خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب: احمد شعبانی استاد دانشگاه اصفهان یادداشتی را با عنوان «کتابداران باید به خانههای خود بازگردند!» نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«مقدمه
بیش از نیم قرن است که از تأسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میگذرد. سرمایه اولیه این سازمان فرهنگی توسط شرکت ملی نقت ایران فراهم شد و به منظور توانمندی آن، پیوندهایی را با برخی سازمانهای مادر فراهم آوردند، اما در فراز و نشیب زمانه، حوادثی در این سازمان پدید آمد که آن را از رسیدن به اهداف اولیه باز داشت و بهمرور رخوت موجب شد تا کانون پوستهای پیرامون خود فراهم آورَد و به گذشته درخشان تاریخی خود بسنده کند. این گذشته درخشان به نوستالژی کانون و به رؤیایی تبدیل شد که همگان گمان بردند خدمات این حوزه فرهنگی تداوم داشته و کارساز است، درحالی که بسیاری از متخصصان ادبیات کودکان و نوجوانان بهخوبی به غفلتهای مدیریتی و نادیدهگرفتن صاحبان اصلی کانون یعنی کتابداران واقف بودند، اما حجب فرهنگی و پرهیز از جنجال موجب سکوت این صاحبنظران میشد. در این نوشته قصد دارم جایگاه کتابداران را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازگو کنم و از مدیران بپرسم: آیا در این چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی (بهویژه پس از سالهای ۱۳۸۸ و پایان خدمت آقای محسن چینیفروشان) به شیوه عملکرد خود در برابر کتابداران فروتن و فارغالتحصیلان ماهر کتابداری اندیشیدند؟ آیا به ساختار سازمانی و اسناد بالادستی رجوع کردند؟ آیا قواعد سلامت فرهنگی، معنوی و مادی را در سازمان خویش رعایت کردند؟ صاحب این قلم به هنرمندان، صاحبان فکر و کارکنان زحمتکش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درود میفرستد که خود را از دامن جنجال در این موضوعات بر حذر داشتند.
(۱)
تا آنجا که در روایتهای موجود و کمی هم با بازبینی تاریخچه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ملاحظه میشود، بنیانگذاران کانون و معاونان اصلی آنها کتابدار بودهاند. خانم لیلی امیرارجمند در مصاحبه شفاهی خود میگویند: «کانون را باز کردیم تا بچهها کتاب بخوانند و کتاب بگیرند؛ به خانه ببرند و برای پدر و مادرهای بیسواد خود کتاب بخوانند». این حرکت موجب شد تا در سال ۱۳۴۴ در پارک لاله تهران، کتابخانه کانون برای استفاده عمومی گشایش یابد. گام بعدی، تأسیس یک کتابخانه در دبستانی در باغشاه تهران بود. شرح ماجرای پایهریزی ۲۲۰ کتابخانه تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به درازا میانجامد، اما لطف کلام استاد ثریا قزلایاغ در این بیان، تأکید بر وظایف کانون در آن دوره است؛ دورهای که کتابخانههای کانون در دورافتادهترین نقاط کشور و حتی بهصورت واحدهای سیار، کتاب را به دست کودکان ایرانی میرساندند (ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن، ۱۳۸۳، ص ۱۱۴).
در دهه پنجاه شمسی پولهای نفتی و دلارهای تسلیحاتی، توسط شرکت ملی نقت ایران در بازار اقتصادی جریان پیدا کرد و افراد فاخر و افضلی که در هنر سرآمد بودند (مانند آقای فیروز شیروانلو و سیروس طاهباز) به این سازمان پیوستند و بهدرستی از سال ۱۳۴۹ بخشهای تصویری، نمایشی و تجسمی در کانون تقویت شد و توفیقهای چشمگیر به دست آمد که بسترسازی مناسبی را برای حرکتهای آینده پدید آورد. اما اصول کانون به فراموشی سپرده نشد و کتابخانه و کتابدار و ارائه خدمت کتابداری در صدر برنامههای کانون بود؛ چنانکه نویسندگان و هنرمندانی مانند بهرام بیضایی و فرشید مثقالی با این سازمان همکاری فرهنگی کردند و وظیفه کانون را محترم و مرجح داشتند، اما عجبا که هیچگونه مصاحبهای از این دسته افراد درباره نقش کتابخانه و کتابدار در دسترس نیست!
(۲)
بعد از انقلاب اسلامی، به نحو طبیعی در کانون نیز تغییراتی حاصل شد. این تغییرات در بخشهای مدیریتی اندکی شدید و در بدنه کانون تا حدی ملایم بود. کتابداران کشور از خانم امیرارجمند و اقدام فرهنگی وی به نیکی یاد کردند. هرچند ایشان با انقلاب مقابله نکرد، ولی انقلابینبودن ایشان نیز مشخص بود. برای کانون، موقعیتها و خط مشیهای جدیدی پدید آمد؛ از قبیل اینکه کانون، شرکتی دولتی و وابسته به وزارت آموزش و پرورش است. فعالیتهای کانون به سه بخش تولیدی، فرهنگی، و بازرگانی تقسیم شده است.
بخشهای فرهنگی به قرار ذیل است:
کتابخانهها (مراکز فرهنگی هنری): مراکز ثابت فرهنگی هنری (ارائه خدمات کتابداری)؛
کتابخانههای فراگیر: امکان ارائه خدمات به بچههای نابینا، کمبینا، ناشنوا و کمشنوا؛
مراکز فرهنگی سیار روستایی و شهری: اعزام کتابدار با خودرو و کتاب و امکانات فرهنگی به روستاها و مناطق کمبرخوردار شهری؛
- موزه ملی هنر و ادبیات کودک: صیانت و نمایش کتاب، فیلم، منابع صوتی و تصویری، پوستر و اسناد و مدارک؛
کتابخانه مرجع: برگزیدههای ارزشمند کتاب و نشریههای ویژه کودک و نوجوان به ۲۵ زبان زنده دنیا که بایستی مجموعهسازی شود؛
مراکز ثابت فرهنگی هنری: ارائه خدمات کتابداری مانند فراهمسازی امکان مطالعه و امانت کتاب، فعالیتهای جانبی فرهنگی، هنری و ادبی به کودکان و نوجوانان شش تا هجده ساله؛
کانون زبان ایران
در شرح این فعالیتها میتوان به وظایف کانون، به نقل از «مجموعه شرح وظایف و تشکیلات تفصیلی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۹۲» اشاره کرد:
برنامهریزی جهت تأسیس مراکز عرضه کتاب و آموزشهای فرهنگی و هنری مخصوص کودکان و نوجوانان در نقاط مختلف کشور؛
برنامهریزی برای کمک به توسعه و تکمیل کتابخانههای مساجد، مدارس، کتابخانههای عمومی و سایر مؤسسات جهت ایجاد بخشهای مخصوص کودکان و نوجوانان؛
برنامه ریزی جهت ایجاد کتابخانههای سیار برای عرضه کتاب به کودکان و نوجوانان در روستاها و …؛
همانطور که از مرور وظایف کانون آشکار است، بخش عمده هدفگذاری این سازمان، توسعه و ترویج کتابخوانی، دسترسپذیریِ شهر و روستا و نقاط کمبرخوردار به محصولات فرهنگی است. همچنین قانونگذار، به منظور احتیاط مضاعف، مادهای را در مجموعۀ وظایف گنجاند که بر آن تأکید میشود: «همکاری با کلیه مؤسسات ایرانی و غیر ایرانی که با کانون هدفهای مشابه دارند».
به کلامی آشکار، بهرهجویی از ظرفیتها و توانمندیهای علمی کتابداران و تحصیلکردگان این حوزه، در کانون مغفول مانده است. اما کانون چه سیاستی را برگزید؟ ابتدا برای محو گروه زحمتکش کتابدار، نام «مربی» را جعل و ابداع کرد و مربیان را موظف به خدمت در کتابخانههای کودک و نوجوان کرد. سپس به حذف استخدام این عزیزان همت کرد و در سامانه اصلی خود نام کتابخانه را به «مرکز فرهنگی» تغییر داد و در مسیر مجموعهسازیِ کتابهای کودک و نوجوان، از ناشران خصوصی مانند افق، پرتغال، پیدایش، طوطی، قدیانی، لوپهتو، هوپا و امثالهم صرف نظر کرد و یا محصولات آنان را به شکل ناقص در اختیار کاربران قرار داد. مدیران کانون در تبلیغات خود گفتند که از کمبود بودجه برای مجموعهسازی رنج میبرند، اما در مقابل، انبوه محصولات انتشارات خود را روانه کتابخانههای کانون کردند. علاوه بر اینکه کمبود بودجه ادعایی، منتهی به توقف برگزاری جشنوارهها، جوایز، مشارکتهای متعدد و مسافرتهای گوناگون و در نتیجه سلامت مادی سازمان نشد.
