به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «چرا نمیتوانیم منتظر بمانیم؟» نوشته مارتین لوتر کینگ بهتازگی با ترجمه عبدالکریم حسینزاده توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینکتاب که نسخه اصلی آن سال ۱۹۶۴ توسط انتشارات هارپر و راو در نیویورک منتشر شده، گزارش و تحلیلهای مارتین لوتر کینگ مبارز سیاهپوست آمریکایی درباره کسانی است که تحت تبعیض بودهاند و برای کسانی نوشته شده که تحت تبعیضاند. لوتر کینگ در «چرا نمیتوانیم منتظر بمانیم؟» تاریخ تبعیض و مبارزه با تبعیض را نوشته است. بخش مهمی از نوشتههایش هم درباره مبارزات آزادیخواهانه در بیرمنگام است.
کوتاه ماجرا اینکه سال ۱۹۶۳ تبعیض و تفکیکِ نژادی در بیرمنگام بیداد میکرد و از هر شهر دیگری بدتر بود. هرچه حقوق شهروندی بیشتر مطالبه میشد مأموران دولتیِ تفکیکطلب با خشم و نفرت بیشتری به سرکوب میپرداختند و کسانی که از تبعیض بهرهمند بودند بیشتر در تبعیض همکاری میکردند. با وجود این، هر روز که میگذشت صدها شهروند به صف مبارزان علیه تبعیض میپیوستند.
مردم در راهپیماییِ موسوم به «آزادی»؛ به رهبری دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور، ازجمله خواهان براندازی تفکیک نژادیِ بیرحمانه و تبعیضِ ساختاری در بیرمنگام بودند و نیز خواهانِ حق رأی و شغل و امکان راهیابی همه بچهها با هر رنگ پوستی به مدارس دولتی. مبارزان یکصدا میخواندند: «هیچچیز جلودارمان نخواهد بود.» در ادامه ایناتفاقات، مارتین لوتر کینگ به زندان افتاد و همانجا به نگارش دیدگاهش درباره استراتژی صلحآمیز و بدون خشونت پرداخت. این نامه که به «نامه از زندان بیرمنگام» معروف شده بخشی از کتاب «چرا نمیتوانیم منتظر بمانیم؟» است.
«نامه از زندان بیرمنگام» در واقع پاسخی به برخی از کشیشان سفیدپوست بیرمنگامی است که مارتین لوتر کینگ را فتنهگرِ خارجی خوانده و از او انتقاد کرده بودند. یکی از مسائلی که او در ایننامه تشریح کرده، این است که چهطور میتوان از خشونتپرهیزی، یا به قول خودش «شمشیری که شفا میبخشد»، همچون ابزاری قدرتمند برای ایجاد دگرگونی در نظامهایی بهره گرفت که برای تعدی به حقوق مردم طراحی شدهاند.
کتاب «چرا نمیتوانیم منتظر بمانیم؟» ۸ فصل دارد که عناوینشان بهترتیب عبارتاند از:
«انقلاب سیاهان - چرا در سال ۱۹۶۳؟»، «شمشیر شفابخش»، «بیرمنگام بول کانر»، «روزی نو در بیرمنگام»، «نامه از زندان بیرمنگام»، «سفید و سیاه با هم»، «تابستان ناخرسندی ما» و «روزهای پیش رو».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در بیانیهتان گفتهاید که اقدامات ما گرچه صلحآمیزند اما باید محکوم شوند زیرا به خشونت میانجامند. اما آیا این گفته منطقی است؟ مانند این نیست که فرد مالباختهای را محکوم کنید زیرا پول داشتنش موجب ارتکاب عمل پلید سرقت شده است؟ مانند این نیست که سقراط را محکوم کنیدبه این سبب که تعهد تزلزلناپذیرش به حقیقت و پرسشهای فلسفی او موجب شد مردم گمراه به سرکشیدن جام شوکرانش وادار کنند؟ مانند این نیست که مسیح را محکوم کنید به این سبب که خداشناسی بینظیر و سرسپردگی پایانناپذیرش به اراده خداوند منجر به عمل شوم تصلیب شد؟ باید این را بفهمیم که بازداشتن فردی از تلاش برای دستیابی به حقوق اساسیاش به این دلیل که ممکن است به خشونت بیانجامد کاری نادرست است، و دادگاههای فدرال نیز همواره بر این موضوع صحه گذاشتهاند. جامعه باید مالباخته را حمایت کند و سارق را مجازات.
همچنین امید داشتم که سفیدهای میانهرو افسانه زمان مناسب برای پیکار در راه آزادی را باور نکنند. چندی پیش نامهای از یک برادر سفیدپوست در تگزاس به دستم رسید. او چنین نوشته است: «تمام مسیحیان میدانند که مردم رنگینپوست سرانجام به حقوق برابر دست خواهند یافت، اما به نظر میآید شما بیش از حد برای رسیدن به این هدف مقدس عجله دارید. نزدیک به دو هزار سال طول کشید تا مسیحیت به آنچه امروز دارد برسد. زمان میبرد تا آموزههای مسیح در زمین اجرا شوند.» چنین نگرشی از یک کجفهمی فاجعهبار درباره زمان ریشه میگیرد، از این باور عجیب و نامعقول که در خود گذر زمان چیزی وجود دارد که ناگزیر همه بدیها را پاک خواهد کرد. اما در حقیقت، زمان در ذات خود خنثی است؛ میتوان از آن در مسیر سازندگی یا مسیر تخریب استفاده کرد.
اینکتاب با ۱۸۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما