خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه- زینب حسینی روش: امام حسن (علیه السلام) پس از آنکه به صلح با معاویه مجبور شدند چند روزی در کوفه اقامت داشته و سپس تصمیم گرفت عراق را به قصد شهر مدینه ترک گوید. امام در مدینه مستقر شدند و تا زمان شهادت جز برای اعمال حج از این شهر خارج نشدند. امام (ع) بعد از صلح سکوت نکرد، بلکه شیوه مبارزه با معاویه را تغییر داد. تغییر در شیوه مبارزه بهترین راهکاری بود که امام میتوانست انجام دهد. بر همین اساس برای اینکه بدانیم امام با چه شیوه و راهکاری با معاویه به مبارزه پرداخت و با حجت الاسلام سید علی احمدی مدیر گروه پاسخ به شبهات پژوهشکده امامت به گفتگو پرداختیم.
*یکی از راهکارها مبارزه، تربیت شاگردان و نیروهای توانمند و مؤثر در جامعه بود؛ بفرمائید حضرت مجتبی(ع) در این زمینه چه اقداماتی انجام داد؟
یکی از شیوههای موفق امامان علیهم السلام تربیت شاگردان مؤثر و انتشار آنان در میان شهرها بوده است. هر امامی توسط شاگردان تراز اول خود توانسته اند معارف بلند اهل بیت را به میان مردم منتقل سازد. از این رو هر کدام دارای شاگردانی ممتازی بودند. امام مجتبی علیه السلام نیز از این شیوه استفاده کردند و به تربیت و آموزش نیروهای کارآمد دست زدند. برخی از نیروهای امام از اصحاب جدشان رسول خدا صلیالله علیه و آله یا پدرشان امیرمومنان سلام الله علیه بودند و برخی نیز حضرت آنان را به سوی حق و حقیقت کشانیده بودند. نمونههایی از اصحاب امام علیه السلام عبارتند از: رُشید هجری از اصحاب ویژه امیرمومنان علیه السلام و از شاگردان امام حسن علیه السلام بود که در مسیر امامت و ولایت به شهادت رسید. یا حبیب بن مظاهر نیز از یاران امیرمومنان علیه السلام و از شاگردان امام حسن علیه السلام بود که در کربلا به شهادت رسید. و دیگر حجر بن عدی نیز از یاران امیرمومنان علیه السلام و دست پرورده امام حسن علیه السلام بود که بعد از شهادت امام مجتبی به دفاع از امام علیه السلام پرداخت و مبارزات گستردهای علیه معاویه انجام داد و سرانجام توسط وی به شهادت رسید. همچنین کمیل بن زیاد نخعی نیز از افراد مورد اطمینان امیر مؤمنان و امام حسن علیهماالسلام به شمار میرفت.
البته نام افراد دیگری نیز به عنوان اصحاب و شاگردان حضرت آورده شده که عبارت است از احنف بن قیس؛ اصبغ بن نباته؛ جابربن عبدالله انصاری؛ حبه بن جوین عرفی؛ ابوالاسود دوئلی؛ ابو اسحاق بن کلیب سبیعی؛ ابو مخنف لوط بن یحیی ازدی؛ جارود بن منذر؛ حذیفه بن اسید غفاری؛ عبدالله بن جعفر طیار؛ عبدالله بن عباس؛ عمر بن قیس مشرفی؛ مسلم بن عقیل و..... این افراد که اندکی از اصحاب امام نامبرده شده همگی در محضر امام کسب فیض نمودند و تربیت یافتند و در برابر هجوم فرهنگی معاویه و بدعتهای گوناگون او ایستادند، برخی از آنان بعد از شهادت امام مجتبی به دست معاویه به شهادت رسیدند و برخی دیگر در رکاب برادرش امام حسین در برابر یزید به شهادت رسیدند.
*آیا حضرت مقابله آشکارا علیه معاویه و افشاگری بر ضد وی را داشتند؟
امام علیه السلام همراه با تربیت نیروهای متخصص انزجار و تنفر از معاویه را آشکار و بی پرده منتشر میکردند. ایشان در هر زمان و مکان مناسبی که فرصت مییافت، مشروعیت حکومت معاویه را زیر سوال میبرد و تبلیغات مسموم معاویه را خنثی میکرد. همچنین مردم را نسبت به زیرپا گذاشتن و عمل نکردن به مواد صلح نامه توسط معاویه آگاه میکرد.
امام علیه االسلام روشنگری خود را با راههایی همچون نامه نگاری و خطبه خواندن به دیگران منتقل میکرد. استراتژی امام در معرفی ماهیت حکومت معاویه و اهداف شوم او بسیار مؤثر بود؛ زیرا مردم ماهیت حکومت معاویه را از زبان پسر رسول خدا میشنیدند. یک نمونه از روشنگری امام اینکه وقتی کاروان امام از کوفه سوی مدینه به حرکت درآمد هنوز از کوفه فاصله نگرفته بود که فرستاده معاویه به آن حضرت رسید تا او را به کوفه بازگرداند و با گروهی از خوارج که بر او شوریده بودند بجنگد، امام از بازگشت امتناع ورزید و به معاویه نوشت: اگر ترجیح میدادم با مسلمانی بجنگم، از تو شروع میکردم اینکه میبینی دست از تو برداشته ام به جهت مصلحت مسلمانان و جلوگیری از ریختن خون آنان است.
*در زمینه ایجاد پایگاه دینی و علمی حضرت چه اقدامی انجام داد؟
امام با راه اندازی حلقههای علمی و دینی و رفع ابهام و اجمال از دین ونشر علوم مختلف، برای اهل بیت علیهم السلام مرجعیتی دینی و علمی ایجاد کردند. مرجعیت علمی و دینی امام علیه السلام به گونهای پیش رفت که هرکسی موضوعی از علوم را نمیدانست آگاه بود که تنها راه دریافت آن مدینه و خانه امام مجتبی علیه السلام است. این ویژگی باعث شده بود که حتی معاویه و پیروان او، منشأ علم. شرافت و دیانت را امام مجتبی معرفی میکردند.
*یکی از راهکارهای امام در دوران امامت بعد از صلح، تحقق مرجعیت اجتماعی برای اهل بیت علیهم السلام بود؛ در این زمینه برای ما بفرمائید؟
یکی از راهکارهای امام در دوران امامت بعد از صلح، تحقق مرجعیت اجتماعی برای اهل بیت علیهم السلام بود. امام با احسان و مهربانی به مردم و کمک به ایتام و فقرا و مستمندان این مرجعیت را ایجاد کرده بود. امام به گونهای رفتار کرده بود که هر فرد فقیری به مدینه میآمد خانه حضرت را نشان او میدادند. امام با این شیوه افراد بسیاری را به آموزههای دینی آشنا میکردند و حقیقت و واقعیت حکومت ظلم و جور بنیامیه و معاویه را نشان میدادند. شیوه دیگر امام در این مورد رسیدگی به امور شیعیان محروم و مستمند بود. با تسلط یافتن معاویه بر عراق، آمار جنایت وی بر شیعیان و محبان اهل بیت بیشتر شده بود. امام حسن علیه السلام پشتوانهای محکم و استوار برای فقرا و مستمندان و بی پناهان بود که در دوران اقامت در مدینه از هیچ گونه کوشش و حمایتی از آنان دریغ نکرد، حمایت سیاسی و مالی امام از فقرا، مستمندان، ایتام و درماندگان یکی از شیوههای مبارزه علیه معاویه به حساب میآمد، زیرا این رویکرد موجب محبوبیت امام و روشنگری آنان نسبت به ظلم و ستم معاویه میشد. از جمله حمایتهای امام، حمایت از سعید بن ابی سرح کوفی است که از دوستان اهل بیت علیهم السلام بود. داستان حمایت امام از وی خواندنی است.
سعیدبنابی سرح کوفی که از دوستان خاندان اهل بیت مورد غضب زیادبنابیه، حاکم کوفه گردید. او از ترس زیاد بن ابیه و احضار او راهی مدینه شد و به امام مجتبی پناه برد. حاکم کوفه خانواده سعید را زندانی و اموالش را مصادره کرد و خانهاش را با خاک یکسان ساخت تا وحشتی در دل دوستداران اهل بیت به خصوص شیعیان به وجود آید. سعید در محضر حضرت بود که خبر اسارت خانواده و مصادره اموالش را شنید که این خبر موجب ناراحتی امام حسن گردید. امام بعد از این اتفاق برای گرفتن امان برای سعید نامهای خطاب به زیاد بن ابیه با این مضمون نگاشت:
«اما بعد، تو یکی از مسلمانان را مورد غضب و خشم خویش قرار دادی، در حالی که سود او سود مسلمانان و ضرر به وی ضرر به مسلمانان است. خانهاش را ویران کردی و مالش را گرفتی و خاندانش را به زندان افکندی. تا نامه من به تو رسید، خانهاش را درست کن و مالش را برگردان و وساطت مرا درباره او بپذیر تا پاداش و اجر نیک به تو رسد.»
زیادبنابیه وقتی نامه حضرت را دریافت کرد از محتوای آن خشمگین شد و جوابیهای نوشت و گفت: «نامهات به من رسید، چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودی، در حالی که تو نیازمندی و من قدرتمند؟! تو که از مردم عادی هستی، چگونه است که همانند یک فرمانروای قدرتمند فرمان میدهی و از فرد بداندیشی که به تو پناه آورده و تو هم با کمال رضایت پناهش دادهای، حمایت میکنی؟ به خدا سوگند اگر او را بین پوست و گوشت هم قرار دهی، نمیتوانی از او نگهداری کنی و من چنانچه به تو دسترسی پیدا کنم هیچ مراعات نخواهم کرد و لذیذترین گوشت را برای خوردن، گوشت تو میدانم! سعید را به دیگری واگذار کن، اگر او را بخشیدم به خاطر وساطت تو نیست و چنانچه او را کشتم به جرم محبت او با پدر تو است، والسلام»
امام با دریافت این نامه که سراسر توهین و هتاکی بود ابتدا پاسخ زیاد را با این عبارات بیان کرد «از حسن پسر فاطمه به زیاد پسر سمیه، اما بعد، همانا رسول خدا صلیالله علیه و آله فرموده است: فرزندی که از راه نامشروع متولد میشود به مادر نسبت داده میشود و برای مرد زناکار تنها مجازات است. و السلام. امام با این تعبیر به زیاد بن ابیه فهماند که نسبت دادنش به ابوسفیان نامشروع است. سپس امام نامه دیگری نوشت و به همراه نامه زیاد به نزد معاویه فرستاد و از او خواست جلو اقدامات زیاد را بگیرد و امنیت سعید را تضمین کند.
معاویه بعد از نامه امام مجتبی علیه السلام، نامهای بدین مضمون به زیاد نوشت «اما بعد، حسنبنعلی علیهماالسلام نامهای به همراه نامه تو که در پاسخ نامهاش درباره سعید بن ابی سرح نوشته بودی، برایم فرستاد. من از کار تو بسیار در شگفتم. البته میدانم که تو دارای دو خصوصیتی: یکی بردباری و نیکاندیشی است که از ابوسفیان به ارث بردهای و دیگری ناپاکی است که از مادرت سمیه گرفتهای که دومی سبب گردیده، برای حسن علیهالسلام نامه نوشتهای و در آن پدرش را دشنام داده و فاسق نامیدهای، در صورتی که به جان خودم سوگند تو به فسق و گناه سزاوارتری».
معاویه در ادامه نامهاش تمام نکات ذکر شده نامه زیاد را جواب گفت و نوشت «اما اینکه نامش را پیش از نام تو نوشته است، حق با اوست، زیرا دارای مقام والا و بلندی است و این امر هیچ از مقام و شأن تو نمیکاهد، اگر تفکر و اندیشه کنی و اینکه در نامهاش به تو فرمان داده، او چنین حقی را دارد و اگر وساطت و شفاعتش را نمیپذیری، افتخار بزرگی را از دست میدهی، چرا که او از هر جهت از تو بالاتر است. به مجرد اینکه نامهام به دستت رسید، خاندان سعید بن ابی سرح را آزاد کن، خانهاش را بساز، اموالش را برگردان و دیگر مزاحم او نباش. من نامهای برای سعید نوشتهام و در آن نامه او را آزاد گذاشتهام، خواست در مدینه بماند و یا به شهرش بازگردد.
ای زیاد! حسن علیه السلام را به مادرش نسبت دادهای و قصد جسارت داشتهای، وای بر تو! مگر او را به کدام مادر نسبت میدهی، اگر تو آگاه بودی و فکری داشتی، این بزرگترین افتخار و عزت برای او بود. مادر او فاطمه دختر رسول خدا صلیالله علیه و آله است»
سپس در پایان نامهاش اشعاری را در منقبت امام حسنبنعلی علیهماالسلام نگاشت که ترجمه آن اینگونه است:
«حسن فرزند کسی است که پیش از آن به هر کجا حمله میبرد مرگ هم سراغ دشمنانش میرفت؛ و آیا شیر به جز همانند خود به دنیا میآورد؟ حسن در همه جهات همانند پدر خویش است. اگر بخواهیم بردباری و دانایی او را بسنجیم، باید با وزن کوههای بلند آن را سنجش نمائیم».
این نامهنگاریها نشان میدهد که امام حسن مجتبی (ع) در تمام شرایط و سختی در کنار مردم مظلوم و ستمدیده بود و برای احقاق حق مظلومان از هیچ کوششی فروگذاری نمیکرد حتی اگر در این راه به ساحت مقدس و مبارک ایشان بیحرمتی شود. از سوی دیگر نشان میدهد که دشمن دین و خاندان اهل بیت به شأن و مقام امام حسن و اجداد پاک و مطهرش اعتراف میکند که این خود سندی بر حقانیت مسیر خاندان اهل بیت و امیرالمؤمنین علیه السلام است.
بنابراین میتوان دریافت که امام در دوران صلح و صبر نه تنها با معاویه همکاری نداشتند بلکه شیوه مبارزه خود با معاویه را از شیوه نظامی به شیوه فرهنگی تبدیل کردند و نگذاشتند فعالیت ضد دینی معاویه مایه از بین رفتن دین جدش رسول خدا شود.
نظر شما