این رویه، زواید بیشماری را به بارآورد: کانون، فعالیتهای فرهنگی را به دیگر سازمانها احاله کرد؛ بخش بازرگانی و همیشه طلبکارِ آن از کار افتاد و سرانجام این شعار ترویج شد که «آیا یک سازمان فرهنگی باید به سود مادی دست یابد؟». خوانندگان و شنوندگان بیخبر از درستیِ مطالب هم نتوانستند به این سوال انحرافی پاسخ دهند. این در حالی بود که حداقل یک میلیون نوجوان ایرانی میبایست ماهها و سالها در صف انتظار برای ثبتنام در کلاسهای کانون زبان به سر ببرند و در نهایت هم نومیدانه به کلاسهای خصوصی روانه شوند. از همین زاویه بود که ذهن ناخودآگاه افراد در مطبوعات به کار گرفته شد و با بهرهمندی از عامل رسانه این طور تبلیغ شد که عدهای اصولاً به نفی ماهیت کانون برخاستهاند و میخواهند «بال مرغک» کانون را که محل زایش هنر و پرورش فکر و نویسندگان و تصویرگران و کارگردانان سرآمد بوده بچینند! طبیعی بود این طعنه به بنیانگذاران کانون یعنی کتابداران و کتابخانههای عمومی ربط پیدا میکرد؛ زیرا از سالهای پیش سؤالاتی در ذهن ناظران طرح شده بود.
(۳)
سوال اساسی این است: چگونه میتوان «پرورش» را معنا کرد و پرورش «فکر» را از یک سازمان انتظار داشت؟ ضمن توجه به این فرض که پرورش فکر از مطالعه مجزا بوده و در محدودۀ سنی ۶ تا ۱۸ سال قابل حصول باشد؛ متغیرهایی که ساخت و اهداف یک سازمان را پدید آورده و برخی اندیشمندان بر آن پای میفشارند.
بر حسب تعریف مراجع معتبر، پرورش عبارت است از «فعالیتی منظم، سیستماتیک و مستمر به منظور رشد استعدادها در تمامی زمینهها برای رساندن آدمی به کمال مطلوب» (حسینی نسب و علی اقدم، ۱۳۷۵، ص ۵۹۱). از تعریف مذکور این نکته عیان میشود که پرورش، یادگیری را درونی میکند و خودشکوفایی را در فراگیر فراهم میآورد. فراگیر، به نحو طبیعی، در این مسیر به آشنایی و استفاده از موادی ملزم میشود که امروزه عبارتند از منابع چاپی، الکترونیکی و تمامی موادی که به شکوفایی ذهن کمک میکند. در تداوم همین موضوع به متغیری اشاره میشود که بحث اصلی در پرورش است: مطالعه؛ مبحثی که دامنۀ آن به کتابخانههای عمومی و بخشهای کودک و نوجوان آن سازمان ارتباط دارد.
«مطالعه عبارت است از فهمیدن و درک مطالب خواندنی بدون کمک دیگران. اگر مطالعه را به عنوان یادگیری و فهم مطالب دانسته، در این صورت لازم است بدانیم چه عواملی در مطالعه خوب مؤثر است» (دلجو، ۱۳۸۵، ص ۵۳). در این میان «انگیزه» مهمترین نقش را در مطالعه دارد. انگیزش یعنی ترغیب و تحریکی که یادگیرنده را در موقعیت اشتیاق به مطالعه قرار میدهد. البته روانشناسان تربیتی، دامنه انگیزش را در موضوعاتی مانند تسلط بر نفس، احساس مسئولیت و تلفیق مثبت نیز جستوجو کردهاند که از موضوع بحث ما دور است و هدف سازمانهای فرهنگی کشور نیز نیست.
موضوع مهم، مبحث آمیزش پرورش فکر و مطالعه است که برای یادگیرنده جداییناپذیر است. به زبان ساده نمیتوان تصور کرد که در یک سازمان آموزشی، بخشی به عنوان پرورش فکر انجام وظیفه کند و ذهن یادگیرنده را تا ۱۸ سالگی به سوی شکوفایی استعداد سوق دهد، سپس و با فاصله او را به سمت مطالعه کتاب و مواد خواندنی راهنمایی کند و به این منظور سازمانهای کمک آموزشی مانند کتابخانههای عمومی، هدایت فراگیر را تقبل کنند؛ زیرا این دوپاره درهم آمیخته است و یادگیرنده با پرورش فکر به مطالعه اقدام میورزد. اصولاً پرورش فکر بدون منابع چاپی و ماده خواندنی جایگاهی ندارد؛ زیرا مطالعه جنبههای فکری، دانشی، محیطی و یادگیری را در خواننده فزونی میبخشد و مطالعه است که خود ابزار و دستاویز راهنمای پرورش فکر است. آمادهسازی و بهرهجویی از پرورش فکر با مطالعه هموار و تسهیل میشود. کودک و نوجوان، بهرهمند از امکانات و اقدامات اضافی نیست که، با عضویت در دو سازمان فرهنگی، یک بار به پرورش فکر و بار دیگر به مطالعه اقدام ورزد. بیشک والدین نیز از این اقدام اجتناب میورزند. کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بهرهمند از مجموعههای مطالعاتیِ خواندنی و آمایش سرزمینی در کشور نبودهاند تا به تداوم این دسته خدمات اهتمام ورزند.
(۴)
اما اجازه دهید از اظهار نظرهای شخصی صرف نظر کرده به منابع و اسناد رجوع کنیم؛ هرچند ممکن است برخی خوانندگان بر این دست متون و اسناد توافق نداشته باشند. ابتدا به مصاحبهای از علی میرزایی از کارمندان ارشد کانون، که به شرح احوال خویش از حضور در کانون در دهه پنجاه شمسی پرداخته، اشاره میکنم: «کانون فرزند زمان خودش بود. کانون در دهه ۱۳۵۰ اسب خدنگی بود که همه را جای گذاشت و پیش میرفت (میرزایی ،۱۴۰۰، ص ۵۱۴). آقای سیروس طاهباز و آقای نابت و چند کتابدار از جمله خانم اکرم گلستان و خانم کیانی و خانم ضیایی که من انتخابشان کرده بودم، هفتهای یک بار جمع میشدند و از میان کتابهای رسیده، آنهایی را که یکی از اعضا خوانده بود، تأیید میکرد (ص ۵۰۶) … اکثریت مدیران کانون به همین ترتیب کار میکردند. باید اینطور کار کرد. دقت کرد. برنامه داشت و نظارت کرد تا نهال کوچکی به درخت تناوری تبدیل شود. بشود آن ۲۲۰ کتابخانه که تحویل دادیم با ۲۰ کتابخانه در حال ساختمان و ۲۰ زمین آماده برای شروع ساختمان در شهریور ۱۳۵۹… کار بزرگ را نمیشود با من بمیرم، تو بمیری و قربان شما بروم و در حالت فلاکت… انجام داد… قاعدهای در مدیریت داریم به نام قاعده «پنجره شکسته». اگر یکی از پنجرههای خانه شما شکست و فوری ترمیم و تعمیر نکردید، این شکستگی برای شما عادی میشود و فردا اگر پنجره دیگری هم شکست برایتان چندان مهم نیست و یواش یواش خانه به ویرانهای تبدیل می شود» (همان، ص ۵۲۲).
از این کلام شفاهی، گستردگی حضور کتابداران، نظم جاری و خدمات گسترده و بالنده کانون تا سالهای اوایل انقلاب و تا حدی سال ۱۳۸۸ احساس میشود. اما اجازه بدهید به سندی به نام «ما منتظر پرواز دوباره مرغ هستیم» از دست اندرکاران ادبیات کودکان و نوجوانان اشاره شود. این سند که احتمالاً در تابستان ۱۴۰۱ هجری شمسی توسط «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» انتشار یافته است، بهخوبی جنبههای درونسازمانیِ کانون را آشکار میکند. در مقدمه این سند، به درستی، از روند جاری کانون چنین یاد شده است: «شوربختانه طی این سالیان، کانون با فراز و نشیبهایی ناخوشایند، گاه از جایگاه حقیقی و رسالت اصلی خویش به دور افتاده و از میزان اثرگذاریاش کاسته شده است». سپس به زمینههای اصلاحی در کانون اشاره شده که بخش اعظم آن در حوزه کتابداران و کتابداری این مرز و بوم است. این موارد عبارتند از:
تبیین و تثبیت… حوزه اوقات فراغت و آموزشهای غیررسمی؛
تخصیص بودجه مناسب جهت خرید کتابهای تازه و سازگار با سلایق گوناگون برای کتابخانههای کانون؛
طراحی فعالیتهای تازه و متناسب با فناوریهای زندگی نوین در کتابخانهها و تأمین تجهیزات و امکانات لازم، به ویژه تقویت کتابخانههای شهرهای کمبرخوردار و کتابخانههای سیار روستایی و عشایری؛
احیای جشنوارههای سالانه کتاب و مطبوعات کودک و نوجوان به طور گسترده، همراه با نمایشگاهها و فعالیتهای جنبی مفید، متنوع و مؤثر؛
حفظ و تقویت داشتههای ارزشمندی همچون کتابخانههای مرجع…؛
سوای پیشنهاد آرمانی و ایدهآل مآبانه این سند که میگوید کانون باید جایگاه مستقلی به دست آورد (مخالف نیستم) و آن ماده که میگوید: «کانون از خرد جمعی و تجربههای ارزشمند پیشکسوتان در برنامهریزی، تصمیمسازی و بازآموزی مربیان و کارشناسان کانون در بهینهسازی سازمانی کانون بهره جوید»؛ باید بیان شود که تمام این موارد و موضوعات در حوزه وظایف کارشناسان کتابدار و فارغالتحصیلان رشته کتابداری قرار دارد و عملاً بهرهبرداری از یک شاعر و نویسنده کودک و نوجوان پیشکسوت و استفاده از یک تصویرگر سرآمد یا بهکارگیری مربیان کانون برای حل مسائل مدیریت کتابخانهای در کانون سرانجام مطلوبی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. ضمن اینکه در این سرزمین که با نقصانهای آموزشی، پرورشی، پژوهشی و اخلاق اداری مواجهیم هراندازه منابع مالی هزینه شود، مفید است، اما موازیکاری دو سازمان مانند کانون و نهاد کتابخانهها به تداخل مدیریتی منتهی شده و نتایج مناسبی به بار نخواهد آورد.
البته میتوان تصویرهای بیشتری از نهاد کتابخانههای عمومی کشور و کتابخانههای کانون ارائه داد، اما به دلیل تعلق و احساس مثبتی که به کتابخانههای عمومی داشته و دارم، از بیان آنها درمیگذرم، مبادا حمل بر یکسونگری شود. خاطرات رنگارنگ من با کتابخانههای عمومی از دیدارهای همیشگی از کتابخانههای مرکزی تبریز گرفته تا دیدن کودکانی که شاهنامه را به هدایت کتابداری سرآمد، میخواندند تا اطفالی که در انوار طلایی آفتاب در کتابخانه مرکزی همدان به نقاشی و خوانش مثنوی مشغول بودند، هیچگاه از یادم نمیرود؛ اما روی سخن من با کسانی است که در مقابل تخصص کتابداران و رشته کتابداری قرار گرفتهاند و قصد اصلاح کانون را دارند. اجازه ندهید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به حیاط خلوت برخی از سازمانها بدل شود! کارکنان غیرمتخصص، کانون را از رسیدن به اهداف خود بازمیدارند. اجازه ندهید فن و تخصص دفن شود و عالیترین مقام کانون بگوید: «کتابخانههای کانون بستر فعالیتها و رشد فکری و ذوقی مخاطبان خود است» (واگذاری مراکز کانون منتفی میشود، مصاحبه با خبرگزاری مهر: ۲۵/۶/۱۴۰۱). رشد فکر و ذوق، جریانی مادی نیست که کتابدار یا به قول شما مربی آن را به مخاطب تزریق کند. اجازه ندهید کانون در چارچوب کتابهای کاغذی و کلیشههای نیم قرن پیشِ مطالعه و خواندن باقی بماند! اجازه ندهید برخی به دلیل توفیق چندباره در یکی دو جشنواره بینام و نشان، جنجال کنند! اجازه دهید کانون به صاحبان آن کتابداران بازگردد.
اجازه دهید کانون بستر فناوریهای نوین مانند چت، قصهگویی الکترونیکی، وبینارها و نرمافزارهای کودک و نوجوان باشد! اجازه دهید کانون همان طوطی سبز انتشارات فاطمی و ناظر آن امثال خانم سحر ترهنده باشد که کوهها و دریاها و دشتها را پیمود تا نقاشی و تصویر ایرانی زبانزد جهانیان باشد. کانون را پشت چند چهره ادبی پنهان نکنید و دستور مصاحبه به آنها ندهید! حقیقت موضوع را کشف کنید؛ موضوعی که مدیریتی و تخصصی است، در غیر اینصورت باز هم اصلاحات درونی شما عقیم خواهد ماند.
منابع اصلی
حسینینسب، داوود؛ علی اقدم، اصغر، فرهنگ واژهها، تعاریف و اطلاعات تعلیم و تربیت. تبریز: احرار، ۱۳۷۵.
دلجو، شریعت، شیوههای یادگیری و مطالعه. تهران: چاپار، ۱۳۸۸.
قزلایاغ، ثریا. ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن. تهران: سازمان سمت، ۱۳۸۳.
میرزایی، علی، «گفتگو با علی میرزایی: کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان». در تاریخ شفاهی کتابداری ایران، به کوشش ابوالفضل نجاری، تهران: نشر کتابدار، ۱۴۰۰. ص ۵۰۳-۵۳۰.
نظر شما