خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و ادب_ فاطمه میرزاجعفری: شعر آئینی شعری است که از جان و دل شاعر متعهد ریشه میگیرد. اگر کسی ناشناخته وارد این حیطه شود، آسیبپذیر خواهد بود، حالا عدهای که بدون پشتوانه شناخت و معرفت، دست به خلق شعر میزنند، ماندگاری چندانی ندارند. شاعر باید برای سرودن شعر آئینی، با دو بال احساس و اندیشه حرکت کند چراکه شعر آئینی و مذهبی، جایگاه ویژهای در میان مخاطبان دارد. به بیان دیگر شعر آئینی وصف حال تاریخ دین و بزرگان دین است و نمونه آن را میتوانیم در اشعار عاشورایی جستوجو کنیم. مثل اشعار محتشم کاشانی و آن ترکیببند مشهور:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است.
از دیرباز تاکنون، ایرانیان جزو ملتهایی بودهاند که در خلق اشعار عارفانه آئینی، دستی توانا داشتهاند و دارند. یکی از اهداف سرودن اشعار آئینی در گذشته، انتقال پیام و مفاهیم دینی به مردم بوده است. این نوع شعر به گونهای مطرح میشود که گویی دنبالهروی از کار پیامبران بوده است. شعر آئینی میتواند عاملی مهم در جهت بیداری و راهنمایی مردم باشد که این جای تأمل بسیار دارد.
همزمان با شروع ماه محرم و عزاداری برای سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع) میزگردی با عنوان «بررسی ادبیات عاشورایی و شعر آئینی» با حضور رضا اسماعیلی و محمود حبیبی کسبی دو شاعر آئینی برگزار کردیم.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* اگر موافق باشید برای شروع ابتدا تعریفی از شعر عاشورایی و پیشینه آن در ادبیات فارسی بفرمائید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقطع درخشان دیگری است که تحول عظیمی در شعر دینی و آئینی ما اتفاق افتاد. چراکه نسل جوان شاعران انقلاب در این عرصه حضور پیدا کردند و با شناختی که به آموزههای اصیل دینی داشتند و آنها را از دامان امام خمینی (ره)، شهید مطهری، بهشتی و یا حتی مقام معظم رهبری آموخته بودند؛ براساس همان شناخت دین و آئین سعی کردند این آموزهها را با زبان شعر روایت کنند اسماعیلی: در مورد شعر عاشورایی از زوایای گوناگون بحث شده است، اما به طور خلاصه شعر عاشورایی از همان صدر اسلام و زمانی که حادثه عاشورا رخ داد شکل گرفت و اهل بیت از پرچم داران شعر عاشورایی بودند و این جریان را آغاز کردند. برای مثال ما از حضرت اباالفضل (ع)، حضرت زهرا (س)،حضرت زینب (س) و بسیاری از بزرگان دین درباره حادثه عاشورا شعر داریم و این اشعار در تاریخ ثبت شده و به فارسی ترجمه شدهاند.
اما اگر بخواهیم از شاعران عرب و فارسی زبان بگوییم ادبیات دینی و آئینی ما از سده چهارم به صورت جدی شکل گرفت و در دوران آل بویه پس از اعلام مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایرانیان فضا برای عزاداری علنی در سطح اجتماع، مردم و اقشار مختلف فراهم شد و به این ترتیب افراد جامعه به اباعبدالله اظهار ارادت میکردند. پس از این دوران یکی از مقاطعی که در حوزه ادبیات دینی ما تأثیر گذار بود؛ دوران صفویه بود که در آن دوران حاکمان وقت به این مسائل بها میدادند و توصیه میکردند که مدح اهل بیت گفته شود و در این دوران نیز شاعران فراوانی با امنیت خاطر در این مسیر گام برداشتند و اشعار زیادی را سرودند.
دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقطع درخشان دیگری است که تحول عظیمی در شعر دینی و آئینی ما اتفاق افتاد. چراکه نسل جوان شاعران انقلاب در این عرصه حضور پیدا کردند و با شناختی که به آموزههای اصیل دینی داشتند و آنها را از دامان امام خمینی (ره)، شهید مطهری، بهشتی و یا حتی مقام معظم رهبری آموخته بودند؛ براساس همان شناخت دین و آئین سعی کردند این آموزهها را با زبان شعر روایت کنند. اگر بخواهیم بعد از انقلاب آثار را از لحاظ کمی و کیفی با پیش از انقلاب مقایسه کنیم کفه ترازو اشعار بعد از انقلاب در حوزه شعر آئینی سنگینتر است.
به نظر من همه شاعران فارسی زبان اهل تسنن، تشیع و همه شاعران آئینی درباره اهل بیت زبان به ستایش باز کردند. حتی در اشعار رودکی که پدر شعر فارسی است معنویت موج میزند و در مورد ستایش پروردگار شعر سروده است. به همین ترتیب سنایی، عطار، مولانا، حافظ، سعدی، بی دل، صائب، استاد شهریار و شاعران نسلهای اول تا چهارم انقلاب اشعار زیادی را در این باره دارند که اگر بخواهیم آنها را جمع کنیم هزاران دفتر میشود، این نشان میدهد که محبت اهل بیت در قلوب ایرانیان جاودان و پایدار است و روز به روز هم بیشتر میشود.
* آقای کسبی نظر شما درباره سیر تحولی شعر عاشورایی چیست؟
حبیبی کسبی: در ادوار مختلف ما شعر عاشورایی داشتیم. از قرن سه و چهار از شاعرانی مانند کسایی و سنایی شعر عاشورایی به معنای خاص کلمه وجود داشته است.
اما درباره صحبتهایی که آقای اسماعیلی ارائه کردند باید چند نکته بگویم. در دورههایی که حکومت شیعی روی کار آمده است بیشتر به شعر عاشورایی به معنای خاص پرداخته شده است. به اعتقاد من در ادوار مختلف شاعران شعر اهل بیتی میگفتند؛ اما خلفای جور (بنی امیه و بنی عباس) یا حکومتهای معتقد به فرهنگ اهل سنت این شعرها و یا شاعرانشان را حذف میکردند.
به بیان دیگر شعر شاعران را از دیوان حذف میکردند؛ برای مثال شاعری با نام ربیع که در قرن چهارم زندگی می کرده است یک منظومه بزرگ به نام «علی نامه» مانند شاهنامه با همان زبان و فرم دارد اما ما تقریباً هیچ چیزی از این دیوان نمیدانستیم تا یک دهه پیش که این منظومه در کتابخانه ای واقع در آناتولی پیدا و پس از تصحیح منتشر شد. به بیان دیگر وجود چنین شاعری پس از هزار سال مشخص شد؛ تنها به این دلیل که شاعری مانند ربیع احیاناً نزدیک به دستگاه قدرتی نبوده است به راحتی حذف شده است، اما شاعری مانند حافظ که قابل حذف نیست در ادوار مختلف شعرهایش که اشاره مستقیم به اهل بیت داشته است توسط خلفا حذف شده است برای مثال غزلی مانند:
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش / پیوسته در حمایت لطف اله باش
در مدح اهل بیت عصمت در دیوان حافظ و در مدح اهل بیت عصمت به ادیبان که می رسیم میگویند، چنین شعری زبانش به شعر حافظ نمیخورد و سطح آن از سطح شعر حافظ پایینتر است، اما چطور این شعر به سطح حافظ نمیخورد ولی شعر «حاجی قوام» در همه نسخهها وجود دارد و زبانش به حافظ نزدیک است؟
برای مثال شاعری با نام ربیع که در قرن چهارم زندگی می کرده است یک منظومه بزرگ به نام «علی نامه» مانند شاهنامه با همان زبان و فرم دارد اما ما تقریباً هیچ چیزی از این دیوان نمیدانستیم تا یک دهه پیش که این منظومه در کتابخانه ای واقع در آناتولی پیدا و پس از تصحیح منتشر شد
در پاسخ باید گفت اولاً یک شاعر از ۲۰ تا ۷۰ سالگی به یک شکل شعر نمیگوید. دوم اینکه چطور در قدیمی ترین نسخهای که از دیوان حافظ داریم یعنی نسخه فریدون میرزای تیموری که متعلق به ۵۰ سال پس از حافظ است این شعر وجود دارد. آقای احمد مجاهد نیز دیوان حافظ را تصحیح کرده است و از مقایسه ۱۵ نسخه قدیمی تمام تفاوتها را نوشته است و جالب اینجاست که در نسخه قدسی و تمامی نسخههای دیوان حافظ این شعر وجود دارد اما در زمان علامه غنی و قزوینی این شعرها از دیوان حافظ حذف میشود.
