به گزارش خبرنگار مهر، بهترین راه برای شناختن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) را از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و در آینه نهجالبلاغه بررسی کردیم.
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت اللّه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در شب ۱۹ ماه مبارک رمضان ۱۴۲۷ ایراد فرموده اند:
یکی از مهمترین شبهاتی که این روزها در فضای اجتماعی و دینی کشور مطرح میشود؛ این است که انبیا در واقع مبعوث شدند تا انسان را با خدا آشنا کنند و روش خدا پرستی را به بشر بیاموزند. پس آنچه مربوط به خداپرستی نیست مانند مسائل اقتصادی و سیاسی از حوزه مأموریت انبیا خارج است. این ها را بشر باید با عقل و فکر و تجربه خودش حل کند. این جا جای اعمال تعبد نیست. این همان ریشه تفکر سکولاریستی است که دین را از زندگی اجتماعی انسان جدا میکند. اجمالا گفتیم آنچه برای سعادت دنیا و آخرت انسان ضرورت دارد، از سوی خدا به وسیله انبیا بیان شده است. مصداق کمال نهایی و هدف خلقت، خداشناسی و خداپرستی است.
ممکن است یک نوع ابهامی پیش بیاید که ما از یک طرف بگوییم اطاعت انبیا، هم موجب سعادت دنیاست هم آخرت، یا هدف از بعثت انبیا بیان آن چیزهایی است که هم برای سعادت دنیا ضرورت دارد و هم برای سعادت آخرت، از یک طرف هم تکیه اصلی، روی عبادت خداست که هم هدف آفرینش است و هم هدف بعثت انبیا. جواب اجمالی این است که هدف اصلی سعادت ابدیست و سعادت دنیا مقدمه ایست برای سعادت جاودان. ولی این اندازه کافی نیست. برای اینکه پاسخ شبهه از ریشه داده شود چند عبارت را از نهجالبلاغه تلاوت میکنیم و بعد توضیحی درباره این مطلب.
فرازهایی از کلام امام علی (علیه السلام)
در خطبه اول نهجالبلاغه، درباره وضع مردم قبل از بعثت و نقشی که پیغمبر اکرم در اصلاح آنها ایفا کردند، با اشاره به بعثت پیغمبر میفرماید «وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَیْنَ مُشَبِّه لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیر إِلَی غَیْرِهِ ۱؛ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَة»؛ وقتی پیغمبر اکرم مبعوث شدند، مردم دارای گرایشها، هوسها، افکار، و اندیشههای بسیار مختلف و پراکنده ای بودند. بعضیها فکر میکردند خدا موجودیست شبیه انسان و صفات انسانی دارد «مُشَبِّه لِلَّهِ بِخَلْقِه». «أَوْ مُلْحِد فِی اسْمِه»؛ یا اوصاف و اسماً الهی را به طور ناشایست بیان میکردند «أَوْ مُشِیر إِلَی غَیْرِه»؛ در عبادت و رفتارشان توجه شأن به غیر خدا بود.
معبود خود را ورای الله تبارک و تعالی یا در مرتبه نازلتری می جستند. خدا بوسیله پیغمبر آنها را از گمراهی و جهالت نجات داد. این در واقع همان ادراکهای عقیدتی است که هدف اصلی پیغمبر، اصلاح آن هاست. در خطبه دوم میفرماید «وَ النَّاسُ فِی فِتَن انْجَذَمَ فِیهَا حَبْلُ الدِّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی الْیَقِینِ ۲»؛ تا آن جا که میفرماید «فَالْهُدَی خَامِلٌ وَ الْعَمَی شَامِلٌ عُصِیَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطَان»؛ و تا میرسد به این جا که میفرماید: «بِأَرْض عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَم»؛ وقتی پیامبر مبعوث شد، رشته دین از هم گسسته بود. دین سالمی در میان بشر وجود نداشت، لااقل در میان مردم جزیرة العرب که مورد دعوت اولیه پیغمبر بودند «وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی الْیَقِین»؛ پایهها و ستونهای یقین، متزلزل شده بود. همه جا زمینه شک و شبهه فراهم شده بود. چراغ هدایت فرو مرده بود «فَالْهُدَی خَامِلٌ وَ الْعَمَی شَامِل». از ویژگیهای آن جامعه این بود که دهان دانا بسته بود و نادانها مورد احترام واقع میشدند «عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَم».
