۲ خرداد ۱۴۰۱، ۹:۳۴

شرح خطبه فدکیه «۴۶»؛

وظیفه مسلمانان است که از دین خدا محافظت و ارزش‌هایش را احیا کنند

 وظیفه مسلمانان است که از دین خدا محافظت و ارزش‌هایش را احیا کنند

پیامبر(ص) وظیفه‌اش را انجام داد و امت را هدایت کرد حال وظیفه شماست که از دین خدا محافظت نمائید و احکامش را زنده کنید. وظیفه شماست که ارزش‌هایش را در دنیا احیا کنید.

به گزارش خبرنگار مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمی‌گذارند، زمین‌های فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بی‌ثمر بودن دادخواهی‌اش به مسجد پیامبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را به‌خاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.

خطبه فدکیه مجموعه‌ای از معارف ناب در زمینه‌های خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.

آن‌چه پیش رو دارید قسمت چهل و ششم از سخنان مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کرده‌اند:

موضوع سخن، خطبه شریف حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود و عرض شد که: حضرت بعد از ذکر حمد و ثنای الهی و شهادت به رسالت پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و اوصاف و کمالات ایشان در چند فراز با تعبیرات مختلف مردم را مورد خطاب قرار می‌دهند و وظایفشان را به آن‌ها گوشزد می‌کنند.

در یک فراز می‌فرمایند: أنتم عباد الله نصب أمره ونهیه وحملة دینه و وحیه و أمناء الله علی أنفسکم و بلغاءه إلی الأمم؛ در این‌جا مردم را با عنوان «عبادالله» مورد خطاب قرار می‌دهند و می‌فرمایند: «‌ای بندگان خدا! شما تابلوهای امر و نهی خدا و حاملین وحی و دین خدا و امانت‌دار او هستید. خداوند امانتی به شما سپرده که وظیفه دارید هم خود آن را رعایت کنید و هم آن را به دیگران برسانید.»

مقصود از این فراز بیان مسئولیت مردم در حفظ احکام اسلام و رساندن آن به نسل‌های دیگر است. این مسئولیت بسیار بزرگی است که معمولاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد. حضرت روی این مسأله تکیه می‌کنند و می‌فرمایند: أمناء الله علی أنفسکم وبلغاءه إلی الأمم. به دنبال این تذکر برخی از سرفصل‌های این امانت و حکمت‌های آن‌ها را بیان می‌کنند و در پایان این فراز می‌فرمایند: فاتقوا الله حق تقاته.

فراز دیگر با این عبارت آغاز می‌شود: ایهاالناس اعلموا أنی فاطمة وأبی محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ در این فراز بار دیگر مردم را با عنوان «ایهاالناس» مخاطب قرار می‌دهند و خود را برای هرکس که عنوان ناس بر او صدق کند معرفی می‌نمایند تا مخاطبان بدانند چه کسی است که سخن می‌گوید و آن‌ها چگونه باید این سخنان را بشنوند و تلقی کنند. حضرت می‌فرمایند: «من دختر همان کسی هستم که شما را از بدبختی دنیا و آخرت نجات داد.

وضع زندگی شما چنان بود که آب آشامیدنی سالم و غذای درستی نداشتید. دنیایتان با فقر، بدبختی و برادرکشی می‌گذشت. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که شما را از این بدبختی‌ها نجات داد. بالاتر این‌که شما گمراه و بت‌پرست بودید و دین حق را نمی‌شناختید و او شما را با خدا آشنا کرد و بهترین دین را برای شما آورد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله شما را به عالی‌ترین مراتب کمال انسانیت راهنمایی کرد.

هیچکس در عالم مثل او چنین خدمتی به بشریت نکرد. در مدتی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در میان شما بود بیشترین رنج‌ها را تحمل کرد و بالاترین سختی‌ها را کشید و در این راه این علی علیه‌السلام بود که همیشه یار و یاور او بود. گاه در حالی‌که شما آسوده خاطر به زندگی خودتان می‌پرداختید علی علیه‌السلام برای یاری دین خدا خود را در دهان اژدها می‌انداخت. سرانجام به برکت مجاهدت‌های پیغمبر و علی صلوات‌الله‌علیهما اسلام استقرار یافت و شما به این شرف‌ها و افتخارها رسیدید.» حضرت این اوصاف رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به عنوان مقدمه برای مسأله دیگری بیان می‌کنند. حضرت به دنبال این مقدمه می‌خواهند بگویند: «تا پیغمبر زنده بود این مسائل مورد افتخار و قبول همه بود. اما با رفتن او چه اتفاقی در میان شما رخ داده است؟ بعد از رحلت پدرم گرایشات نفاق‌آمیز در شما ظاهر شده (ظهر فیکم حسکة النفاق) و شیطان بر شما غالب شده است. به جای این‌که عهد پیغمبر را به خاطر داشته باشید و از امانتی که به شما سپرده شده بود حمایت و حراست کنید همه را فراموش کردید. گویا فقط اسمی از اسلام برای شما مانده و حقیقت اسلام را فراموش کرده‌اید.» بعد به دو اشتباه بزرگی که آن‌ها مرتکب شدند اشاره کرده، می‌فرمایند: «اشتباه بسیار بزرگ اول این بود که هنوز جنازه پیغمبر روی زمین بود که شما شروع به مخالفت با عهد او کردید، و اشتباه دوم این بود که احکام واضح اسلام را نادیده گرفتید. اموالی را از من غصب کردید و بر خلاف نص قرآن گفتید: تو از پدرت ارث نمی‌بری و ادعا می‌کنید که پیغمبران وارثی ندارند!» در برخی روایات آمده است که حضرت خطاب به متصدی خلافت می‌گویند: «یابن ابی‌قحافه! آیا تو از پدرت ارث می‌بری و من نباید از پدرم ارث ببرم؟!» و بعد با توبیخ مردم در تقبیح این حرکت، با بی‌اعتنایی می‌گویند: «این شتر افسار شده را بگیرید و هر جا دلتان می‌خواهد ببرید.» این تعبیر حاوی سرزنشی سخت برای مخاطبان است.

فاطمه (س) به انصار فرصتی دوباره می‌دهد

ثم رمت بطرفها نحو الأنصار؛ تا این‌جا مخاطبان حضرت، عموم مردم بودند. اما در این فراز همان‌طور که در نقل‌های متعدد آمده است رو به گروه انصار کرده و آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. از ادامه کلام حکمت این خطاب روشن می‌شود. گویا کلام که به این‌جا می‌رسد دیگر از مهاجرین روی برمی‌گردانند و می‌گویند: «شما که غصب خلافت کردید آنچه را گرفته‌اید بردارید و بروید و دور شوید.»

انصار یک جایگاه مهمی در عالم اسلام داشتند. آن‌ها بودند که با دعوت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و پناه دادن به مهاجرین، دین اسلام را یاری کردند. مهاجرین عده‌ای آواره بودند که مشرکان مکه اموالشان را گرفته و آن‌ها را از مکه بیرون کرده بودند. ایشان پس از مهاجرت به مدینه نه مکانی داشتند و نه کسب و کاری. اهل مدینه بودند که به آن‌ها جا و مکان دادند و آن‌ها را در اموالشان شریک کردند. پس از آن خداوند طی مراسمی بین مهاجرین و انصار اخوت برقرار کرد. همچنین در جنگ‌هایی که مشرکان بر مسلمانان تحمیل کردند بدون یاری انصار، کاری از مهاجرین برنمی‌آمد. این اقتضای اسباب ظاهری بود. در واقع حمایت‌های انصار موجب رواج اسلام شد. این ویژگی انصار باعث شد که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آخرین تیر ترکش را متوجه انصار کنند و سعی کنند که آن‌ها بیدار کنند.

همان‌طور که بارها عرض کرده‌ام همه این فرمایشات و احتجاجات برای این بود که قدمی در راه هدایت مردم برداشته شود و آیندگان یا بخشی از معاصران آن زمان متوجه اشتباهات خود شوند و راه حق را بیابند. به احتمال قریب به یقین، اگر خطبه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نبود ما امروز حضرت زهرا را نمی‌شناختیم. هر آنچه که مسلمانان بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از حق یافتند به برکت همین فرمایشات حضرت زهرا است و مبدأ آن از این‌جا شروع می‌شود.

احساسات؛ محرّک اصلی قیام‌ها

حضرت پس از ناامیدی از مهاجرین رو به انصار کرده و با استفاده از یک اصل روان‌شناختی سعی در جلب عواطفشان کردند؛ یعنی با صرف‌نظر از بحث منطقی و استدلالی با متصدی خلافت، سعی کردند عواطف انصار را جلب کنند بلکه بفهمند باید از اهل‌بیت علیهم‌السلام پیروی کنند. این روش حضرت دربردارنده یک درس بزرگ است و آن این‌که همیشه این طور نیست که حرکت‌های اجتماعی تنها در سایه منطق عقلانی قوی انجام گیرد؛ بلکه عامل اصلی در حرکت‌های اجتماعی، اغلب احساسات و عواطف است. احساسات و عواطف است که حرکت‌ها را شکل می‌دهد و انقلاب‌ها را به وجود می‌آورد.

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تا این‌جا با بیانی استدلالی با مردم صحبت می‌کردند اما بعد از این می‌خواهند عواطف مردم را تحریک کنند؛ از این‌رو فرمودند: «ای انصار! ای کسانی که یاری شما زمینه رواج اسلام را فراهم کرد. شما اسلام را در آغوش خود گرفتید و پرورش دادید. شما سرشناسان عالم اسلام‌اید. حال چگونه با این همه خدمت به اسلام چنین غافل شده‌اید؟! پس کجا رفت آن احساس مسئولیت‌تان؟! کجا رفت آن شور و آن عواطف‌تان؟! مگر شما نشنیدید که پدرم فرمود: «المرء یحفظ فی ولده؛ اگر کسی از دنیا رفت، حفظ احترام او به حفظ احترام فرزندانش خواهد بود»؟! آیا غیر از من فرزندی برای پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سراغ دارید؟! آیا وظیفه خودتان نمی‌دانید از پیغمبری که این همه به شما خدمت کرد قدردانی کنید؟! حال که پدرم در میان شما نیست آیا نباید احترام فرزندانش را رعایت کنید؟! عاطفه انسانی شما کجا رفته است؟!»

یا معشر النقیبة؛ ای گروه برجستگان و نام‌آوران جامعه! و أعضاد الملة؛ ای کسانی که همچو بازوی توانایی آئین اسلام را حفظ کردید؛ وحضنة الإسلام؛ و اسلام را حضانت کردید. ای کسانی که مثل مادری که بچه‌اش را در آغوش می‌گیرد اسلام را در آغوش خود پرورش دادید. ای کسانی که از چنین گذشته‌ای برخوردارید و در زمان حیات پدرم آن همه به پیشرفت اسلام کمک کردید! ما هذه الغمیزة فی حقی؛ شما را چه شده که اکنون من را نادیده گرفتید. والسنة عن ظلامتی؛ ظلمی را که به من می‌شود می‌بیند اما اقدامی نمی‌کنید، حرفی نمی‌زنید! آیا خوابتان برده؟ مگر شما همان کسانی نیستید که آن همه برای اسلام و برای ما اهل‌بیت علیهم‌السلام خدمت کردید؟! أما کان رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله أبی یقول المرء یحفظ فی ولده؛ آیا پدر من نمی‌فرمود که هر شخصی به وسیله فرزندانش حفظ می‌شود (احترامش با احترام به فرزندانش نگه داشته می‌شود)؟! سرعان ما أحدثتم وعجلان ذا إهالة؛ این یک ضرب‌المثل عربی است. برای این‌که بگویند: «خیلی زود راه را عوضی رفتید و اشتباه کردید» این تعبیر را به کار می‌برند.

