خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی، فقیه، عارف و از شاگردان علامه طباطبایی بود. آیتالله طهرانی بیشتر با مباحث عرفانی شناخته شده است، اما وی در سالهای حضورش در تهران که همزمان با نهضت اسلامی امام خمینی بود، با حمایت کامل از نهضت، به سازماندهی نیروهای مبارز پرداخت. «رسالة لبّ اللباب فی سیر و سلوک اولی الألباب» از آثار ایشان است.
مرحوم علامه طهرانی در جلد اول کتاب امام شناسی به بیان لزوم پیروی از حق میپردازد و مینویسد میزان و معیار واقعیت و أصالت، و قطب و محور سنجش حق و حقیقت، علی است.
حضرت رسول الله درباره حضرت أمیر المؤمنین علیهما السلام عرضه میدارد به خداوند: اللَهُمَّ أدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دَارَ! «بار خداوندا حق را به پیروی و تبعیت علی به گردش آور هر آنجا که علی میگردد.» و عرضه نمیدارد: اللَّهُمَّ أدِرْ عَلِیاً مَعَ الْحَقِّ حَیثُ دَارَ! «بار خداوندا علی را به پیروی و تبعیت حق در آور هر کجا که حق آنجاست».
و این جمله آن حضرت حقاً حاوی یک دنیا حکمت است، که برای شرح آن باید کتابها نوشت، که میزان و معیار واقعیت و أصالت، و قطب و محور سنجش حق و حقیقت، علی است، و در تمام عوالم باید فعل و صفت و أخلاق و ملکات او را الگو و میزان قرار داده، و بدان تأسّی جست زیرا حق بر آن اساس است. او اسم اعظم خدا، و کانون ولایت است، و أصالت و واقعیت از اینجا پیدا میشود و نشأت میگیرد نه آنکه خارج از اسم و ولایت، چیزی به عنوان حقّ و واقعیّت وجود دارد، آنگاه اسم اعظم إلهی و حقیقت ولایت از آن نشأت گیرند، و بنا بر این تمام پندارها و أفکار و آرا و نیتها و عقاید و صفات و خوبیها باید با پندار و فکر و رأی و نیت و عقیده و صفت و نیکویی علی سنجیده شود، و آن را که مطابق بود نیکو شمرد، و آن را که مخالف بود، زشت و خراب انگاشت، و گرنه هر کس میگوید: من کارهای علی را با حق سنجیدم، آنچه مطابق بود گرفتم، و آنچه نامطابق بود رها کردم. باید به او گفت: حقی را که تو گرفتهای! پندار توست، و زاییده نفس زبون و گرفتار قوه واهمه! فلهذا کار علی را خلاف حق دیدهای! بیا و از مرحله نفس عبور کن! و از منزله خودخواهی و خودپسندی و خود محوری بدر آی! تا بر تو همچو آفتاب، روشن گردد که علی عین حق و منبع حق و نفس أصالت و واقعیت است.
جمیع اعمال و افعال امام، فعل خداوند است بدون استثنا، به سبب عبور امام از مراحل نفسانیه، و استناد افعال به نفس وی. بنابراین فعل او فعل حق است و صحیح است و عین صحت است. ما صحت آن را ادراک بکنیم یا نکنیم. فعل ولی خدا حق است، و حق جز آن چیز دگری نیست. نه آنکه حق چیزی است، و ولی خدا فعلش را بر حق منطبق مینماید. مصلحت و حکمت غیر از فعل خدا و فعل امام چیز دگری نیست، تا خداوند کارش را طبق مصلحت قرار دهد، و امر کند تا امام کارش را بر آن منطبق سازد.
نفس کار خدا مصلحت است. نفس فعل ولی خدا مصلحت و مصلحت ساز است. باید مصلحت و حق را از فعل امام و ولی خدا جستجو کرد، نه آنکه مصلحتی و حقی را در اندیشه پنداشت، آنگاه نظر نمود که کار امام چنین است یا چنان؟! این مطلب از دقایق و رموز عالم توحید است.
ما باید برای امام شناسی و معرفت به خصوصیات مراحل سیر و سلوک امام برویم و با نهایت کنجکاوی، حقیقت و عقیده و صفات نفسیه و افعال خارجیه وی را بسنجیم، و او را کمَا کانَ و حَیثُ مَا کانَ اسوه و الگوی خود در جمیع شئون قرار دهیم، نه آنکه در تصور و خاطره خود امامی درست کنیم و سپس آن را تحمیل بر امام موجود در خارج بنمائیم. آن دویمی امام خارجی و واقعی نمیباشد. امامی است پنداری و تخیلی و وهمی. آنگاه اگر از او تبعیت کنیم، از امام حقیقی پیروی نکردهایم، بلکه از امام تصوری خودمان، و در حقیقت از خودمان تبعیت نمودهایم، و چه بسا عمری را به نام امامت و ولایت سپری نموده باشیم، و فی الواقع از نفس خود تجاوز ننموده و تبعیت از غیر آن نکرده باشیم. در این صورت عمری نفس پرست بودهایم، نه خدا پرست، و نه پیرو و تابع امامی که خداوند برای ارشاد و هدایت ما به ما نشان داده است.
نظر شما