خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – زینب رجایی: بعد از آنکه ماههای اخیر، تماشای «نعیم» و «رضا» و «مُحِب» به جزئی از لیست کارهای روزانه چهارشنبههایمان تبدیل شده بود، حالا این اولین چهارشنبه بدون «پوست شیر» سریال پر سر و صدای سینمای پخش خانگی است که از اغلب مخاطبان خود دل برد و در حافظه آنها ماندگار شده است.
مهر ماه سال گذشته در شرایطی که در پی التهابات داخلی، تبلیغات ضدفرهنگی گستردهای برای تحریم و اعتصابات صورت میگرفت، محصولی جدید در شبکه نمایش خانگی منتشر شد و خیلی زود مخاطبان را نمکگیر داستان خود کرد.
آمارها نشان از جستجوهای مکرر درباره این سریال داشتند به طوری که عبارت «پوست شیر» یکی از چند واژهای بود که دی ماه سال گذشته بیشترین رقم جستجو در گوگل را به خود اختصاص داد. بازخورد مخاطبان به سرعت به فضای مجازی کشیده شد و «پوست شیر» خود را در میان هشتگهای پرتکرار و در لیست برترینهای ترند توئیتر فارسی جای داد.
انعکاس نظرات درباره این سریال در توئیتر و اینستاگرام به قدری افزایش پیدا کرد که شما به عنوان یکی از بینندگان «پوست شیر» باید برای سرک کشیدن به فضای مجازی احتیاط میکردید چراکه خطر «اسپویل» یا «لو رفتن داستان» شما را تهدید میکرد. حالا هم اگر هنوز این سریال را ندیدهاید، بد نیست هشدار بدهیم: «با احتیاط بخوانید! خطر اسپویل کماکان شما را تهدید میکند.»
رکوردشکنی اثر برادران محمودی
«جمشید محمودی» کارگردان نسبتاً جوانی که با ساختن «چند متر مکعب عشق» جوایز زیادی را از آن خود کرده بود، این بار در کنار برادرش «نوید محمودی» با سریالی «جنایی و درام» به جای پرده سینما مهمان خانهها شد؛ سریالی که پس از یک پایان قوی، نه تنها در میان مخاطبان، بلکه در میان منتقدان نیز، اثری موفق شناخته میشود؛ گرچه شماری از منتقدان نیز با نگاه موشکافانه ایراداتی را متوجه «پوست شیر» میدانند.
سریال سه فصلی جمشید محمودی بنا بر آمارهای رسمی و غیررسمی توانست در بازار کساد سینما و تلویزیون امروز، رکوردهای خوبی را برای خود به ثبت برساند. علاوه بر آنکه داستان پوست شیر با کشش بالایی که دارد، ذهن مخاطب را به خوبی درگیر وقایع خود میکند، برخی سکانسهای آن بیاغراق میخکوبکننده است؛ سکانسهایی که پدر مقتول از قاتل و همدستان قتل تنها دختر و فرزندش انتقام میگیرد.
این اثر بیننده را آنچنان با خود همراه میکند که احساس خشم، انتقام و تلافی در وجود او نیز شکل میگیرد. بینندهای که شاید در کلام روزانه و اصطلاحاً روی کاغذ خشم را مذمت کند و در فضای مجازی روشنفکرانه از آثار مخرب «اعدام» سخن بگوید، در جریان این سریال آنچنان با شخصیت پدر داغ دیده همذات پنداری میکند که لحظه به لحظهاش را به امید پیدا شدن قاتل و تقاص پس دادن او تماشا میکند.
خشم مقدس، انتقام مقبول
کارگردان مسیر سریال را به گونهای پیش میبرد که بیننده، خشم و نفرتی که وجود پدر مقتول پر کرده را خشمی مقدس و نفرتی قابل درک میشناسد و شاید حتی برای شهروند قانونمداری که به صورت قانونی سریال را از پلتفرم اصلی تماشا میکند، چندان تفاوتی نداشته باشد که طناب دارِ قانون از قاتل تقاص بگیرد یا نعیم با چکش غیرقانونیاش سر و صورت او را آش و لاش کند!