در خطبه بیست و ششم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِین وَ فِی شَرِّ دَار ۳»؛ وقتی پیغمبر مبعوث شد، شما ای عربها! دارای بدترین دین و بدترین سرا و جایگاه بودید. دین و آئین تان بدترین دینها و آئینها بود.
گاهی از کشک و خرما خدا درست میکردند و وقتی هم زیاد گرسنه میشدند، خدایشان را میخوردند «مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَة خُشْن وَ حَیَّات صُمّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِب»؛ از زندگی مادی هم بهرهای نداشتید. غذای شما از غذاهای درشت و نامرغوب بود آبی که میآشامیدید آلوده بود «تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُم»؛ خون یکدیگر را میریختید و حتی به خویشانتان رحم نمیکردید «الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة»؛ در میان شما بتها مورد احترام بود و شما در گرداب گناهان گرفتار شده بودید. در جای دیگر میفرماید «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّةً ۴»؛ وقتی پیغمبر مبعوث شد در میان عربها یک نفر باسواد که بتواند کتاب بخواند، وجود نداشت.
خیلی عجیب است، «فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّی بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُم»؛ پیغمبر آنقدر تلاش کرد تا آنها را در جایگاه خودشان قرار داد، کارشان را به سامان رساند، آبرو و شخصیتی پیدا کردند. می رسیم به اینکه آنها از این شرایط چگونه نجات یافتند و در مدت کوتاهی چه تحول عظیمی پیدا کردند. در خطبه قاصعه میفرماید «فَالْأَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ وَ الْأَیْدِی مُخْتَلِفَةٌ وَ الْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ فِی بَلَاءِ أَزْل وَ أَطْبَاقِ جَهْل مِنْ بَنَات مَوْءُودَة وَ أَصْنَام مَعْبُودَة وَ أَرْحَام مَقْطُوعَة وَ غَارَات مَشْنُونَة ۵»؛ بت میپرستیدید؛ دختران خودتان را زنده به گور میکردید؛ دائماً با همدیگر در جنگ و ستیز بودید تا میرسد به این جا: «فَانْظُرُوا إِلَی مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَی دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ»؛ بیندیشید و آن وضع را مقایسه کنید با این وضعی که بعد از پیغمبر اکرم پیش آمد. دلهای مردم با هم نزدیک شد. دشمنیها تبدیل به دوستیها و الفت شد.
چه نتیجهای داد «فَانْظُرُوا… کَیْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَیْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا»؛ بنگرید چگونه نعمت الهی بال کرامت و عزت را بر آنها گستراند و از این ذلت و پستی نجات پیدا کردند. «وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا»؛ جویبارهای نعمت را در اطرافشان سرازیر کرد «فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَةِ عَیْشِهَا فَکِهِین»؛ آن مردمی که از آب آشامیدنی بی بهره بودند، غرق نعمت شدند و در نتیجه «فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَی الْعَالَمِین»؛ همان کسانی که به خویشان خودشان رحم نمیکردند و پست ترین مردم عالم بودند، شدند آقای جهان «وَ مُلُوکٌ فِی أَطْرَافِ الْأَرَضِین». به برکت تعالیم و رهبری پیامبر، «یَمْلِکُونَ الْأُمُورَ عَلَی مَنْ کَانَ یَمْلِکُهَا عَلَیْهِم»؛ امروز کار دست این هاست «وَ یُمْضُونَ الْأَحْکَامَ فِیمَنْ کَانَ یُمْضِیهَا فِیهِم»؛ حالا حکم میرانند بر کسانی که تا دیروز آنها فرمانروا بودند.
پاسخ به شبهه
آیا پیامبران فقط برای این آمدند که انسان را با خدا آشنا کنند و سعادت آخرت را نصیب بشر کنند؟ پس مسئله سعادت دنیا چه میشود؟ از آموزههای قرآن کریم این است که اطاعت از انبیا فقط برای بعد از مرگ و عالم آخرت نیست و در همین عالم هم نتایج زیادی برای مردم دارد. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ۶»؛ هر جا آبادی هست و هر جا گروهی از انسانها زندگی میکنند؛ اگر در قلبشان ایمان داشته باشند و در عملشان تقوا، درهای آسمان و زمین را به روی آنها میگشاییم. این اصلی است که قرآن کریم اطاعت انبیا را فقط موجب سعادت آخرت نمیداند. اما چند نکته هست که باید توجه کنیم.