غزل دیگری از حافظ نیز با این مضمون که:
جوزا سَحَر نهادْ حمایل برابرم / یعنی غلامِ شاهم و سوگند میخورم
این غزل در دیوان غنی و قزوینی تخلص ندارد که امکان ندارد حافظ غزل بدون تخلص داشته باشد، چراکه در آن تخلص حافظ اظهار ارادت به خاندان نبوت میکند و یا غزل دیگری با مضمون:
حافظ به جان محب رسول است و آل او / بر این سخن گواست خداوند اکبرم
تسنن نیز در ایران تسنن ناصبی و سلفی نبوده است. ما در ایران سنیان ۱۲ امامی نیز داشتهایم؛ افرادی که به لحاظ فقهی سنی بودند اما به لحاظ کلامی شیعه بودند، به عصمت و زیارت، شفاعت اهل بیت معتقد بودند اما به لحاظ فقهی پیرو ابو حنیفه یا شافعی بودند برای مثال خاقانی سنی است اما در غزلی میگوید:
به خراسان شوم ان شاءالله / آن ره آسان شوم ان شاءالله
و یا سنایی غزنوی که میگوید:
دین را حرمیست در خراسان / دشوار تو را به محشر آسان
اما در دورههایی که حکومت شیعی روی کار بوده است این نوع شعرها تبلیغ شده است، مثلاً به جای سلطان محمود غزنوی که اجازه دفن فردوسی را به جرم تشیع در قبرستان مسلمانان نمیدهد و یا روایتی از دعبل که میگوید: «شاعر شیعی در دوره حکومتهای غزنویان و سلجوقیان دارش را به دوش میکشد» در ادوار دیگر این نوع اشعار تبلیغ شده است و آنقدر بازآفرینی شده که ماندگاری پیدا کرده و گرنه در ادوار دیگر که حکومت شیعی نبوده است شعر آئینی نیز داریم.
* آقای اسماعیلی اگر بخواهیم شعر آئینی را ترسیم بندی کنیم به چه شاخههایی می رسیم و اساساً شعر آئینی باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد؟
اسماعیلی: در دوران حکومتهای اموی و عباسی با فضای وحشتی که وجود داشت شاعران اهل بیت مجال عرضه آثار خود را نداشتند و در محافل خصوصی شعرها بیان میشد و به دست ما رسیده است. بسیاری از این آثار بزرگ نیز در حوادثی از دست رفته است و به دست ما نرسیده است اما محبت اهل بیت در میان ایرانیان وجود داشته است و فضای سیاسی اجازه بیان آن را نمیداده، به این ترتیب ما اثری از این اشعار ندیدیم.
اگر ادبیات پارسی را از نظر مضمون و محتوا بخواهیم تقسیم بندی کنیم به دو کلان شاخه باز میخوریم. یک، شعر آئینی و دیگری شعر معنوی؛ شعر آئینی خود دارای سه زیر شاخه از جمله شعر مذهبی، شعر دینی و شعر آئینی است. یعنی در واقع اگر بخواهیم تعریف شفافی از شعر آئینی داشته باشیم باید بر روی این سه شاخه صحبت کنیم. زمانی که شاعر در مقام یک شاعر سنی و شیعی برای اهل بیت (ع) با کلیدواژه فرهنگ تشیع و یا اهل تسنن شعر میگوید؛ شعر مذهبی است. یعنی درواقع اگر در این مقام شعر بگوییم و بر روی تشیع یا تسنن تعصب داشته باشیم شعر مذهبی گفتهایم در حالی که کلیدواژهها و آئینهای مذهبی متفاوت است و این وجه تمایز باعث ویژگیهایی میشود.
اگر شاعر به عنوان یک شاعر مسلمان برای اهل بیت شعر بگوید و با تأثیر پذیری از فرهنگ، تمدن اسلامی و با آموزههای اصیل دینی شعر بگوید و به شیعه و سنی بودن کار نداشته باشد؛ شعر دینی گفته است. به خصوص بعد از انقلاب که مقام معظم رهبری تاکید به دامن نزدن به اختلافات شیعی و سنی داشتند بسیاری از شاعران در حوزه تقریب مذاهب گام برداشتند. به اعتقاد من برای نزدیک کردن مذاهب اسلامی باید روی وجوه اشتراک تمرکز کنیم، این به این معنی نیست که از اعتقادات خودمان بازگردیم اما زمانی که میخواهیم در جهان امروز وحدت اسلامی را حفظ کنیم باید به همدیگر به چشم برادر نگاه کنیم و به وجوه اشتراکی خودمان تاکید کنیم. برای مثال ما رسول اکرم (ص) و یا اهل بیت (ع) را جز اشتراکات خود میدانیم و حتی امیرالمومنین (ع) نیز مورد ستایش تمام شاعران اهل تسنن است و تنها در بحث خلافت اختلاف نظر وجود دارد و از منظر سیاسی است. اما از منظر اینکه حضرت امیر (ع) یکی از بزرگان دینی و امام معصوم بودند شاعران سنی هم با احترام و ارادت نسبت به این مسئله شعر گفتند. به طور کلی ما سعی میکنیم آموزههای مشترک را مانند قرآن، قبله، رسول اکرم (ص) را بیان کنیم.
به اعتقاد من برای نزدیک کردن مذاهب اسلامی باید روی وجوه اشتراک تمرکز کنیم، این به این معنی نیست که از اعتقادات خودمان بازگردیم اما زمانی که میخواهیم در جهان امروز وحدت اسلامی را حفظ کنیم باید به همدیگر به چشم برادر نگاه کنیم و به وجوه اشتراکی خودمان تاکید کنیم
زمانی که به عنوان یک شاعر ایرانی مسلمان با تعلق خاطر به فرهنگ ایرانی و تمدن اسلامی همراه با آمیزههای دینی و ملی شعر می گویم همانطور که شاعرانی مانند حافظ و مولانا نمادهای ملی و دینی را با همدیگر تلفیق میکنند شعر بگوییم؛ شعر آئینی بیان شده است. برای مثال شعری از حضرت امیر نام میبرد که در آن از اسطورههای ملی نیز استفاده شده است و یا آئینهای ملی را با آموزههای اصیل دینی تلفیق کرده است. پس تلفیق مناسک دینی همراه با سنتهای ملی نمونهای از شعر آئینی است.
شعر معنوی نیز در گذشته با انواع ادبی شعر غنایی، عرفانی، حماسی و تعلیمی بنیان شده است و ما به صورت مستقل شعر مذهبی یا دینی نداریم. در گذشته نیز شاعران با معنویت دینی نه معنویت سکولار ورود پیدا میکردند. همانطور که میدانید شاعران بزرگ ما حکیم بودند یعنی در کنار شعر فقیه و اسلام شناس بودند و حتی در زمان علوم زمانه خود مثل فلسفه، ریاضی و نجوم تبحر داشتند؛ این بزرگان به درون دین، معارف اصیل و توحیدی، مناجات و نیایش به خصوص ستایش پیامبر (ص) ورود میکردند. اگر شما به گذشته و حجم آثاری که با موضوع دینی خلق شدند رجوع کنید میبینید که نبوی سرودهها و یا نیایش سرودهها، مناجاتها و شعرهای توحیدی بیش از سایر سروده هاست.
در پنج گنج نظامی گنجوی نیز که عاشقانه بوده است این منظر مشاهده میشود، اما به روزگار خودمان که مراجعه میکنیم میبینیم که رنگ و بویی از عرفان و معنویت در اشعار وجود ندارد و شعرها کاملاً اروتیک است و طعنه جنسیت گرایی دارد؛ اما نظامی گنجوی که بزرگترین شاعر عاشقانه سراست سرآغاز همه مثنویهایش با توحیدیه شروع و نزدیک به ۵۰ بیت را در ستایش پروردگار گفته است و زمانی که به داستانهای عاشقانه ورود میکند چنان با نجابت و با آموزههای دینی داستان را میگوید که لذت میبرید.
در حال حاضر در تکایا، حسینه ها و هیئتهای مذهبی مداحی غزل حافظ را برای امام حسین (ع) میخواند. در واقع حافظ و سعدی شاید به صورت مستقیم و در دیوانی که فعلاً موجود است اشعار محدودی درباره اهل بیت داشته باشند اما در تمام غزلیات جان و جهان معنویت وجود دارد و شما میتوانید غزلهای عاشقانه سعدی را برای امام حسین (ع) بخوانید و اشک بریزید، این نشان میدهد که معرفت بزرگان تربیت معنوی بوده است و در دامن قرآن و عترت بزرگ شدهاند. به بیان دیگر این بزرگان از ظواهر گذر کردند و به درون دین رسیدند و سعی کردند معارف متعالی توحیدی را روایت کنند.
متأسفانه در حال حاضر افراد زمانی که زبان به ستایش اهل بیت (ع) باز میکنند به صورت و ظاهر اهل بیت بیشتر نگاه میکنند و امروز صورت پذیری در ستایش اهل بیت دنبال میشود؛ مثلاً درباره حضرت اباالفضل (ع) از بازوی ستبر و چشم و ابروی او میگوئیم در حالی که بزرگان ما فضائل اهل بیت، و کرامات قدسی و فضائل معنوی را بیان میکردند و به اهل بیت به عنوان یک اسوه نگاه میکردند و همین سبب شده است شعر این بزرگان سرشار از آموزههای حکمی و معرفتی باشد و تا امروز نیز در محافل ادبی این شعرها خوانده شود.
رمز ماندگاری حافظ همین است که به صورت و ظواهر دینی توجه نکرده است، که اگر چنین بود این شعرها ماندگاری نداشت. بزرگانی مانند فردوسی، عطار، سنایی، مولانا، حافظ و سعدی به جان و جهان معارف توحیدی دست پیدا کردند و گنجینه معارف توحیدی را به زبان شعر روایت کرده بودند و سیمای بزرگان دینی را به تصویر کشیده بودند. برای مثال شعر مولانا که میگوید:
کجایید ای شهیدان خدایی / بلاجویان دشت کربلایی
درباره ابا عبدالله (ع) سروده شده و تا امروز زمزمه میشود و ماندگار شده است و یا حافظ که میگوید:
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
شاید نتوانیم بگوییم که حتماً این شعر در ستایش ابا عبدالله (ع) است اما جان و جهان این شعر به شکلی است که آن را میتوان به فرهنگ عاشورایی نسبت داد و من شاعر و یا ذاکر اهل بیت میتوانم این شعر را بخوانم، بنابراین اکثر شاعران بزرگ زبان پارسی شاعر معنوی بودند.
معنویت خود دارای زیر شاخههایی است. در حال حاضر انواع ادبی شعر از جمله غنایی، عرفانی، حماسی، اخلاقی و تعلیمی زیر شاخه شعر معنوی هستند و این بزرگان ادب فارسی شعرشان سرشار از عرفان و آموزههای عرفانی و اخلاقی است مثلاً حافظ میگوید:
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم / جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
عیب درویش توانگر به کم و بیش بد است / کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
این شعر کلاس اخلاق است که متأثر از آموزههای اصیل دینی است. این غزل را میتوانید در برابر روایات و احادیث ببینیم، در واقع حافظ احادیث دینی را در قالب این غزل روایت کرده است و این شعر اخلاقی همان شعر معنوی است و یا پروین اعتصامی که میگوید:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت / مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
در این شعر پروین اعتصامی به نوعی دین را آسیب شناسی کرده است و یا حافظ در جای دیگری به کسانی که با سکه دین به تجارت دنیا مشغول اند نهیب زده است، پروین اعتصامی نیز همین کار را کرده است و بر ریا و نفاق تاخته.
