۵ دی ۱۴۰۱، ۸:۳۳

حجت‌الاسلام حبیب‌اللهیان با مهر مطرح کرد؛

مخاطبان گارد دارند و دوست دارند تجربه تلخ غرب را تکرار کنند

مخاطبان گارد دارند و دوست دارند تجربه تلخ غرب را تکرار کنند

نویسنده کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» می‌گوید متأسفانه مخاطبان جامعه‌مان خودشان دوست دارند تجربه تلخ غرب را دوباره تجربه کنند و هر اندازه مبلغ داخلی با آن‌ها صحبت کند، گارد می‌گیرند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب - زینب رازدشت: «زمانی که ابتدا قصد نگارش این کتاب را داشتم، کتاب‌های بسیاری در حوزه حجاب مطالعه کردم و حتی با برخی از اساتیدی که در حوزه کتاب شناسی خبره هستند، مشورت کردم که مطالعاتی راجع به حجاب داشته باشم و در این خصوص مطلبی بنویسم، اما گفتند که فایده‌ای ندارد و به اندازه کافی کار شده است.

متأسفانه چنین دیدی در برخی از افراد وجود که فکر می‌کنند موضوعی که در گذشته کار شده دیگر کافی است، اما بنظرم آن موضوع شاید در آن مقطع و برای زمان خودش کافی بود و امروز باید ببینیم که عرصه‌های جدیدی یقیناً وجود دارد و اگر عزم مان را جزم کنیم و وارد میدان شویم و در آن عرصه با نگاه جدید سرمایه گذاری کنیم، آن عرصه ناشناخته و کشف نشدنی خواهد بود. این امر دقیقاً می‌تواند تأثیرگذار باشد. یعنی کار در حوزه‌ای که قبلاً در آن حوزه کار نشده است.»

این جملات بخشی از صحبت‌های حجت الاسلام محمدعلی حبیب اللهیان، نویسنده کتاب ستاره‌ها چیدنی نیستند، است؛ کتابی که شاید در چند سال گذشته نگاشته شده اما به یک‌باره این کتاب در میان مخاطبان با استقبال روبرو شد تا جایی که ارگان‌ها و نهادها در خصوص این کتاب مسابقات کتابخوانی و پویش‌ برگزار کردند و شاید یکی از دلایل توجه به این امر پرداختن به موضوع حجاب به شیوه غیرمستقیم از سوی نویسنده آن بود.

ساعتی با نویسنده کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» به بحث و گفت و گو نشستیم.

مشروح گفتگو با این‌نویسنده و پژوهشگر دینی در ادامه می‌آید:

* جناب حبیب‌اللهیان ابتدا بفرمائید که مضمون کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند»، واقعیت بود یا داستان؟

این کتاب همانند دیگر داستان‌ها و فیلم‌ها و سریال‌ها، تلفیقی از واقعیت، حقیقت و داستان پردازی است. برای این جمله می‌توان سریال مختار را مثال زد که در بخش‌هایی تاریخ روایت شده است و در بخش‌هایی دیگر مقداری شاهد داستان پردازی بودیم. هر داستانی می‌طلبد که داستان پردازی شود.

این کتاب داستانی واقعی از زندگی جذاب و پرهیجان یک دختر آمریکایی است؛ اصل این داستان از حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی در زمانی که امام جمعه نیویورک بوده‌اند نقل شده که بنده آن را پرورش داده و در قالب یک داستان تدوین کردم.

این کتاب داستانی واقعی از زندگی جذاب و پرهیجان یک دختر آمریکایی است؛ اصل این داستان از حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی در زمانی که امام جمعه نیویورک بوده‌اند نقل شده که بنده آن را پرورش داده و در قالب یک داستان تدوین کردماین دختر آمریکایی به سبب یک اتفاق در مسیری قرار می‌گیرد که با دو نگاه و دو مدل سبک زندگی در مورد زنان آشنا و بسیار از آن اثر می‌پذیرد؛ یک نگاه منفی، تیره و تار و یک نگاه مثبت، زیبا و فطری درباره زن؛ آشنایی این دختر نیویورکی با این دو نگاه، منشأ اتفاقاتی مهم در زندگی او و دوستش می‌شود.