سعادت فرد خداپرست
یک وقت اطاعت جنبه فردی دارد و یک وقت به یک جمع یا جامعه نسبت داده میشود. یک فرد در هر شرایطی باشد، اگر اطاعت خدا کند، به سعادت میرسد؛ اما نه آن سعادتی که ما با آن آشنا هستیم یعنی حتماً لازمه اش این نیست که هر فردی، هر جا اطاعت خدا بکند، روزی اش فراهم بشود و آسایش داشته باشد. ولی بدون شک به سعادت میرسد و آرامش روح پیدا میکند.
سلطانی مثل فرعون آنقدر تسلط داشت که به مردم میگفت همه چیز شما مال من است «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُونَ ۷»؛ شما همه چیزتان به رود نیل وابسته است که زیر تخت من جریان پیدا میکند و این به برکت من است «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی ۸». یک همچو سلطانی، همسری دارد که خدا میفرماید: ما یک الگویی برای همه مردان و زنان عالم معرفی میکنیم و آن همسر فرعون است. چه کار کرد؟ دو چیز از خدا خواست، میگوید خدایا خانهای پهلوی خودت در بهشت برای من بساز؛ یعنی نهایت قرب به تو را داشته باشم. نمیگوید نعمتهای بهشتی به من بده. در دنیا چی؟ میگوید من را از شرّ این فرعون نجات بده.
دعایش هم مستجاب شد، خداوند هم آن سعادت آخرت را به او داد و هم از شّر فرعون نجاتش داد. اما چه طور؟ آیا در دنیا یک قصر راحت برایش ساخته شد تا برود آن جا زندگی کند و تا آخر عمرش راحت باشد؟ نه، میزی را تهیه کردند و این خانم را خواباندند روی آن، با میخهای بزرگ بدنش را کوبیدند. به این وسیله از چنگال فرعون نجات پیدا کرد. نجات او این بود که من، فرعونی نشوم. آلوده نشوم. عاشق اگر سختیهایی را بخاطر معشوقش تحمل کند به وصال و سعادت میرسد، سعادتی که معنایش آرامش روحی، لذت قلبی و معنوی است.
سعادت جامعه خداپرست
اما اگر جامعه خداپرست شدند، خداوند برکات مادی نیز برایشان نازل میکند. یعنی آنجایی که فردی در میان یک جامعه زندگی میکند، اگر نعمتهای مادی به او نمیرسد بخاطر این است که دیگران مانع هستند و فساد آنها نمیگذارد. اگر استحقاق نعمتی دارد خدا برایش در آخرت ذخیره میکند، همانجا هم به او لذت باطنی و آرامش روحی میدهد. پس این دو حساب فرق دارد. هر دو نعمت خدا است اما شکل نعمتش فرق میکند. حکم کلی اش این است اگر جامعهای خداپرست شد، در همین دنیا هم به سعادت میرسد. به برکت چی؟ به برکت اطاعت از دستورات خدا که به وسیله انبیا میرسد. پس انبیا موجب سعادت دنیا هم، برای بشر میشوند.
رابطه دنیا و آخرت
به برکت تعالیم قرآن میدانیم که قرآن، رابطه دنیا و آخرت را رابطه مقدمه و نتیجه میداند. اصالت را برای آخرت قائل است. دنیا را وسیله میداند «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ ۹»؛ «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاّ مَتاعٌ ۱۰»؛ ماهیت دنیا، ماهیت وسیله ایست و لذا اگر انسان این را درست درک نکند و به آن اصالت دهد؛ در استفادههایش خلل وارد میشود و گاهی باعث میشود، به کلی محروم بشود. همه مذمت های دنیا برای این است که به دنیا اصالت دهیم. نمیشود بگوییم: آخرتی هم هست و انشاالله خدا در آخرت ما را می بخشد، یک دو رکعت نماز هم بخوانیم، دست توسلی هم بزنیم تا امام حسین (ع) آنجا شفاعت کند، اما دلمان را بیشتر به دنیا ببندیم.
در محضر قدر
ببین خدا چه دوست دارد و چه از تو میخواهد. چون او میخواهد، نه چون دلت میخواهد. نمیشود مؤمن ایمان به خدا داشته باشد امّا هیچ کاری برای خدا نکند. تفاوت مؤمنین با یکدیگر این است که کارهایشان را چه اندازه و با چه درجهای برای خدا انجام میدهند. خوش به حال آنهایی که از اول صبح تا آخرین نفسی که می کشند و به خواب میروند، به یاد خدا هستند «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ ۱۱»، هر کاری هم میکنند فقط برای رضای خدا انجام میدهند پول در آن باشد یا نباشد؛ دیگران خوششان بیاید یا نیاید؛ بهشان رأی بدهند یا ندهند؛ برایشان مساوی است. خدا یک همچون انسانهایی میخواهد.
شب قدر است شبی است که فرشتگان بر وجود مقدس ولی عصر (عج) نازل میشوند. کاری کنیم که این قلب سیاه و آلوده ما کمی تطهیر بشود، پاک بشود، ارتباطی با قلب پاک عالم امکان پیدا کند. اگر کارهایمان برای پول بود، برای ریاست و عنوان و مقام بود، وای بر ما. اینچنین دنیایی نه مطلوب است نه سعادت نصیب ما میکند «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ ۱۲»؛ این سعادت است؟ که هر چه آدم در دنیا بیشتر به گناهش افزوده شود، بیشتر باید حساب بدهد و بیشتر باید عذاب بکشد.
حاصل کلام
اطاعت از انبیا سعادت دنیا را نیز تأمین میکند. اما حساب سعادت دنیا برای جامعه فرق دارد. سعادت برای جامعهای که مطیع خداست، مقدِّمی است، یعنی وسیله ایست برای اینکه از این نعمتها بیشتر استفاده بیشتر کند تا به سعادت بیشتری در آخرت برسد. خدا انشاالله درجات امام را افزون کند فرمود: هدف انبیا حتی اجرا عدالت هم نیست. این هم وسیله است با اینکه قرآن میفرماید «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ ۱۳»؛ فرمود: هدف معرفت الله است ۱۴. یعنی آن هدف متوسط است و این هدف نهایی. آنکه سعادت حقیقی میآفریند فقط معرفت الله و عبادت پروردگار است. اگر عدالت در دنیا مطلوب میباشد برای این است که انسانها فکرشان مشغول ظلمهای خودشان نباشد، یک زندگی آرامی داشته باشند و بتوانند به عبادت خدا بپردازند.
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ۱۵»؛ کسانی که عمل صالح داشته باشند -البته مصداق اتمش اصحاب ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف است- خدا وعده داده است که در همین دنیا به آنها قدرت میدهد «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا»؛ ناامنیها را از جامعه شأن برطرف میکند. این وعدهها را داده اما بعدش «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئا»؛ نعمتهای فراوان میآید و ناامنیها برطرف میشود؛ اما برای چه خوف و ترسها برطرف میشود؟ برای اینکه مردم بتوانند خداپرستی کنند. همه این ها مطلوب است، از آن جهت که مقدمهای است برای اینکه پرستش خدا از نظر کمیت افراد پرستنده و از نظر کیفیت مرتبه، ارتقا پیدا کند.
۱ - نهجالبلاغه، خطبه ۱، ص ۴۴.
۲ - نهجالبلاغه، خطبه ۲، ص ۴۶.
۳ - نهجالبلاغه، خطبه ۲۶، ص ۶۸.
۴ - نهجالبلاغه، خطبه ۳۳، ص ۷۷.
۵ - نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۲۹۸.
۶ - اعراف، ۹۶.
۷ - زخرف، ۵۱.
۸ - نازعات، ۲۴.
۹ - ملک، ۲.
۱۰ - رعد، ۲۶.
۱۱ - نور، ۳۷.
۱۲ - توبه، ۵۵.
۱۳ - حدید، ۲۵.
۱۴ - «عمده نظر کتاب الهی و انبیا عظام بر توسعه معرفت است. تمام کارهایی که آنها میکردند برای اینکه معرفت الله را به معنای واقعی توسعه بدهند؛ جنگها برای این است، صلحها برای این است، عدالت اجتماعی غایتش برای این است.»؛ ر. ک: صحیفه امام (ره)، ج ۱۹، ص ۱۱۵؛ سخنرانی در جمع مسؤولان نظام، ۲۰/۰۹/۶۳.
۱۵ - نور، ۵۵.
نظر شما