دفع دو شبهه

از آن‌جا که ممکن است انصار بگویید: «بله، به شما ظلم کردند؛ ولی از ما کاری ساخته نیست!» حضرت می‌فرمایند: «لکم طاقة بما أحاول و قوة علی ما أطلب و أزاول؛ شما توان این را دارید که آنچه من می‌خواهم را انجام دهید. پس عذرتان چیست؟ آن همه فداکاری با این وضعی که اکنون دارید چگونه جمع می‌شود؟!»

باز به تعبیر بنده، از آن‌جا که ممکن است بگویند: «تا پدر شما زنده بود بر گردن ما حق داشت؛ چرا که ما را هدایت کرده و به ما عزت بخشیده بود. ما هم یاری‌اش می‌کردیم. اما اکنون از دنیا رفت و تمام شد؛ لذا اگر ما به شما کمک نمی‌کنیم به این جهت است که دیگر پدر شما نیست و چون آن حقوق مربوط به پدرت بود با رفتن او آن حقوق تمام شد» لذا حضرت می‌فرمایند: أتقولون مات محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ آیا دلیل شما برای یاری نکردن من این است که چون پیغمبر نیست ما شما را یاری نمی‌کنیم؟ اگر سخن شما این است جواب این مسأله در خود قرآن بیان شده است و شأن نزولی دارد.

داستان این است که در جنگ احد مسلمانان پس از ترک تنگه احد و حمله مشرکان، بسیار ضعیف شدند و تلفات فراوانی دادند. خود پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مجروح شدند. به دنبال این قضایا مشرکان برای تضعیف روحیه مسلمانان جنگی روانی به راه انداختند و تبلیغ کردند که پیغمبر کشته شده است، در حالی که پیغمبر زخمی شده بودند.

در این موقعیت این آیه نازل شد: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ؛ پیغمبر ما پیغمبری همچون سایر پیغمبران است؛ برفرض پیغمبر از دنیا رفته باشد، آیا شما باید دست از دینتان بردارید؟!» او آمده بود تا این دین را به شما معرفی کند راه صحیح را به شما نشان بدهد تا عمل کنید. او وظیفه‌اش را انجام داد و شما را هدایت کرد. حال وظیفه شماست که از دین خدا محافظت نمائید و احکامش را زنده کنید. وظیفه شماست که ارزش‌هایش را در دنیا احیا کنید و نگذارید آثارش از بین برود.

بنابراین باید در مقابل دشمنانش بیشتر مقاومت کنید که مبادا خطری متوجه اسلام شود. آیا این آیه را به خاطر دارید؟ این آیه در همان قرآنی است که شما هر روز در خانه‌هایتان با صدای بلند و آهسته، با لحن و بدون لحن و به صورت‌های مختلف قرائت می‌کنید. فراموش نکرده‌اید که قرآن فرمود: «أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلی‏ أَعْقابِکُمْ؛ آیا اگر پیغمبر از دنیا رفت شما باید دست از دینتان بردارید؟» بله، رفتن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مصیبت بسیار بزرگی بود که بر عالم انسانیت وارد شد. اما رفتن او مجوز این نیست که شما دست از دینتان بردارید و احکام اسلام را ترک کنید!

کد خبر 5456396

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • IR ۱۷:۰۵ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۸
      0 0
      اسلام دین زمان خویش است و قابل اجرا در این زمان نیست مگر انکه توسط معصوم احکام جدید تعریف شود. درحالی به کم فروشان هشدار میدهد که صحبتی از گرانفروشی نیست زیرا در انزمان گرانفروشی مطرح نبوده حال انکه گرانفروشی و کم فروشی هردو اجحاف است. و گرانفروش کسب حرام میکند هرچند مردم از روی ناچاری راضی به خرید