در نگاه منفی، شخصیت زن به شدت لگدمال شده است، به طوری که در گذشته نه چندان دور، هیچیک از حقوق اولیه زن، مثل حق رأی و انتخاب، حق مالکیت اقتصادی، حق علم آموزی و سایر حقوق او به رسمیت شناخته نمی‌شد و سیاهی‌ها و زشتی‌های این نگاه در این گفت‌وگو قابل بیان نیست و به طور خلاصه در این نگاه به چشم یک انسان به زن نگاه نمی‌شود، اما از آن طرف در نگاه مثبت، به زن به چشم یک انسان نگریسته شده و او در کنار مرد و مکمل او و چه بسا زن مربی جامعه انسانی معرفی می‌شود. برای نمونه، دانشمند معروف «ول‌تر» می‌گوید: زن آفریده شد تا شیرازه سعادت و ارتقای موجودات پیوسته بماند.

این دختر آمریکایی بعد از آشنایی با این دو نگاه درباره زن، متوجه می‌شود که تفاوت‌های بسیار عمیقی بین این دو سبک وجود دارد و این دو نگاه حداقل در ۱۴ مسأله، اختلاف ۱۸۰ درجه‌ای دارند؛ یکی از این مسائل اختلافی درباره پوشش انسان‌ها و به ویژه زنان است که به همین مناسبت از ۱۰ دلیل فرا دینی درباره پوشش بحث می‌شود و از آنجا که همه ماجرا در فضای جامعه آمریکا اتفاق می‌افتد، مطالب فرادینی و فراملیتی هستند و رنگ و بوی دینی ندارند.

* بنابراین برخی از شخصیت‌های داستان کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» واقعیت دارد.

برخی از شخصیت‌ها واقعی هستند اما با نام مستعار در داستان آورده شده است. برای این امر تعمدا نخواستم که نام واقعی افراد را در کتاب بیاورم. همچنین اصل داستان برگرفته از واقعیت بود که برای مثال می‌توان به شخصیت آقای تهرانی و یا مرکز اسلامی نیویورک اشاره کرد.

* چه شد این ایده در ذهن تان شکل گرفت؟

سه سال نگارش این کتاب به طول انجامید و در این سه سال، همه زندگی بنده وقف این کتاب شده است و حدود دو سال مطالعه و فیش برداری و یک سال نگارش کتاب زمان برده است. برای این اثر یک طرح بسیار عظیم کشوری به نام «رصدنمای عین» انجام گرفت و در موضوع کتاب بنده حدود ۶۰۰ کتاب شناسایی شد. از این جهت مطالب کتاب بسیار نو و جدید است و امیدوارم نظر مثبت خوانندگان محترم را به دنبال داشته باشد.

سعی شده در جای‌گذاری مطالب، کتاب از مهندسی خاصی برخوردار باشد، به غیر از منابع بسیار زیاد و زمان طولانی برای مطالعه و نگارش کتاب، تفکر زیادی درباره تدوین کتاب انجام شده و از کشکولی بودن پرهیز شده است؛ لذا از همه علاقه مندان به مباحث حوزه بانوان و خصوصاً مباحث پوشش و حجاب دعوت می‌کنم کتاب را مطالعه کرده و بنده را از نظرات خود بهره‌مند کنند.

مخاطبان گارد دارند و دوست دارند تجربه تلخ غرب را تکرار کنند

البته موضوع حجاب طی چند ماه اخیر تبدیل به بحثی حساسیت انگیز شده است، در حالی که اهمیت این موضوع از قبل هم روشن است. در طول تاریخ شاهد هستیم افرادی بودند که در مخالفت با حجاب اند. موضوع حجاب تنها مربوط به خانم‌ها نیست بلکه موضوع پوشش انسانی است و دشمنان قسم خورده تلاش می‌کنند تا این موضوع را کمرنگ کنند برای آنکه به اهداف خاص شأن دست یابند.

امروز هم در این بخش شاهد بحث حجاب اجباری هستیم و پس از تحقیق و پژوهش‌های بسیار تعبیرم از این ماجرا این است که حجاب سد بزرگی است و اگر این سد بزرگ خراب شود، پشت این سد بزرگ هرچه وجود داشته باشد، خراب می‌شود. یعنی اخلاق از بین می‌رود، روابط خوب میان آدم ها خراب می‌شود؛ کمااینکه امروز در غرب این اتفاق افتاده است، لذا هم اکنون پرداختن به این موضوعات امری مهم است و متأسفانه آن کاری که باید انجام می‌شد، انجام نشده است.

* کتاب ستاره‌ها چیدنی نیستند، بازخورد بسیاری داشت. خودتان فکر می‌کنید دلیل این بازخورد چه بود؟

شاهد بازخوردهای خوبی از این کتاب هستم و این امر نشان می‌دهد که علی رغم همه فعالیت‌های انجام شده آن فعالیت لازم انجام نشده است؛ کتاب‌های بسیاری در حوزه عفاف و حجاب مشاهده کرده‌ام و عمده آن کتاب‌ها نتوانسته‌اند با مخاطبان ارتباط برقرار کنند.

موضوع حجاب و پوشش مانند چشم اسفندیار می‌ماند که در افسانه‌ها، اسفندیار روئین تن بوده و خود را بازسازی می‌کرد و تنها نقطه آسیب پذیرش چشمانش بود که اگر چشمانش آسیب می‌دید، دیگر اعضای اسفندیار هم دچار مشکل می‌شد. موضوع حجاب هم این چنین بوده و الباقی ماجرا حاشیه‌ای بیش نیستبرخی از این کتاب‌ها به گونه‌ای نوشته شده که مخاطب احساس می‌کند که آن کتاب برای زمان او نیست و مربوط به دوران قرون وسطی و گذشته است و در نهایت برچسب‌هایی که به کتاب زده می‌شود، برچسب‌های نامناسبی نیست. متأسفانه کار شایسته و بایسته‌ای در این حوزه انجام نشده است و شاهد خلأهایی هستیم.

همچنین به‌نظرم موضوع حجاب و پوشش مانند چشم اسفندیار می‌ماند که در افسانه‌ها، اسفندیار روئین تن بوده و خود را بازسازی می‌کرد و تنها نقطه آسیب پذیرش چشمانش بود که اگر چشمانش آسیب می‌دید، دیگر اعضای اسفندیار هم دچار مشکل می‌شد. موضوع حجاب هم این چنین بوده و الباقی ماجرا حاشیه‌ای بیش نیست.

پوشش یک موضوع انسانی است و اگر انسان‌ها و تمدن‌ها می‌خواهند و یا دوست دارند به پیشرفت برسند، باید این پوشش رعایت شود و این امر اهمیت کار بود که به سراغ این موضوع برای نوشتن رفتم.

* محتوای کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» به مانند کلاس درس یا یک نشست تخصصی است و توانسته این چنین مباحث علمی را در قالب داستان بیاورد. این چنین روشی تا چه اندازه می‌تواند در جذب مخاطب مؤثر باشد؟

ما کتاب‌های بسیاری در حوزه عفاف و حجاب داریم که بسیار می‌تواند برای جامعه مؤثر باشد. برای مثال کتاب «مسأله حجاب» شهید مطهری یکی از این کتاب‌های مناسب است و اگر بتوان بخش‌های فقهی این کتاب را جدا کرد و به صورت جداگانه برای مخاطبان منتشر کرد، کار بسیار ارزشمندی است؛ چراکه بخش‌های فقهی این کتاب قدری برای مخاطبان عموم جامعه سنگین است.

ما در بازار نشر کتاب‌های خوبی داریم اما گاهی اوقات در میان این کتاب‌ها شاهد روش مستقیم گویی هستیم که مخاطب را پس می‌زند. در کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند»، تلاشم را کردم تا به روش غیرمستقیم در موضوع حجاب صحبت کنم.

عناوین در این چنین کتاب‌ها بسیار مؤثر است. برای مثال عنوان «مسأله حجاب» در کتاب شهید مطهری باعث می‌شود که مخاطب به سراغ آن کتاب نرود و مخاطب از همان ابتدا گارد بگیرد. درحالی که می‌توان با عناوینی مناسب به روش غیرمستقیم این چنین محتوایی را در اختیار مخاطبان قرار دهیم.

عنوان کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» به هیچ عنوان اشاره‌ای به مسأله حجاب ندارد و تا فصل سوم این کتاب، اثری از بحث حجاب نیست بلکه در خصوص شخصیت زن و نگاه سیاهی که به این شخصیت در طول تاریخ شده مطرح است.