مخاطب، «هادی حجازی فر» را که در این سریال در نقش «نعیم» مقابل دوربین رفته است و بعد از تحمل ۱۵ سال زندان، دخترش «ساحل» ناباورانه به قتل میرسد را به خاطر آنکه در پی انتقام است، ملامت نمیکند. نعیم به کمک رفیق گرمابه و گلستانش «رضا پروانه» پا به پای پلیس و قانون، به دنبال قاتل یا قاتلان ساحل میافتد و حتی گاهی از «شهاب حسینی» که نقش افسر این پرونده را بازی میکند، جلو میافتد.
کسی که ۲۴ قسمت با درد و رنج نعیم همراه شده به او بابت آنکه با دستان خودش قاتل دخترش را خفه میکند خردهای نمیگیرد. نعیم پدری بوده که تمام روزها و ماهها و سالهای زندان را به عشق رسیدن به ساحل، آرام گرفته و تحمل کرده است اما پس از آزادی، در پروسهای پرتنش، نفسگیر و غمانگیز، دختر نمکین، ظریف و معصومش را دو بار از دست داده است!
خشم نعیم مقدس است؛ خشم برآمده از دل پدری که گرچه سالهای سال در زمختی زندان میان مجرمان، خلافکاران و بزهکاران سر کرده اما انسانیت، معرفت و لطافت عشق و محبت پدر و دختری را فراموش نکرده است. انتقامخواهی نعیم مقبول است، او میخواهد سر به تن کسانی نباشد که به دختر بیگناهش تجاوز کردند و او را به قتل رساندند؛ اما در مسیر این انتقام و در تعقیب قاتل دخترش، به «رضا» سفارش میکند سگ نگهبان خانهباغی که به آن مشکوک شدهاند، کشته نشود. شدت نفرت نعیم برای بیننده مفهوم است؛ او آنچنان زخمی خورده که گرچه بارها به پلیس قول همکاری میدهد اما طاقت نمیآورد و خودش دست به کار میشود، حال آنکه در لحظهای که به «محب» افسر پرونده قتل ساحل قول میداده، صادق بوده است.
رقابت شانه به شانه «انتقام» و «قانون»
سیگار نتکانده در دست نعیم یکی از عناصر پرتکرار در سکانسهای مختلف است که مداوم یادآوری میکند تمام فکر و ذهن و وجود این پدر را انتقام پر کرده و او طاقت پروسه زمانبر قانونی را ندارد؛ هرچند که در آیندهای دور یا نزدیک تلاش مردان قانون به نتیجه برسد.
«انتقام» و «قانون» رقابت شانه به شانهای برای پیدا کردن قاتل ساحل دارند. قانون، آزادیِ نعیم برای بیپروا عمل کردن را ندارد و نعیم، ابزارهایِ قانون را. در این پروسه گاهی قانونِ محب پیشی میگیرد و گاهی خشمِ نعیم؛ گاهی قانون در برابر غم نعیم کوتاه میآید و گاهی نعیم در برابر قانون سر خم میکند، اما در نهایت هیچکدام میدان را به دیگری واگذار نمیکند. هر دو خود را بر حق میبینند و هر دو هم به نوعی حق دارند.
سکانس پایانی پوست شیر، این سریال را از سرنوشت تلخ موارد مشابه خود خلاص کرد. آثار بسیاری بودهاند که با قصهای جذاب در زمان خود نامدار شدند و رکوردشکنی کردند، ولی پایانی ضعیف و سرهم بندی شده، تمام لذت تماشا را از مخاطب ربوده است. اما برادران محمودی پایانی در شأن پوست شیر را به تصویر کشیدند؛ آنجا که نعیم، قاتل را با دو دستش در ثانیههایی آغشته به ارضای حس انتقام و رضایتمندی از برقراری عدالت خفه میکند، آنجا که بعد از روزها و شبها دوندگی، قاتل ساحل را زیر دستانش بیجان میبیند و اشک چشمش با خونابهای که از پیشانی روی صورتش جاری شده یکی میشود و میچکد، آنجا مخاطب هم بعد از ۲۴ قسمت نفس راحتی میکشد.
با همه اینها، پوست شیر بیش از آنکه جلوهگر رقابتی میان قانون و انتقامخواهی باشد، تلاشی موفق برای ایجاد حس همذات پنداری با اولیای دم است. ۲۴ قسمت همراهی با پدر و مادری داغدیده، این فرصت را برای بیننده ایجاد میکند که فارغ از شعارزدگی، نیاز عزیزان یک مقتول به قصاص را لمس کند.
عشق، خانواده و غیرت؛ وجه تمایز پوست شیر
پوست شیر، مفاهیمی را در خلال بازیسازی و قصهپردازی، نامحسوس و باورپذیر برای بیننده خود نقش میزند که این روزها بسیاری از آثار سینمایی به راحتی آنها را کنار گذاشته شده و حتی با چنگ انداختن به این مفاهیم و سیاه جلوه دادنشان برای خود جایگاهی در عرصه رقابتهای بینالمللی دست و پا میکند.
آنچه این سریال را از نمونههای مشابهش متمایز میکند، ارزشگذاری به عناصر اخلاقی و خانوادگی است؛ این داستان در عین اینکه در محلههای پایینشهر اتفاق میافتد و شخصیتهای آن بعضاً دچار آسیبهای اجتماعی شدهاند به خوبی توانسته مفاهیمی همچون «عشق» و «غیرت» را ارج نهد. در حقیقت آنچه مکرراً میان نقشهای اصلی در پوست شیر رخ میدهد، تصویری از «غیرت» است و غیرتمندی را به وضوح ستایش میکند، غیرتی از جنس دوست داشتن. غیرت پدر بر فرزند، عاشق بر معشوق و رفیق بر رفیق.
تلألو مفهوم «خانواده» و عشق و احساس در روابط «پدر و فرزندی» و «مادر و فرزندی» علیرغم همه مشکلاتی که در میان بود، علیرغم پدری سابقه دار، طلاق والدین و ازدواج مجدد مادر ساحل، به خوبی در این سریال به نمایش درآمده است.
در شرایطی که روابط احساسی این دوران در تولیدات مختلف زیر سوال میرود و بیش از مفهوم «عشق»، این «خیانت» است که پررنگ میشود، «صدرا» پسری که به ساحل علاقمند بود، لحظه به لحظه به معشوق خود و داغ او وفادار بود. صدرا گرچه جوانی امروزی، متمول و سر به هوا است و از زمین تا آسمان با نعیم و رضا فرق میکند و بارها توسط آنها طرد میشود اما باز هم از انتقام خود کوتاه نمیآید و خود را به عنصری از خانواده ساحل تبدیل میکند.
«محب مشکات» افسر رسیدگی به پرونده قتل ساحل، گرچه در پایان ماجرا از نعیم عقب میماند و به موقع نمیرسد، اما در جریان قصه همراه با یک تیم قوی در اداره آگاهی، دلسوزانه، صادقانه و خستگیناپذیر برای پیدا کردن قاتل ساحل تلاش میکرد. «مسؤولیتپذیری» و «عمل به وظیفه» مأموران، عنصر دیگری بود که نویسنده با آنکه میتوانست چهرهای مخدوش از آن بسازد، ترجیح داد تصویری مثبت و البته باورپذیر از آن را ترسیم کند و به خوبی از پس این کار برآمد.
از آنجا که پوست شیر، شگفتیهای زیادی در مسیر داستان داشت، مخاطبان آمادگی این را داشتند که هر لحظه از «رضا پروانه» رفیق قدیمی و قسمخورده نعیم ضربه بخورند. تجربه تماشای فیلمهایی همچون «شنای پروانه» این ذهنیت را ایجاد کرده بود که شاید کاسهای زیر نیمکاسه این فیق شفیق، یعنی رضا باشد.
شک و شبهه درباره صداقت رضا تا اواسط فیلم در میان بینندگان وجود داشت؛ اما «رفاقت» مفهوم دیگری بود که برادران محمودی در اثر به یاد ماندنی خود نمونه تمام عیاری از آن را به مخاطب هدیه دادند. کاربران زیادی در فضای مجازی در مزاحی حسرت آلود اینطور نوشتهاند که: «این دنیا یک رفیق مثل رضا پروانه به ما بدهکار است!»
نظر شما