خبرگزاری مهر، گروه سیاست: میگوید جریانی به بهانه گشت ارشاد برای ایجاد اغتشاش با هدف براندازی شکل گرفته است. تخریب، هنجارشکنی، هتاکی، فحاشی رکیک، توهین به مقدسات، خشونت کینه توزانه، آدمکشی و آبروریزی را نشانه اعتراض نمیداند و تاکید میکند که اعتراض اصلاً تناسبی با روشهای تخریبی، اغتشاش و هتاکی ندارد.
درباره حد و حدود اعتراض سخن میگوید و تاکیدش بر این است که برخی از اصول مانند اصول دین و مذهب قابل اعتراض نیستند و کسی در کشور اسلامی نمیتواند نسبت به احکام ضروری اسلام اعتراض کند. میگوید مسئولان حکومتی از هر سه قوه باید پاسخگوی مردم باشند و اعتراض بر حق مردم باید منجر به اصلاح قوانین و مقررات شود.
مشروح گفتگوی ما با سید مصطفی آقامیرسلیم، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به شرح زیر است:
شما یکی از منتقدان اعتراضات اخیرید در حالی که بسیاری از مسئولان ارشد کشور قائل به ضرورت گفتگو هستند، شما چرا این رویکرد را دارید؟
انتقاد این جانب به اصل اعتراض نیست؛ از ابتدای شکل گیری آشوبها، بنا به تجربه بعد از پیروزی انقلاب، من متوجه شدم که جریانی با بهانه گشت ارشاد برای ایجاد اغتشاش با هدف براندازی شکل گرفته است، جریانی که مسبوق به سابقهای چند ساله است.
چرا این جریان و اقدامات را آشوب مینامید؟
به دلیل مشخصات آن مانند؛ تخریب، هنجارشکنی، هتاکی، فحاشی رکیک، توهین به مقدسات، خشونت کینه توزانه، آدمکشی و آبروریزی. اینها هیچکدام نشانه اعتراض نیست.
بی اعتنایی به درخواستهای مردم یا تحقیر آنها ابداً مجاز نیست
پس از نظر شما نشانه اعتراض چیست؟
اعتراض یعنی بیان مخالفت خود نسبت به مسئولان و فرآیندها و اصول. علاوه بر این، اعتراض ممکن است برای ابراز وجود هم باشد. اما اعتراض به مسئولان میتواند بر حق باشد به دلیل عدم شایستگی مسئولان در پاسخگویی به مردم برای حل مشکلات و رفع نیازهای آنها.
در هر حکومت مبتنی بر مردمسالاری، مسئولان حکومتی از هر سه قوه باید پاسخگوی مردم باشند؛ بی اعتنایی به درخواستهای مردم یا تحقیر آنها ابداً مجاز نیست؛ مسئولان انتخاب میشوند تا در خدمت مردم باشند نه آنکه بر آنها فخر بفروشند و ریاست کنند. رئیس قوه مجریه مثلاً یعنی رئیس خدمتگزاران مردم و نه رئیس مردم؛ البته لباس خدمتگزاری، اگر درست انجام گیرد، بسیار لباس مقدسی است و کسی حق ندارد به خدمتگزار دولتی توهین کند. پس ممکن است فردی متصدی وظیفهای شده باشد که لیاقت آن را ندارد و نتواند از پس تکالیف خود آن طور که شایسته است، برآید؛ مردم حق دارند اعتراض کنند و به آن اعتراض باید مسئولان ارشد پاسخ گویند و اگر پاسخ قانع کنندهای نداشتند طبق روال قانونی کنار بروند، مثلاً با استیضاح در مجلس یا با عزل و اگر پاسخ قانع کننده داشتند به خدمت خود بهبود بخشند.
این احتمال هم وجود دارد که اعتراض بر حق مردم درباره خیانت فرد مسئول و همکارانش باشد، در این حالت آن اعتراض به صورت شکایت به مراجع نظارتی و قضائی تقدیم میشود. برای طی مراحل رسیدگی قانونی ممکن است آن رسیدگی منجر به محکومیت شود و این پاسخی است به ندای تظلم مردم و ممکن است تبرئه شود و به ادامه خدمت توأم با شفافیت خود بپردازد.
منظورتان از اعتراض به فرآیند چیست؟
فرآیند همان طرز کار است که با مجموعه قوانین و مقررات و آئین نامهها تعریف میشود. هیچ بعید نیست که طرز کار به لحاظ مقررات قانونی اشکال داشته باشد. ممکن است به دلیل تغییر شرایط اجتماعی و زمانه و پدیدار شدن تحولات اقتصادی و فرهنگی و امنیتی، مقررات موجود جوابگو نباشند و نسبت به حقوق مردم اجحاف شود یا تبعیض رخ دهد. اعتراض برحق مردم باید منجر به اصلاح قوانین و مقررات و آئیننامهها برای جوابگویی به اقتضاها و شرایط جدید شود. اگر اعتراض نسبت به فرآیند ها برحق نباشد، مسئولان باید دلایل آن را برای مردم به شیوه مناسب توضیح دهند تا آنچه موجب اعتراض شده و ناموجه بودن آن، بر همگان روشن شود. ملاحظه میفرمایید که اعتراض اصلاً تناسبی با روشهای تخریبی و اغتشاش و هتاکی ندارد و آشوبگری اصلاً کمکی به احقاق حق نمیکند بلکه چه بسا مانع آن هم بشود.
اگر اعتراض نسبت به اصول باشد، چگونه باید اقدام شود؟
برخی از اصول مانند اصول دین و مذهب قابل اعتراض نیستند. کسی در کشور اسلامی نمیتواند نسبت به احکام ضروری اسلام اعتراض کند. در همه کشورها برخی اصول اساسی قابل اعتراض نیستند و کسی که در آن کشور زندگی میکند باید آنها را محترم بشمارد.
اما برخی اصول در قانون اساسی قابل تغییرند و همین قانون اساسی موجود ابتدا در مصوبه سال ۱۳۵۸ شکل دیگری به لحاظ ارکان حکومت داشت و سپس در سال ۱۳۶۸ تغییر پیدا کرد.
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی عدهای با اساس جمهوری اسلامی و حقانیت انقلاب مخالفت داشتند که در ماجرای اخیر نیز همانها سعی کردند بر موج آشوبها سوار شوند
روش تغییر در آن دسته از اصول، در خود قانون اساسی مشخص شده و اگر اعتراض بر حق باشد، مطابق با همان روش میتوان حتی در قانون اساسی تجدید نظر کرد. بنابراین راه اعتراض بسته نیست و همواره امکان تحول و بهبود وجود دارد. اما باید یادآوری کنم که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی عدهای با اساس جمهوری یا با اسلامی بودن آن و یا اصلاً حقانیت انقلاب مخالفت داشتند و در مقاطع مختلف سعی کردند جنجال آفرینی کنند و با ترفندهای مختلف انقلاب را وارونه یا منحرف کنند؛ در ماجرای اخیر نیز همانها سعی کردند بر موج آشوبها سوار شوند و با تکرار تحلیلهای مندرس خود این اغتشاشها را به نفع تفکر انحرافی خود مصادره کنند. این حرکتها راه به جایی نمیبرد جز اینکه سرعت دستیابی به آرمانها را قدری کُند مینماید. بهتر است صاحبان آن انواع اندیشهها دست از لجاجت بردارند و تحلیلهای روشنفکرمآبانه خود را کنار بگذارند و به صراط مستقیم انقلاب اسلامی بپیوندند و آبروی خود را نبرند و هزینه ما را افزایش ندهند.
شما به نکته دیگری نیز اشاره کردید و آن ابراز وجود است. ممکن است بفرمائید چه نسبتی با اعتراض دارد؟
انسان فطرتا در جستجوی کمال است و نمیخواهد در زندگی خود در جا بزند و همین خصوصیت است که میتواند باعث سیر تکاملی و پیشرفت افراد و نیز جوامع انسانی بشود، البته با توجه به تلقیای که از کمال میشود؛ به علاوه ظاهر نمودن دستاوردهایی که در مسیر جستجوی کمال به آن نائل میشوند، مورد توجه اغلب افراد است مگر کسانی که توانسته باشند بر خصلت خودنمایی غلبه کنند و خود را از لذت تمجید و تکریم و تحمید دیگران دور نگه دارند و هر آنچه را انجام میدهند، صرفاً برای جلب خشنودی حق تعالی باشد، به طور خالص و بدون ریا.
البته در تشخیص مصادیق کمال اتفاق نظر وجود ندارد و اگر انسان به خود واگذاشته شود و از تربیت الهی و معنوی بهرهای نبرده باشد، در خودخواهی و خودبینی و خودپرستی غرق میشود و گرفتار تکبر و عجب و نوعی مستی میشود؛ از مصادیق رایج کمال نزد بسیاری از مردم میتوان علم و ثروت و قدرت و نفوذ مادی و معنوی را ذکر کرد و ابراز آنها بدین گونه است که دیگران او را به دانش و سرمایه و جاه و مقام و زیبایی و نیرو بستایند؛ این قبیل افراد با هر ستایشی بیشتر احساس وجود و شخصیت میکنند و از آن به وجود میآیند به طوری که حتی به تصور اینکه چون دارای علم و پول و منزلت اجتماعی و جذابیت ظاهری اند، مورد توجه دیگرانند و از آن لذت میبرند و به آن مفتون میشوند و رفتارشان و گفتارشان و تظاهر و اعتراضشان در جهت همین ابراز وجود قرارمی گیرد تا آنجا که ممکن است به صورت انحرافی درآید و همان ابراز وجود اصالت یابد ولو در مسیر کمال هم قرار نگیرد و چه بسا موجب تخریب و آشوب شود؛ در این حالت انحرافی برای فردی که ابراز وجود میکند مهم این است که چه کار پر سر و صدایی کند و یا چگونه بتواند خود را بیاراید و عرضه کند تا توجه دیگران را به خود جلب کند و از این توجه دیگران احساس شعف و غرور کند.
در این مسیر انحرافی، تخریب هرچه پر سر و صداتر و جلوهگری هرچه با پردهدری بیشتر انجام گیرد، مطلوبتر میشود. در واقع می رسیم به نوعی از اعتراض که هدفش صرفاً خود را عرضه کردن و ابراز وجود است ولو در مقابل هنجارهای اجتماعی مقبول و متعارف باشد.
اعتراض برای ابراز وجود، فرد و اجتماع را به سقوط نسبت به ارزشهای مقبول و آرمانی میکشاند و در نهایت به پوچ گرایی ختم میشود، در حالی که اساس اعتراض باید برای امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت و ترغیب به کار پسندیده و بهبود و پیشرفت باشد، و این همان چیزی است که دانشجویان متعهد و فهیم به دنبال آن هستند.
نظر شما