مطالب به گونه‌ای مطرح شده است که مخاطب خودش در مقایسه بتواند متوجه پشت پرده بی حیایی و بی حجابی‌ها شود. در این کتاب به هیچ عنوان اصراری بر پوشش حجاب نیست و یا این موضوع مطرح نمی‌شود که اگر پوشش حجاب ندارید، جهنمی هستید بلکه وجدان مخاطب به میان آورده می‌شود تا خودش قضاوت کند که کدام مسیر، درست است و آیا دوست دارد در تیم سرمایه داران باشد یا در مقابل آن قرار بگیرد.

* در بحث حجاب صحبت بسیار است، اما به‌نظر می‌رسد مبلغان خارجی در بحث حجاب موفق تر بوده‌اند، چراکه از روش‌های نرم و مناسب با نیازهای مخاطب استفاده می‌کنند. نظر شما در این مورد چیست؟

یقیناً همه مسئولیت دارند تا بتوانند به زبان علمی و زبانی قابل فهم برای مخاطب مفاهیم این‌چنینی را منتقل کنند. به نظر می‌رسد گاهی باید مطالب را در جزئی‌ترین شکل ممکن در اختیار مخاطب قرار داد تا مفاهیم را با گوشت و استخوان شأن درک کنند که در این حالت شاهد اثرگذاری بیشتری خواهیم بود.

متأسفانه مخاطبان جامعه مان خودشان دوست دارند تجربه تلخ غرب را دوباره تجربه کنند و هر اندازه مبلغ داخلی با او صحبت کند، نسبت به او گارد می‌گیرد و نمی‌تواند صحبت‌هایش را بپذیرد.یکی از دلایل عمده موفقیت مبلغان خارجی این است که آنجا مخاطبان تا انتهای مسیر را رفته‌اند و چیزی عایدشان نشده‌ و تشنه چنین مطالبی هستند و زمانی که فردی از این باب سخن می‌گوید، جذب می‌شوند. متأسفانه مخاطبان جامعه‌مان خودشان دوست دارند تجربه تلخ غرب را دوباره تجربه کنند و هر اندازه مبلغ داخلی با آن‌ها صحبت کند، نسبت به او گارد می‌گیرند و صحبت‌هایش را نمی‌پذیرند.

برای مثال تجربه‌ای که در صحبت کردن با دختران دبیرستانی داشتم این بود که ابتدا در برابر صحبت‌هایم گارد گرفته بودند اما به مرور پس از صحبت کردن از موضع اولیه شأن کوتاه آمدند. گویا عمده مخاطبان می‌خواهند خودشان راهی که غرب رفته را تجربه کنند؛ درحالی که باید از تجربیات دیگران استفاده کرد. بسیاری از این دخت را مطلع نیستند که فرزندان در ۵۰ درصد کشورهای غرب نمی‌دانند که پدران شأن چه کسانی هستند. این چنین موضوعاتی را باید برای جوانان شرح داد تا غرب را کعبه آمال شأن نبینند و ندانند؛ غربی که انسان را از جایگاه حقیقی خارج کرد و او را با معضلات بسیاری روبرود کرد.

فرق بین مخاطبان داخل و خارج همین غرب گرایی هاست که متأسفانه غرب گرایی در میان شأن ایجاد شده است و غرب را با تمام ابعادش پذیرفته‌اند؛ درحالی که این‌طور نیست و غرب هم با مشکلات بسیاری روبروست.

* به عنوان یک فرد حوزوی چه پیشنهادی برای دیگر حوزویان برای انتقال مفاهیم دینی همچون حجاب دارید؟

اولین راه این است که ما فکر نکنیم راه رفته شده است و دیگر نیازی نیست که ما همان راه را برویم؛ یعنی با خود تصور کنیم که کتاب‌های زیادی در حوزه حجاب نوشته شده است و دیگر نیازی نیست که در حوزه نگارش کتاب با موضوع عفاف و حجاب قدم برداریم. برای مثال تفاسیر بسیاری از قرآن نوشته شده است که می‌توان به المیزان اشاره کرد. ما نباید به این فکر کنیم که چون المیزان را داریم دیگر نیازی نیست که به سراغ نگارش تفسیر قرآن بپردازیم، بلکه می‌توانیم با انگیزه جدیدی وارد میدان شویم و حرف جدیدی بزنیم که این حرف جدید بتواند اقدام جدید تر و مفیدتری برای خود و جامعه رقم بزند.

