به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «دیوار فرو میریزد» نوشته ژان مارک گونن و الیویه گز بهتازگی با ترجمه خجسته کیهان توسط انتشارات کتاب تداعی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
الیویه گز یکی از نویسندگان اینکتاب، متولد سال ۱۹۷۴ در استرازبورگ، نویسنده و روزنامهنگاری است که پس از ۴ سال اقامت در برلین، سال ۲۰۰۹ به پاریس بازگشت و برای روزنامههای لوموند سیاسی در فرانسه و اف آ زد در آلمان قلم زد. او برای دو روزنامه دیگر تاگ آنزیگه در سوییس و ایل فوگلیو در ایتالیا هم مینویسد. او علاوه بر «دیوار فرو میریزد»، کتاب دیگری هم با عنوان «بازگشت ناممکن» دارد که سال ۲۰۰۷ بهعنوان بهترین کتاب تاریخی و پژوهشی شناخته شد. موضوعش هم بازگشت یهودیان آلمان در سال ۱۹۴۵ به اینکشور است.
ژان مارک گونن دیگر نویسنده کتاب پیشرو هم روزنامهنگاری است که برای فیگارو مینویسد و مدیریت گزارشهای بینالمللی و تحقیقات اینروزنامه را به عهده دارد. او سال ۱۹۸۹ ماجراهای فروریختن دیوار برلین را برای مجله اکسپرس گزارش میکرد. او دو کتاب «جنگ در بالکان، آینه شکسته یوگسلاوی» را هم بهطور مشترک با دانیل ورنه در کارنامه دارد. گونن در نوشتن کتاب «آنها رابین را کشتند» نیز همکاری داشته است.
کتاب «دیوار فرو میریزد» در ژانر مستند رواییداستانی نوشته شده و درباره فرو ریختن دیوار برلین بین آلمان شرقی و غربی در سال ۱۹۸۹ است که همزمان با فروپاشی بلوک شرق و کمونیسم شوروی رخ داد. ایندیوار ۱۵۵ کیلومتر طول داشت و ارتفاعش ۶ متر و ۳۰ سانتیمتر بود. ساختش هم توسط جمهوری دموکراتیک آلمان (شرقی) انجام شد و بین سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ بین برلین شرقی و غربی ایستاده بود. ایندیوار بهعنوان یکی از اصلیترین نمادهای جنگ سرد بین کاپیتالیسم غربی و کمونیسم شرقی شناخته میشود.
روایت مستند مندرج در کتاب «دیوار فرو میریزد» لحنی داستانی دارد و اولینمقطع زمانیاش، شب یکشنبه ۵ و دوشنبه ۶ فوریه ۱۹۸۹ است.
کتاب پیشرو ۲ بخش اصلی با عناوین «انقلاب اکتبر» و «دیوار را خراب کنید!» دارد که ۱۶ فصل را در خود جا دادهاند. پاییز پدرسالار، قهرمان دوران ما، رژه بزرگ، سرکوب خرابکاران، هشدار سرخ، وحشت در شهر، هفتههای همراه با چاقو، خداحافظ هونکر!، عناوین ۸ فصل ابتدایی کتاب هستند که در بخش اول قرار دارند. در بخش دوم هم فصول نهم تا شانزدهم به اینترتیباند: کسی که زیاد دوستش نداشتند، ملت ناپیدا، دسته کر لایپزیک، یتیم در مسکو، نمایش افول، دعوت به سفر، باز کنید!، نمیشود باور کرد!
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
در ساعت پنج بعدازظهر زنگ کلیسا به صدا درآمد. مراسم صلح شروع میشد و سرتاسر کلیسا مملو از جمعیت بود: حدود ۶۰۰۰ نفر حضور داشتند. همگی نگران بودند. مارینا و گرهارد موفق شده بودند در آخرین لحظه وارد کلیسای سنت نیکلا شوند. یک ساعت قبل که به آنجا رسیدند، کلیسا پر شده بود، اما در لحظهای که مارینا به در میکوبید، حال خانم چاقی به هم خورد و او عاقبت موفق شد همراه برادرش وارد شود. جنز و لئو همراه هزاران معترض دیگر بیرون مانده بودند. همگی با ساکنان ساختمانهای اطراف شمع روشن کرده بودند. بهعلاوه ساکنان برای نشاندادن همبستگی خود با افرادی که آنروزها دستگیر شده بودند، بر پنجرهها گل نصب کرده بودند.
قلب مارینا فشرده شد. با نگاهی به چهرههای متمرکز افراد پیرامونش پی برد که انقلاب امری جدی است. وقتی کشیش گونتر هانیش وارد شد و به حضار سلام کرد، سکوتی سنگین حکمفرما بود. اعلام کرد که اسقف کاتولیک لایپزیک از همه تلاشهای بیخشونت در راه ایجاد گفتوگو میان عناصر مختلف جامعه آلمان شرقی حمایت میکند.
اینکتاب با ۳۰۸ صفحه و قیمت ۱۴۲ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما