خبرگزاری مهر - گروه استانها: زمزمه از سرگرفتن طرح توسعه موسوم به طرح ۵۷ هکتاری، که هفت سال پیش متوقف شد تا خانههای بافت تاریخی شیراز حفظ شود، بافت تاریخی نیمه جان شیراز را دوباره به لرزه درآورده است.
این طرح مشهور در سال ۸۹ از سوی شورای عالی شهرسازی و معماری به تصویب رسید و عملیات اجرایی آن از همان زمان آغاز شد، اما به دنبال بررسی طرح و تبعات تخریبات صورت گرفته در بخشی از بافت تاریخی واقع شده در محدوده طرح، چهار سال بعد از سوی همان شورا بررسی شد و به دلیل آشکار شدن برخی تناقضها و مغایرتهای اساسی با طرح جامع و تفصیلی شهر شیراز ملغی اعلام شد.
یکی از تخریبهای گسترده در بافت تاریخی به بهانه طرح بین الحرمین اتفاق افتاد. طرحی که اگرچه قرار بود برای رفاه حال زائران و دسترسی به دو حرم شاهچراغ (ع) و سید علاءالدین حسین (ع) باشد اما در آن محدوده هتل، سالن شورای شهر و پاساژ ساختند. حالا طرح دیگری قرار است اجرا شود با این هدف که فضای دسترسی به دو حرم وسیعتر شود.
خبرگزاری مهر بنا دارد رویکردهایی که در طرحهای توسعهای وجود دارد را با متخصصان این امر و کارشناسان با تجربه مورد بررسی قرار دهد تا بافت تاریخی شیراز در این میان آسیب کمتری ببیند.
مهدی پارسایی پژوهشگر و مدرس دانشگاه درباره ارزیابی وضعیت بافت تاریخی شیراز درگفتگو بامهر گفت: بافت تاریخی یک مجموعه درهم تنیده ای است از مسائل کالبدی و مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و همه مسائلی که یک بافت شهری را تحت تأثیر قرارمی دهد. طبیعتاً اگر دنبال ارزیابی جامع و منطقی و بدون شتابزدگی باشیم لازم است ارزیابی بافت از منظرهای متفاوتی توسط افراد متخصص که آشنایی با بافت تاریخی دارند و بصورت ملموس با آن مواجهه داشتند انجام شود.
او ادامه داد: من فقط درحوزه دانش و تخصص خودم نکاتی عرض میکنم. از نظر من به لحاظ ارزش ذاتی بافت، چیزی که این بافت را از بقیه پهنههای شهری متفاوت میکند ارزش تاریخی آن است.
این پژوهشگر حوزه هنرو معماری تصریح کرد: آنچه که امروز به عنوان بافت تاریخی میبینیم یک نسبت جدی بین انسان، مکان و هویت انسانهایی که در آینده قرار است در این خطه زیست کنند برقرارکرده و از این باب خیلی مهم است.
مجموعه بافت تاریخی به عنوان یک اثر و یک کل یکپارچه حاصل تعامل تاریخی مردم شیراز با این جغرافیاست پارسایی ادامه داد: مجموعه بافت تاریخی به عنوان یک اثر و یک کل یکپارچه حاصل تعامل تاریخی مردم شیراز با این جغرافیاست و ازاین بابت یک اثرمنحصربفرد به حساب میآید.
وی افزود: اینکه چرا این مجموعه ارزشمند است لایههای مختلفی دارد. مثلاً میتوان در باب ارزشمندی آن درباره ویژگیهای هنری یا فنی و مهندسی، نسبت با اقلیم یا نسبت با مفاهیم فرهنگی و تاریخی بافت گفتگو کرد.
این پژوهشگر حوزه هنرو معماری بیان کرد: اما متأسفانه بررسی وضع موجود بافت آینده روشنی را نشان نمیدهد. این پهنه تاریخی شهر شیراز در سالهای گذشته دچار مسائل چندگانه بوده است.
پارسایی کلانترین مسئله بافت تاریخی شیراز را مفهوم مهاجرت عنوان کرد و گفت: مهاجرت دربافت تاریخی شیراز در سه مرحله اتفاق افتاده و صدمههای بسیار زیادی به این بافت تاریخی و فرهنگی وارد کرده است.
این مدرس دانشگاه با اشاره به سابقه تاریخی تأثیر مهاجرت بربافت تاریخی شیراز توضیح داد: در موج اولیه، مهاجرت از بافت تاریخی شیراز است. یعنی جمعیتی از ساکنین بافت در دوره پهلوی اول و دوم اقدام به مهاجرت از بافت تاریخی میکنند و سمت خیابانها و بافت نوساز مثل خیابان سعدی، رودکی، اهلی، حائری و انوری و امثالهم میروند.
بخشی از مسئولین و متنفذین شهر با این نوگرایی همراه میشوند و محل زیست و فرم خانههایشان عوض میکنند ومهاجرت از درون شهر به حاشیه رخ میدهد.
مهاجرت از متن به حاشیه همچنان ادامه دارد
پارسایی اضافه کرد: این لایه اول مهاجرت است و این نوع مهاجرت همچنان در شهر شیراز ادامه دارد و همچنان شیرازیها اهل مهاجرت ازمتن به حاشیه هستند. علاوه بر آن بافت تاریخی دچار چندین مساله بوده که یکی از آنها عمومی هست و همه بافتهای تاریخی در همه شهرهای جهان با آن مواجه بودند و آن هم مواجهه با جریان کلان مدرنیسم و ماشینیسم است.
وی بیان کرد: ماشینیسم یعنی روی کارآمدن ماشین به عنوان عنصر اصلی حمل و نقل که به عنوان لازمه آن تعریف شد که ماشین در گذرها و کوچهها و خانهها بیاید.
وی با اشاره به اینکه بافتهای تاریخی که قرنهای گذشته طراحی شده بودند این کارایی را نداشتند و پاسخگوی این میل جدید بشر برای همجواری جدی با ماشین نبوده و نیست، تصریح کرد: این مساله منحصر به بافت تاریخی شیراز نیست. همه کشورهای جهان این مساله را داشتند و تجربیات بسیار متنوعی طی این سالها برای متخصصین برنامه ریزی شهر و طراحی شهری و مرمت گرها به دست آمده که در بعضی نمونهها بسیار موفق عمل کردند و شیراز لازم است از این تجربیات استفاده کند. البته این به شرطی است که ماهیت شهرتاریخی بودن خودش را انکار نکند و به آن وفادار باشد. پس یک بخشی از مساله اصلی و کلان ما این است.
پارسایی در ادامه گفتگو به تشریح لایه بعدی مفهوم مهاجرت که بر ساختار کالبدی و فرهنگی شهر شیراز اثرمی گذارد پرداخت و مهاجرت حاصل از جنگ هشت ساله ایران و عراق را دور دوم مهاجرت برشمرد و گفت: طی دوران جنگ مانند بقیه جنگهای دنیا یک تعداد زیادی از مردم بیخانمان میشوند و به شهرهای مجاورپناه میبرند. شهر شیرازیکی ازاین شهرهاست که به مهاجرین جنگی خوزستان پناه میدهد.
استقرار از سر اضطرار کیفیت زیست را تقلیل میدهد
وی ادامه داد: بخشی از مهاجرین در حاشیه شهر و بخشی از آنها در خانههای تاریخی شیراز مستقر میشوند و از آن جهتی که این استقرار، استقرار از سر اضطرار است، مفاهیم زیستی از تعاریف کیفی به تعاریف کمی تقلیل پیدا میکند. یعنی اینجا کیفیت زیست مطرح نیست. مثلاً یک خانه با هشت تا ده اتاق که هراتاق آن مختص یکی از اعضای خانواده یا مختص یکی از رفتارهای فردی یاعمومی خانواده بوده دیگر این کارکرد را ندارد و زندگی تقلیل پیدا میکند به اینکه افراد یک سرپناهی داشته باشند.
وی گفت: حالا در این شرایط به بهداشت و مفهوم تعمیر و نگهداری از سازه فکر کنید. افرادی در این خانهها زندگی میکنند که پناهجو هستند به لحاظ مالی تمکن ندارند و از آنها هم انتظار نمیرود جایی که موقتاً ساکن هستند تعمیر کنند وبرای جایی که به آن پناه آوردند، هزینه کنند. نکته دوم اینکه تعلق خاطر هم ندارند. تا قبل از آن ساکنین خانه مالکین خانه بودند و برای آنها مفهوم تعمیر و نگهداری مهم بود ولی در این سالها این اتفاق نیفتاد.
وی با تاکید براینکه بافت تاریخی با استقرار جنگ زدهها هم به لحاظ کالبدی و هم به لحاظ فرهنگی صدمه دید ادامه داد: به لحاظ فرهنگی ناگهان یک جمعیت غیربومی که فاصله آنها به لحاظ الگوهای رفتاری با شیرازیهای ساکن بافت تاریخی زیاد بوده می آیند که باهم مشق همسایگی کنند. طبیعتاً چالشهای زیادی به وجود میآید و انتظام ذهنی برای ساکنان شهر به کل از بین میرود. مفاهیم فرهنگی که طی قرنهاتعریف شده بوده و مناسبات رفتاری بین مردم را در این بافت سامان میداده و منجر به تعیین حریم و فاصلهها و تنظیم رفتارهایشان بوده رنگ میبازد. نتیجه این میشود که بخشی از اهالی که ساکن بافت تاریخی بودند ناچارمی شوند ازبافت فاصله بگیرند و خانه خود را به مهاجرین بدهند. یعنی ادامه مهاجرت از متن به حاشیه در این دوره هم اتفاق میافتد.
پارسایی فرهنگ را عنصرسازنده هر جامعه انسانی است برشمرد و خاطرنشان کرد: وقتی که مفاهیم فرهنگی که مورد قبول و پذیرش همه افراد جامعه باشند، وجود نداشته باشد دیگر آنها جامعه نیستند دربهترین حالت یک جمعیت هستند دراین صورت ساماندهی اجتماعی بسیار سخت میشود. مجموع این اتفاقها منجر به این میشود که بافت دیگر زایش گر نیست. فرهنگ شیرازیها که تعریف کننده مناسبات رفتاری بین مردمشیراز باخودشان و مهمانانشان است روبه نابودی میرود. شهر از داخل درحال پوک شدن است.
وی ادامه داد: از یک سمت کالبد شهر صدمه می بیند، ساختمانها دچارفرسایش جدی با شتاب بالا میشوند. از یک سمت فرهنگ و تعلق خاطرانسانی که باید وجود داشته باشد و این معایب را برطرف کند مضمحل شده است. تا اواخر دهه ۶۰ که جنگ تمام میشود و بخشی ازمهاجرین به شهر خود بازمیگردند این روند ادامه دارد و پس از آن یک بافت صدمه دیده باقی مانده که مالکین اصلی دیگر راغب به حضور درآنجا نیستند. چون همسایهها و حسن همجواری وجود ندارد. ساختمانها هم صدمه جدی دیدند. شیرازیها اهل نازوتنعم هستندو آن بناها را رها میکنند درهمین میان موج سوم مهاجرت شروع میشود که آن حاصل جنگهای درازمدت افغانستان است.
این پژوهشگر بیان کرد: تأثیرات این جنگها را در شیراز میبینیم و جمعیت زیادی بخاطراین جنگها به شیرازمهاجرت داشتند جمعیتی که اکثراً مجرد هستند و خانواده با آنها نیست. اینها برای پر کردن جاهای خالی بعد از رفتن جنگزده ها بهترین گزینه بنظر میآیند.
وی گفت: پس از آن، جنگ تمام شده و دوران سازندگی شروع میشود در دوران سازندگی هم بافت تاریخی مهجور میماند.
بزرگترین پروژه تخریب آثار تاریخی توسط بشر در شهر شیراز با پروژه بین الحرمین شکل گرفت
این پژوهشگر بیان کرد: بافت تاریخی در آن سالها در محاق بوده ونگاهشان به بافت تاریخی تخریبی بوده نتیجه آن تفکر به ساخت پروژه بین الحرمین در بافت تاریخی شیراز منتج میشود.
پارسایی ادامه داد: یکی از اساتید یک طرح میدهد که هم دوحرم به هم وصل میشوند و هم خیابانی به عرض ۱۴ متر احداث میشود که دسترسیها را تاعمق خوبی افزایش میدهد. ولی مسئولین وقت نقشه را از استاد میگیرند خودشان راه میافتند به خریدن و تخریب کردن آن خیابان ۱۴ متری که عرضش به ۲۱۴ متر رسید. وتقریبا بزرگترین پروژه تخریب آثار تاریخی توسط بشر در شهر شیراز در پروژه بین الحرمین رقم خورد. سالها هم بصورت زمین خشک رها شده بود که بادو باران و گردو خاک مزاحمت برای اهالی ایجاد میکرد و نهایتاً بهساخت مجموعه بین الحرمین و پارکینگ آن منجر شد.
دربافت تاریخی دچار کمبود تراکم جمعیت انسانی هستیم
وی تهدیدها و فرصتهای بافت تایخی برای شهر را دارای ابعاد مختلفی برشمرد و توضیح داد: مثل کالبد شهر یا زیست داخلی میتوانند نمونهای از این ابعاد باشند. به لحاظ ساختاری تهدید بافت تاریخی برای شهر احتمالاً آسیب پذیر بودن این ساختار در برابرحوادث غیرمترقبه مثل زلزله است که باید به آن توجه جدی کرد تا الان هم این توجه اتفاق نیفتاده است.
وی گفت: البته این را اگر درمقایسه با بافتهای حاشیهای ببینیم جزو تهدیدهای دسته سوم و چهارم بهحساب میآید چون امروزه دربافت تاریخی دچار کمبود تراکم جمعیت انسانی هستیم.
بین طرح توسعه و ادامه حیات بناهای تاریخی میشود به روشی رسید و هردو را جمع کرد. این کار شدنی است اما پیشنیاز آن این است که پارادایم ذهنی متولیان و مسئولین مرتبط بصورت منطقی یک تغییری بکند پارسایی ادامه داد: مثلاً اگر در هرمتر مربع از محله معالی آباد پنج نفر زندگی میکنند در این ۳۰۰ هکتار بافت تاریخی این تراکم خیلی کمتر است. تهدیدهای اجتماعی و فرهنگی هم داریم که درجای خودش و بامتخصص خودش باید گفتگو شود.
پارسایی معتقد است: بین طرح توسعه و ادامه حیات بناهای تاریخی میشود به روشی رسید و هردو را جمع کرد. این کار شدنی است اما پیشنیاز آن این است که پارادایم ذهنی متولیان و مسئولین مرتبط بصورت منطقی یک تغییری بکند.
وی ادامه داد: ما با یک شهر تاریخی مواجه هستیم که جمعی از افراد سرمایه دار و سرمایه گذاراز این ظرفیت موجود بهره برداری میکنند. یکی از محورهایی که در اقتصاد شهر شیراز در طول تاریخ موثربوده حرمها هستند.
نگاه سنتی برای اجرای طرح توسعه در بافت تاریخی مؤثر نیست
این مدرس دانشگاه بیان کرد: در عین حال اینکه متخصصین معماری و مرمت شهری و… چه روشی باید انتخاب کنند وپای کاربیایند مهم است ولی دوستان متولی طرح توسعه نگاهشان از این زاویه نیست بلکه بنظر میرسد همان ساختار سنتی و تخریب را دنبال میکنند.
وی تصریح کرد: مادو فرایند داریم که واژههای نزدیکی برای آنها انتخاب میشود، ولی کاملاً باهم متفاوت هستند. یکی مفهوم تخریب است و نقطه مقابل آن ویرانی و آوارشدن است. این دو فرایند شایدازلحاظ معنایی معنی نزدیک بههم داشته باشند و نتیجه آن یکی باشد اما این دوفعل فاعلهایشان باهم فرق دارد.
پارسایی ادامه داد: ما در مواجهه با بنا و بافت تاریخی یاحتی بافت فرسوده یک مفهوم آوار شدن یاویران شدن داریم که امکان دارد بصورت طبیعی برای هربافت و بنایی رخ دهد. مثلاً زلزله بیاید و مجموعه شهربم ویران شود. خب این بخشی از پروسه طبیعی ظهور و رشد و توسعه و بازسازی یک شهر است و تقریباً شهری در ایران نیست که در طول تاریخ تا امروز با این مفهوم مواجه نشده باشد. یک محرک طبیعی در بیرون مثل سیل و زلزله موجب ویران شدن میشود اما نقطه مقابل آن تخریب است.
وی تخریب را یک فعل عامدانه انسانی عنوان کرد و ادامه داد: تخریب یعنی یک نفر یا جمعی از افراد به دلایلی تصمیم میگیرند بافت تاریخی را ویران کنند. ما در شهر شیراز در دوره قاجار دو زلزله ویرانگر داریم که تقریباً جز بناهای زندیه چیزی ازشهر باقی نگذاشت. حدوداً ۱۱ هزار کشته در یکی از این زلزلهها دادیم که خیلی رقم بالایی است تقریباً نیمی از جمعیت شهر ازبین رفتند. این پروسه طبیعی اتفاق افتاده بعد مردم آمدند شهر را درهمان جای خودش باهمان مصالح و بافت ارگانیک ساختند.
این پژوهشگر بیان کرد: اما تخریب دلایل مختلفی دارد و کمترین و آخرین دلیلش این است که این ساختمان به لحاظ فنی مشکل دارد و ایمن نیست و نامرغوب شده است. این آخرین لایه است که متأسفانه در نگاه عموم برعکس جلوه میکند و بهعنوان اولین بهانه همین آخرین لایه عنوان میشود، اما وقتی به موضوع دقت میکنیم دلایل وانگیزه های بسیار مهمتری وجود دارد که اینها در حوزه علوم انسانی و اقتصاد خودشان را نشان میدهند.
نگاه اقتصادی صرف، تخریب بافت تاریخی را به دنبال دارد
پارسایی مهمترین دلیل تخریب بافتهای تاریخی در ایران از جمله درشهرهای مثل مشهد، قم و شیراز را نگاه اقتصادی دانست و گفت: ارزان بودن زمین و املاک در حاشیه مثلاً اطراف حرم احمدابن موسی (ع) و اطراف بازار وکیل که شهر شهریتش را از آنها میگیرد موجب میشود هر فرد و تاجر و کارآفرینی چه در قالب شخص چه درقالب دولت و حاکمیت بیاید فلان بنا را ارزان بخرد، تخریب کند و با نیاز جدیدش بازسازی کند. این انگیزه اقتصادی انگیزه بسیار مهمی است.
وی گفت: خانههای اطراف بازار راببینید اکثراً تخریب کردند و در قالب انبار حجرهها بازسازی کردند. چون پلاکهای ارزانی هستند. اینکه چرا ارزان هستندبه لایه بعدی در حوزه علوم انسانی برمیگردد. در حوزه علوم انسانی آن چیزی که به تخریب کمک میکند هجمه جدی رسانهای در سالهای گذشته است.
این پژوهشگر حوزه هنرو معماری اظهار داشت: طی این سالها شاهدیم که به مدد رسانه تلاش میشود این پهنههای شهری و بافتها ناکارآمد و چالش خیز و مملو از مسائل اجتماعی جلوه داده شود.بافتهایی که خاستگاه یا گیرنده بزهکاران جامعه هستند. این تصویر در رسانهها ارائه میشود نتیجه آن این است که افراد عادی اقبالی به خانههای تاریخی نخواهند داشت و از آن فاصله میگیرند.
پارسایی بیان کرد: وقتی افکار عمومی نسبت به یک موضوعی واکنش منفی نشان میدهد در حوزه اقتصاد اینها ارزان میشود و در حوزه سیاستگذاری، دولت شهرداری و دیگر دستگاههای خدمات رسان خودشان را مقید وموظف به خدمات رسانی به بافت نمیدانند در حوزه زیست کاربران نیز اهالی محله مجبور میشوند از محله خود خارج شوند.چون هم امکانات کافی نیست ونیاز محلیها تأمین نمیشود هم دید بقیه ساکنین شهر یه این مناطق خوب نیست. ساکنان اصیل که میتوانند به زیست سالم در بافت کمک کنند، خارج میشوند و دومینوی تخریب باشدت بیشتری دنبال میشود. پس در صدر عوامل تخریب دلایل اقتصادی است.
وی ادامه داد: جاهایی که سابقه مدنیت شهر را به رخ میکشد هدف گرفته میشود و سرمایه گذار و سیاستگذار در این محدوده میخواهد برند خود را توسعه دهد. پروسه تولید ملک ارزان با متدهای مختلف و استمداد از علوم انسانی و علوم اجتماعی را دنبال میکنند و میخرند و تخریب میکنند و ملک جدید میسازند.
ین پژوهشگر عنوان کرد: پس این پروسه تخریب که یک پروسه عامدانه توسط مجموعهای از انسان هاست در نگاه اول با رویکرد اقتصادی در درجه دوم بارویکرد معضلات اجتماعی و در درجه سوم مباحث فنی و مهندسی صورت میگیرد و برای مرمت و احیای بافت همه این رویکردها قابل توجه است.
نظر شما