زمانی که ابتدا قصد نگارش این کتاب را داشتم، کتاب‌های بسیاری در حوزه حجاب مطالعه کردم و حتی با برخی از اساتیدی که در حوزه کتاب شناسی خبره هستند، مشورت کردم که مطالعاتی راجع به حجاب داشته باشم و در این خصوص مطلبی بنویسم، اما گفتند که فایده‌ای ندارد و به اندازه کافی کار شده است.

متأسفانه چنین دیدی در برخی از افراد وجود که فکر می‌کنند موضوعی که در گذشته کار شده دیگر کافی است، اما بنظرم آن موضوع شاید در آن مقطع و برای زمان خودش کافی بود و امروز باید ببینیم که عرصه‌های جدیدی یقیناً وجود دارد و اگر عزم مان را جزم کنیم و وارد میدان شویم و در آن عرصه با نگاه جدید سرمایه گذاری کنیم، آن عرصه ناشناخته و کشف نشدنی خواهد بود. این امر دقیقاً می‌تواند تأثیرگذار باشد. یعنی کار در حوزه‌ای که قبلاً در آن حوزه کار نشده است.

* به‌نظر شما کتاب‌هایی که با موضوع حجاب و عفاف و یا دیگر موضوعات دینی نوشته می‌شود، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

روش غیرمستقیم در همه حوزه‌ها جواب می‌دهد؛ به خصوص در عرصه نگارش کتاب با موضوعاتی همچون حجاب. نویسنده‌ای که قرار است در حوزه کتاب، بنویسد، از ابتدا نباید در خصوص حجاب صحبت کند و بگوید حجاب خوب است و شما باید محجبه شوید در غیر این صورت از انسانیت و دین خارج هستید. نویسنده اگر به صورت غیرمستقیم ورود کند، مخاطب می‌تواند با آن به خوبی برخورد کند، اما زمانی که مخاطب حس کند که موضوعات این‌چنینی از قبل تعیین شده و قرار است به خورد او بدهد و چاره‌ای جز پذیرفتن ندارد، به راحتی مطالب را پس می‌زند و در نهایت نمی‌تواند با مفاهیم کتاب ارتباط برقرار کند.

در چنین شرایطی ما باید منطبق با نیازهای مخاطب صحبت کنیم و پیش از هر موضوعی باید دغدغه‌هایش را بشناسیم. مخاطب زمانی که به سراغ محتوا می‌آید، ابتدا باید ببینید که دغدغه‌هایش پاسخ داده می‌شود یا خیر. همچنین قالب داستان کمک بسیاری به جذف مخاطب می‌کند.

یکی از دلایل عدم برقراری مخاطب با کتاب‌هایی با مفاهیم حجاب این است که با نیازهای روز جامعه منطبق نیست و تطبیق ندارد. بنظر می‌رسد نحوه ورود نویسنده خیلی مهم است. اخیراً کتابی را مشاهده کردم که ادبیات آن برایم بسیار تعجب آور بود. داخل کتاب شاهد جمله‌ای بودم «ما انسانیم، گوسفند نیستیم». شاید آن مطلب درست باشد اما استفاده از چنین کلماتی زیبا نیست و باید به شعور مخاطب احترام بگذاریم. چنین کج سلیقگی‌ها و نشناختن مخاطب از ضعف‌هایی است که در برخی از مفاهیم کتب شاهد هستیم.

* نقدهایی به پایان بندی کتاب وجود دارد که برای مثال نتیجه مخالفت‌های برادر سارا در کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند» مشخص نشد. نظر شما در این خصوص چیست.

تقریباً چند سال از انتشار کتاب گذشته است. نمی‌توانم بگویم که ۱۰۰ درصد در مسیر داستان اتفاقات خوبی رخ داده است. به هرحال ممکن است نقدهایی وجود داشته باشد و آن نقدها را قبول دارم. به هرحال این کتاب یک داستان است که انتهای آن تمام نشد. شاید داستان بخواهد ادامه داشته باشد.

* پس مخاطبان کتاب «ستاره ها چیدنی نیستند»، در انتظار ادامه داستان با کتابی جدید باشند؟

بله ممکن است این کتاب ادامه داشته باشد.

کد خبر 5657335

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha