خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: رمان «گناه زیبایی» نوشته محمد سادات اخوی که توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده، اثری درباره امام حسن مجتبی (ع) است. لیلا مهدوی رماننویس یادداشتی درباره «گناه زیبایی» نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است. امروز هفتم صفر سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) بهانه خوبی برای مطالعه اینیادداشت و مرور اینرمان است.
در ادامه مشروح متن اینیادداشت را میخوانیم:
«اهالی ادبیات دینی خوب میدانند که برای قلم زدن در این مکتب، ادعای هیچ چیز نباید داشت! حتی عرض ارادت نوشتن از ساحت مقدس ائمه برای نویسندهاش تنها و تنها یک هدف دارد و آن هم ذرهای شناخت بیشتر است و بعد از آن، اگر مسیر نویسنده مخاطبی هم به شناخت رسید که نهایت خوشبختی اثر است.
نویسنده آئینی خودش بهتر میداند که معصومین به قلم فرسایی او احتیاج ندارد و قرار نیست تکلیفی ادا کند.
خوب است به مکتب آئینی اینگونه نگاه کنیم. قرار نیست ادای دین کنیم قرار است خودمان از این چشمه سیراب شویم. آب نوشیدن از چشمه معرفت معصومین نیز جز با توفیق الهی و اجازه صاحب اثر تحقق نمییابد و «هزار بار من این نکته کردهام تحقیق…»
گناه زیبایی در دسته ادبیات آئینی، از منظر درون دینی و داستانی با حضور معصوم است.
یعنی ملاحظاتی دارد و محدودیتهایی!
همانگونه که از میان داستان مشهود است نویسنده برای رسیدن به جریان داستان و پیرنگ قرص و محکمش باید پژوهش فراوان کند.
پژوهش در ادبیات تاریخی، منحصر به خواندن تاریخ نیست بلکه باید به یک مجموعه رسید.
باید از دل تاریخ چرخهای استخراج کرد که علاوه بر گرههای داستانی و حوادث، اوضاع و احوال معیشتی مردم و فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، در آن در تکاپو و حرکت باشند. دستیابی به چرخهای که اگرچه در تاریخ دور بوده اما زندگی با تمام خاکستریهایش در آن جریان داشته باشد.
یکی از ایرادها درباره روایت زندگی معصومین این است که در اذهان عامه مردم. معصوم وجودی است که نه شغل دارد، نه میخورد، نه لباس و پوشاک منحصر به خود دارد و گویا بر تخت سادهای جلوس کرده و مردم را موعظه میکند. تغییر این باور البته اگر ممکن باشد، گرهاش به دست ادبیات باز میشود. و نویسنده آئینی خود، پیش از مخاطبان باید درباره زیست حاکم بر دوره مورد مطالعه آگاهی و شناخت کسب کند. و در پی این شناخت است که نویسنده میتواند موقعیتهای دراماتیک را پیدا یا خلق کند. به نظر میرسد آقای سادات اخوی در داستان بلند خود توانستهاند اتمسفر داستانی لازم را ایجاد کنند و حس و حال تاریخی از جامعه مورد بحث خود را به مخاطب انتقال دهند.
داستان گناه زیبایی از بعد اشراف تاریخی به حوادث و بعد تبدیل آن به موقعیتهای دراماتیک اثر موفقی است.
نکته دیگری که درباره این داستان میتوان گفت، زبان آن است.
زبان مهمترین مواجه مخاطب با داستان و درام است. اگر چه در داستان گناهزیبایی زبان گردی از تاریخ دارد اما به جز تاریخی بودن، نویسنده کوشیده است زبان فاخری برای بیان اثرش انتخاب کند. شاید به دلیل همین نوع زبان روایی، مخاطب خاصتری از ادبیات این داستان را برگزیند.
خوب است مخاطب هم بتواند میان زبان ادبی و زبان تاریخی تفاوت قائل شود و این یکی از کارهایی است که نویسنده در پژوهشهایش باید به آن دست یابد. با این همه داستان گناه زیبایی بهره ادبی خوبی نیز دارد و دایره واژگان غنی و آرایههای ادبی را به بازی گرفته که البته با زبان تاریخی اثر همراستاست و به فرم داستان کمک کرده است.
گذشته از آن، داستان گفتوگو محور است. نویسنده داستان را بیش از آن که در میزانسنها و خرده روایتها بسازد، با گفتوگو قصه را پیش میبرد و همین انتخاب فرم قصه به نویسنده فرصت میهد که در کنار بیان قصه، دست به تحلیل بزند. اما در کنار گفت و محور بودن، داستان میتوانست تصاویر واضحتری برای مخاطب خلق کند و بیش از آن که جزئیات را بازگو کند، صحنهها را برای مخاطب بسازد. گفت و محور بودن داستان اگرچه به انتقال حرفهای بیشتری در اثر میانجامد اما گاهی میتواند مخاطب را از داستان دور کند و مخاطب باحوصلهتری را طلب کند.
انتخاب راوی اول شخص، در داستان، از نقاط مثبت آن است. گذشته از انطباق فرم با پیرنگ، حفظ حریم میکند و نیز حس بیشتری را به ذهن مخاطب مبادله مینماید.
نکته بارزی که در داستان گناه زیبایی مشهود است، ارجاعات تاریخی بسیار زیاد در آن است.
نویسنده در خلق قصهاش قصههای زیادی از تاریخ صدر اسلام تا زمانه مورد مطالعه مطرح میکند که هر کدام از آنها را میتوان خرده روایتهایی در سیر اصلی داستان قلمداد کرد که برای رسیدن به یک هدف خاص تلاش میکنند و همان گونه که پیشتر گفتم علاوه بر روایت تحلیل هم در داستان اتفاق میافتد، نویسنده در بیان هر کدام از این گزارهها مخاطب را به تفکر وا میدارد زیرا فضا را له و علیهها باز میگذارد و بعد از آن استدلال میکند. و به این دلیل نیز مخاطب داستان گناه زیبایی، مخاطبی است که منظر درون دینی دارد و البته تا حدودی هم به تاریخ رویداد اشراف دارد و اصل ماجرا را میداند. و در بر اساس این اصل ماجراست که آقای سادات اخوی حرف تازه میزند و بر اساس دانستهها لایههای شناختی مخاطب از واقعه، داستان جدیدی خلق میکند.»
نظر شما