خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: در هفتم مهر سال ۱۳۹۲ رسانهها خبر درگذشت یکی از علمای مبارز علیه رژیم پهلوی به نام شیخ مصطفی رهنما را مخابره کردند. این عالم مجاهد زندگی شگفت انگیزی داشت، شرح حالی که میتواند مورد اقتباس درامنویسان قرار گیرد.
شیخ مصطفی رهنما در دوازدهم اسفند ۱۳۰۴ در کرمانشاه به دنیا آمد. در قم و نجف درس خواند و در نشریات متعددی به نوشتن مقاله و یادداشت پرداخت. عقیده او این بود که باید ارتباط رسانهای نیروهای سیاسی مذهبی فعال بماند و خود در تمامی عمر در راستای تحقق این هدف تلاش کرد.
او از همرزمان مرحوم آیتالله سید محمود علایی طالقانی بود و در دوران حکومت پهلوی بارها دستگیر شد. به همین دلیل اسناد بسیاری از او در ساواک موجود بود که از دل آنها کتاب «اسناد و خاطرات شیخ مصطفی رهنما» به کوشش رحیم روح بخش الهآباد توسط مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی به سال ۱۳۹۰ منتشر شد.
شیخ که در دفاع از آرمانها و مقاومت مردم فلسطین سری پر شور داشت، بارها به حمایتهای سیاسی و اقتصادی از فلسطینیان پرداخت و از پیشگامان حمایت از مردم مظلوم فلسطین بود. او همیشه اعتقاد داشت که روز آزادی فلسطین بالاخره خواهد رسید.
همچنین او در سالهای پیش از انقلاب اسلامی عضو کانون نویسندگان بود و در واقع تنها روحانی عضو این کانون به شمار میرفت. متأسفانه در مضوع زندگی این عالم مجاهد پژوهشهای چندانی صورت نگرفته است. شرح حال مختصری از او در کتاب «علمای مجاهد استان البرز» نوشته حسین عسکری شرح حالی از این روحانی متفکرِ مبارز درج شده است. همچنین حجتالاسلام رسول جعفریان نیز در کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای ۱۳۲۰ – ۱۳۵۷» نیز مختصری را به شیخ رهنما اختصاص داده است.
معرفی کتاب «علمای مجاهد استان البرز»
کتاب «علمای مجاهد استان البرز» نخستین چاپ این کتاب در پاییز ۱۳۹۷ با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه در ۳۲۸ صفحه توسط نشر شاهدان البرز (وابسته به ستاد کنگره شهدای استان البرز) در دسترس مخاطبان قرار گرفت. سومین چاپ این کتاب نیز در اردیبهشت ۱۳۹۸ با شمارگان ۴۰۰ نسخه منتشر شد.
عسکری در این کتاب با روش پژوهش اسنادی، زندگی و زمانه و آرمانهای ۷۴ تن از علمای مجاهد البرز را روایت کرده است. با توجه به رویکرد عسکری در نگاه به زندگی این شخصیتها میتوان گفت که آنها در ۵۷ زمینه، مبارزات خود با استعمار، استثمار، صهیونیسم، جریانها و فرقههای ضاله در ایران و دیگر کشورها سامان دادهاند.
جمع آوری زکات فطره نمازگزاران مسجد هدایت در سال ۱۳۴۸ ش و ارسال آن از طریق سفیر وقت مصر در تهران به مبارزان فلسطینی، صدور اعلامیه در اعتراض به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی حکومت پهلوی در سال ۱۳۳۱ از فعالیتهای شیخ مصطفی رهنما بود
از دیگر چهرههای مشهوری که در این کتاب معرفی شدهاند میتوان به آیتالله آقا شیخ هادی نجم آبادی (روحانی مشهور عصر ناصری که به معلم مشروطه ملقب شد)، آیتالله شیخ حسین لنکرانی، آیتالله سیدمحمود طالقانی، شیخ مصطفی رهنما، آیتالله سیدحسن طباطبایی قمی، آیتالله سید ابوالحسن گلیردی طالقانی (پدر مرحوم آیتالله طالقانی)، آیتالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ علی پناه اشتهاردی، آیتالله شیخ محمدتقی برغانی (مشهور به شهید ثالث)، محمد صالح برغانی و...
کتاب همچنین چند بخش دیگر هم دارد: «زنان عالمه و مبارز استان البرز» (که در آن شخصیتهای مهمی چون ربابه برغانی صالحی، صدیقه برغانی صالحی، رقیه شهیدی صالحی معرفی شدهاند)، «معرفی شهید استان البرز در قیام ۱۵ خرداد» و «علمای مجاهد استان البرز به روایت رهبران انقلاب اسلامی». زندگینامه شیخ مصطفی رهنما را به نقل از این کتاب در ادامه بخوانید:
یار غار آیتالله سیدمحمود طالقانی
شیخ مصطفی رهنمایی مشهور به رهنما (۱۳۰۴ - ۱۳۹۲ ش) روحانی مخالف حکومت پهلوی و از پیشگامان حمایت از فلسطین است. در حوزههای علمیه قم و نجف اشرف تحصیل کرد. از استادان او میتوان به آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۵۳ ش)، آیت الله سید یحیی یزدی (متوفی ۱۳۴۲ ش) و آیت الله سید هبه الدین شهرستانی (متوفی ۱۳۴۵ ش) اشاره کرد. سید عبدالحسین واحدی (شهادت ۱۳۳۴ ش) نفر دوم جمعیت فداییان اسلام، دایی اوست.
انتشار مجله «حیات مسلمین» در سال ۱۳۲۹ ش، تأسیس جمعیت مسلم آزاد در سال ۱۳۳۰ ش و چاپ و انتشار کتاب «مسلمین جهان» در سال ۱۳۴۰ ش از فعالیتهای مذهبی و سیاسی اوست. رهنما در دوره پهلوی، هجده بار بازداشت و زندانی شد و او را به مدت یازده ماه در سال ۱۳۳۳ ش به جزیره خارک تبعید کردند.
به جهت اینکه همسرش اهل روستای واریان از توابع شهرستان کرج است، پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهایی در این شهر داشت. او با دو مبارز البرزی یعنی آیت الله سید محمود علایی طالقانی (م ۱۳۵۸ ش) و آیت الله سید نورالدین علوی طالقانی (م ۱۳۶۸ ش) آشنا بود و با آنها فعالیتهای مشترک علیه حکومت پهلوی و حمایت از مبارزان فلسطینی داشت. از آن جمله میتوان به جمع آوری زکات فطره نمازگزاران مسجد هدایت در سال ۱۳۴۸ ش و ارسال آن از طریق سفیر وقت مصر در تهران به مبارزان فلسطینی، صدور اعلامیه در اعتراض به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی حکومت پهلوی در سال ۱۳۳۱ ش، صدور اعلامیه در سال ۱۳۴۳ ش در واکنش به سه حادثه تأسف آور از جمله مصونیت مستشاران خارجی در ایران (کاپیتولاسیون)، قرضه ۲۰۰ میلیون دلاری با ربای پنج درصد و بالاخره تبعید امام خمینی از کشور و همچنین ارسال نامه اعتراضی به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۴۳ ش درباره پیگیری قتل مالکوم ایکس از رهبران مسلمانان سیاهپوست آمریکا اشاره کرد.
ماجرای نامه دکتر مصدق به شیخ مصطفی رهنما
یکی از نامههای مهم دکتر محمد مصدق (م ۱۳۴۵ ش) درباره «سرگذشت فلسطین» است. مصدق نخست وزیر ملی گرای دوره پهلوی است که سالهای پرحادثهای از عمرش را در روستای احمدآباد گذراند و در همان جا به خاک سپرده شد. او این نامه را در ۱۱ آذر ۱۳۲۳ از روستای احمدآباد خطاب به شیخ مصطفی رهنما نوشته شده است.
دکتر مصدق در این نامه، مبلغی پول را برای خرید کتاب «سرگذشت فلسطین» یا «کارنامه سیاه استعمار» ترجمه آیت الله اکبر هاشمی رفستمالی و توزیع آن در بین علاقهمندان اختصاص داده است. در این نامه آمده است: «از کتاب سرگذشت فلسطین بسیار استفاده نمودم و حیفم آمد که این کتاب در گوشهای بماند و مورد استفاده قرار نگیرد، این است که چک ناقابلی را تقدیم میکنم که بتوانید از آن بیشتر ابتیاع فرمائید و آن را در معرض استفاده عموم قرار دهید.» کتاب «القضیه الفلسطینیه یا سرگذشت فلسطین» نوشته اکرم زعیتر سفیر وقت اردن در ایران، تاریخچه فلسطین را از زمانی که یهود شکل گرفته، روایت کرده است.
یک بار که در روستای واریان در نزدیکی کرچ منبر میرفتم، در روز عید فطر از روزه داران خواستم فطریه خودشان را برای تهیه نمک به طرز نمادین برای کمک به مردم فلسطین بپردازند. همان جا مختصر پولی جمع آوری شد و من از طریق یک واسطه این اقدام را به اطلاع نخست وزیر وقت سوریه رساندم
بر اساس اسناد برجای مانده از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی (ساواک) شیخ مصطفی رهنما در ۱۴ اسفند ۱۳۴۸ به مناسبت سومین سالگشت مرگ دکتر مصدق به همراه گروهی از چهرههای ملی و مذهبی مخالف حکومت پهلوی به روستای احمد آباد میرود که با ممانعت ساواک مواجه شده و در یک کیلومتری آن روستا متوقف میشود. در آن زمان، نواب رئیس ساواک تهران درباره حضور رهنما در این تجمع، نامه جداگانهای را با طبقه بندی خیلی محرمانه به رئیس کل ساواک ارسال کرده بود.
طبق گزارش دیگری از ساواک، رهنما در ۱۴ اسفند ۱۳۵۵ به همراه مهندس مهدی بازرگان (م ۱۳۷۳ ش) و دکتر یدالله سحابی (م ۱۳۸۱ ش) و دیگران به احمد آباد میروند و پس از قرائت فاتحه بر مزار مصدق و صرف ناهار، آنجا را ترک میکنند. همچنین در سند دیگری از ساواک آمده است که در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۶ به مناسبت زادروز دکتر مصدق، رهنما و چند تن از چهرههای مخالف پهلوی به احمد آباد رفتهاند که ساواک از ورود آنان جلوگیری کرده است.
ممنوع المنبر شدن و کمک به مقاومت فلسطین
شیخ مصطفی رهنما که در سال ۱۳۲۰ ش در تهران و شهرستانها ممنوع المنبر شده بود، به جهت تبلیغ و استراحت به روستای واریان از توابع شهرستان کرج میآید و در ۲۱ سالگی در همین روستا ازدواج میکند. او درباره فعالیتهایش در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کرج میگوید: «یک بار که در روستای واریان در نزدیکی کرچ منبر میرفتم، در روز عید فطر از روزه داران خواستم فطریه خودشان را برای تهیه نمک به طرز نمادین برای کمک به مردم فلسطین بپردازند. همان جا مختصر پولی جمع آوری شد و من از طریق یک واسطه این اقدام را به اطلاع نخست وزیر وقت سوریه رساندم… یک بار هم مأموران ساواک با لباس آخوندی به روستای واریان رفته و با دیوانه و بی سواد معرفی کردن من سعی کرده بودند، ذهنیت آنها را نسبت به من خراب کنند.»
پنج فرزند، حاصل ازدواج شیخ مصطفی رهنما با همسر کرجیاش به نام بانو فروغ الزمان نعمتی (رباب) در اوایل سال ۱۳۴۵ ش است. او نام فرزندانش را از میان نامهای مبارزان فلسطینی و عرب انتخاب کرده است.
شیخ درباره فعالیتهایش در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شهر کرج میگوید: «بعد از پیروزی انقلاب هم در صحنه بودم. به طوری که مورد غضب مخالفان جمهوری اسلامی از جمله بهائیان قرار گرفتم. چنان که یک بار در ۱۶ آبان ۱۳۵۹ در سخنرانی قبل از خطبههای نماز جمعه کرج راجع به آن گروهک ضاله صحبت کردم. چهار روز بعد در حالی که با ماشین تویوتایی که در اختیارم بود و به رانندگی فردی به نام آقای سجادی در جاده کرج به طرف سد امیرکبیر در حال حرکت بودیم و چراغ ماشین به خاطر شرایط جنگی گل آلود بود، ناگهان ماشینی از طرف مقابل که چراغش گل آلود نبود، مستقیماً نور چراغش را به چشم رانندهام انداخت که نتواند جلو را ببیند، او هم دست راست پیچید و ماشین به کوه خورد. من که دستم تفنگ ژ ۳ بود و سر آن زیر چانهام گرفته بودم ناگهان سر تفنگ داخل گلویم رفت و سرم جلوی ماشین خورد و خون جاری شد. شانس آوردیم همزمان دو ماشین ارتش از راه رسیدند. بهائیان که میخواستند بعد از توقف ماشین ما، بیایند و مرا بکشند با مشاهده این ماشینهای ارتش فرار کردند. من هم عمامه ام را به گلویم بستم و با کمک آن برادران ارتشی در بیمارستان کرج بستری شدم … به هر حال از بیمارستان به آقای حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدعلی شریفی (م ۱۳۷۱ ش) امام جمعه وقت کرج تلفن زدند که فلانی این طور شده که همان شبانه گلویم را بخیه زدند و خوب شدم.»
شیخ مصطفی رهنما در ۷ مهر ۱۳۹۲ در سن ۸۸ سالگی بران درگذشت. حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۰ مهر همان سال طی پیامی درگذشت ایشان را تسلیت گفتند. در بخشی از آن پیام آمده است: «تلاش خستگی ناپذیر این روحانی پارسا در مبارزه قلمی و فکری برای مسئله فلسطین که از جوانی تا کهنسالی و در بیش از نیم قرن ادامه داشت، چهرهای نادر و تحسین برانگیز از وی در ذهن کسانی که این عالم متواضع و پر استقامت را میشناختند، ترسیم میکرد.»
نظر شما