتماد است یا خیر باید تقسیم بندی موضوعی شود. مثلا خاطرات علم جزو خاطراتی است که او از نزدیک دیده و جزو خانواده خیلی مهمی محسوب میشوند و اجداد علم جزو مرزداران ایرانی بودند که از ایران دفاع کردند ولی متاسفانه از یک مقطع به بعد در اختیار انگلیس قرار میگیرند. ضمن اینکه علم چون در مسائل منطقه ای هم دخالت می کرد فردی بود که از مسائل خارجی هم مطلع بود.
وی افزود: علم فقط در این موضع نیست که به خواسته های انگلیسی پاسخ دهد به همین خاطر یکی به نام شاپور ریپورتر در کنارش قرار میگیرد و باهم همکاری میکنند. پیوند علم با سیاست های انگلستان به این معنا نیست که برای هرکاری از آنها اجازه بگیرند اما تحت کنترل هستند و در سیاست های کلی علم و اطرافیانش تقریبا اختیاری از خودشان ندارند. مثلا در سیاست صادرات نفت علم اختیاری از خودش نداشت.
مجری برنامه سپس بیان کرد که علم در بخشی از خاطراتش توهین هایی میکند به انگلیس ها و میگوید که اینها نمی فهمند و امثال این جملات، آیا واقعا این توهین ها انجام میشده است؟
حقانی پاسخ داد: بله ولی این توهین ها که رو در رو نبوده بین علم و شاه بوده چون مثلا شاه هم دریک جا میگوید آمریکایی ها نمی فهمند من که مثل عربها نیستم و .... مثلا در ماجرای اصلاحات ارضی شاه به علما پیام میدهد که این کار انجام شود با اینکه می دانستند در تاریخ از آنها به بدی یاد می شود اما مجبور بودند آن کار را انجام دهند.
معاون پژوهشی موسسه مطالعات تاریخ ایران ادامه داد: علم درباره رابطه ش با خانواده شاه می گوید: «من غلام خانه زادم.» بنابراین روایت هایی که از اشرف و شمس و اینها می گوید واقعیت دارد. علاوه براین یکسری افراد مطیع و چاپلوس در تکمیل شخصیت یک فرد دیکتاتور موثرند اگرچه شخصیت خود شاه هم مهم است.
سپس نجفی از حقانی پرسید به عقیده شما ایران در زمان دیکتاتوری ها ثبات بیشتری داشته یا درزمان دموکراسیها؟
حقانی پاسخ داد: به اعتقاد من، ما با دموکراسی میتوانیم ثبات واقعی داشته باشیم. شاه یک جایی به صراحت گفته بود که من یک لیستی دارم که براساس آن لیست تشخیص میدهم چه کسانی وزیر شود چه کسانی نماینده مجلس و... متاسفانه دیکتاتوری در ایران همیشه جلوی پیشرفت کشور را گرفته است. به عقیده من محمدرضا پهلوی درکی از توسعه نداشت و اقداماتی هم می کرد نمایشی بود و عمده پول کشور را تسلیحات میخرید. روش حکومت گری پهلوی ها اینگونه بود که همه تصمیمات به آنها برمیگشت. در گزارشات دوره رضا خان یک گزارشی داریم که در تیر یا مرداد ماه مردم هنوز پالتو میپوشیدند وقتی میپرسند که چرا تو این گرما این لباسها را پوشیدید میگویند هنوز بخشنامه نیامده که لباسهایتان را میتوانید عوض کنید. بخشنامه را هم خود رضاخان میداد.
وی اضافه کرد: خاطرات علم آن بخشی که مشاهدات خودش است قابل اتکاست و اسناد هم همین را ثابت میکند اما یک وقتهایی هم علم می ترسید که این خاطرات به دست ساواک وشاه برسد بنابراین تحفظ هایی داشت و به همین دلیل همه واقعیات را نمیگوید ولی در موارد زیادی مشاهدات خودش را میآورد. در موارد زیادی به حسادت محمدرضا به خودش و خاندانش اشاره میکند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه توسعه شاه توسعه همه جانبه نبود توضیح داد: وابستگی رژیم پهلوی اجازه نمیداد که اینها در مسیر توسعه واقعی قرار بگیرند همانطور که انگلیس ها و روسها نگذاشتند ما مشروطه واقعی داشته باشیم، بعد از آن هم انگلیسی ها و آمریکایی ها اجازه توسعه نمی دادند. شاه ذوب آهن را از روسیه میگیرد و ما دست و پا شکسته صاحب راه آهن میشویم یعنی نه انگلیس نه آمریکا این کمک را به ما نکردند. درواقع وابستگی ما به انگلیس و آمریکا اجازه نمی داد که تصمیم بگیریم چه صنایعی را در ایران داشته باشیم.
حقانی در پایان در خصوص طاغوت گفت: من تلاش کردم در این کتاب هفت جلد را به صورت جمع و جور ارائه کنم و هم اینکه موضوع بندی را کنم. چون خاطرات علم روزنگاشت است ولی من به بخش هایی مثل حکومتداری، شخصیت، سیاست خارجی، مسائل اقتصادی و.... دسته بندی کردم. وقتی همه اینها را نگاه میکنیم متوجه می شویم که شاه یک فرد خودشیفته است که فقط به آمریکا خوداتکاست و از چنبره انگلیسی ها نمیتواند رها شود و به ابرقدرتها وابستگی شدیدی داشته است.
من معتقدم این کتاب و کتابهای دیگری از این دست که افرادی از درون آن سیستم گزارش ارائه میکنند میتوانند درک روشنی از تاریخ ما برای نسل جوان ارائه کند و ما با خواندن این منابع می توانیم به حساسیت های داخلی مان پی ببریم و مهمتر از همه اینکه مدل وابستگی پهلوی ایران را به پیشرفت نرساند و اگر از سال ۱۳۵۷ به پیشرفت رسیدیم به این خاطر است که آن مدل وابستگی را کنار گذاشتیم وبرای توانمندی خودمان ارزش قائل شدیم.
اما در این هفته معصومه توکلی درباره این موضوع سخن گفت که چگونه کتابخوان شویم؟
وی گفت: چندوقت پیش کتابی خواندم با عنوان «لذت خواندن در عصر حواس پرتی» که به نظرم عنوان کتاب خودش یک داستان کامل است. به نظر من کتابخوان ماندن در این عصر یک تلاشی میخواهد. تلاشی که در این کتاب هم توضیح داده شده است. آدمها چه کتابخوان باشند چه کتابخوان نباشند می توانند کتابخوان تر بشوند.
توکلی افزود: برای کتاب خواندن نباید دنبال بهانه بود و می توانیم در هر روز چند تا بازه زمانی مثلا سه تا یک ربع برای کتاب خواند در نظر بگیریم. اینکه کتاب ها را کوتاه کوتاه تقسیم کنیم باعث می شود که زودتر یک کتاب را تمام کنیم. آدم های کتابخوان راه خودشان را پیدا می کنند ولی گاهی یادآوریها ضرر ندارد. اگر دم را غنیمت را بشمریم احتمالا در روز دم های زیادی هستند برای کتابهای خواندن، برای کتاب خواندن باید وقت بدزدیم تا دو- سه صفحه بیشتر بخوانیم.
نظر شما