* با این تفاسیر به نظر شما شاعر معنی باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد؟
اسماعیلی: شاعر معنوی، یک انسان خداپرست است و به دور از ظواهر دینی به جان و جهان دین نگاه میکند و به عنوان یک انسان موحد و مسلمان که به آموزههای توحیدی گرایش دارد این آموزهها را با زبان شعر روایت میکند. مثلاً برای مثنوی قید «معنوی» را به کار می بریم و یا برای حافظ «لسان الغیب» بودن را که روایت گر معنوی بودن اوست به کار می بریم.
امروز تریبون شعر دینی یک تریبون شخصی نیست. ما احادیثی داریم با این مضمون که «اگر یک بیت شعر در ستایش اهل بیت بگویید یک بیت از بهشت در اختیار شما قرار میگیر» این مسئله برای این است که شعر برای اظهار ارادت و برای دل خود شاعر گفته شود، اما زمانی وجود دارد که این شعر در تریبون هیئت که نه تنها میلیونها نفر بلکه توسط یک کلیپ تعداد زیادی از افراد آن را میبینند و میگوید این شعر و مداحی آئینه اسلام است بنابراین در شعر امروز باید به منزلها و مناسبات دین هم پرداخته شود و به قله معنویت باید برسیم به شکلی که این معنویت را در جان و جهان شعر آئینی بدمیم و لازمه این کار یک نگاه فرا مذهبی و فرا دینی است. یعنی زمانی که میخواهیم در مورد بزرگان دینی صحبت کنیم باید بگوییم خداوند ۱۲۴ هزار پیامبری که فرستاده است قابل ستایش هستند و پیامبر اکرم خاتم الانبیا (ص) است و عصارههایی که همه پیامبران برای ما آوردند توسط پیامبر اکرم به ما رسیده است. بنابراین واجب است به آن بزرگان هم احترام بگذاریم و خدایی نکرده در شعر آئینی زبان ما به وهن بزرگان سایر ادیان باز نشود و بتوانیم این تقریب مذاهب و ادیان را در این مسیر حرکت دهیم، خوشبختانه امروز شاعران انقلاب اسلامی به این وحدت نظر رسیدند.
امروز تریبون شعر دینی یک تریبون شخصی نیست. ما احادیثی داریم با این مضمون که «اگر یک بیت شعر در ستایش اهل بیت بگویید یک بیت از بهشت در اختیار شما قرار میگیر» این مسئله برای این است که شعر برای اظهار ارادت و برای دل خود شاعر گفته شود، اما زمانی وجود دارد که این شعر در تریبون هیئت که نه تنها میلیونها نفر بلکه توسط یک کلیپ تعداد زیادی از افراد آن را میبینند و میگوید این شعر و مداحی آئینه اسلام است؛ در اینجا اجازه نداریم که هرچه دلمان خواست بگوییم و باید با رعایت مصالح اسلام و بیان چهره زیبایی از اسلام اشعار بیان شود. بنابراین یک شاعر باید با توجه به این مسائل در مجالس و تکایا شعر بگوید.
همچنین اهل تسنن را باید با نگاه برادران نگاه کرد و بگوییم این اختلافات، اختلافات خانوادگی ماست که بحثهای فقهی بر سر آن وجود دارد اما زمانی که میخواهیم با مخاطب جهان صحبت کنیم و مردم جهان را به سفره اسلام دعوت کنیم اختلافات را باید کنار بگذاریم و بر وجوه اشتراک تمرکز کنیم و زیباییهای خود را نمایش دهیم. البته این مسئله بصیرت و هوشمندی میطلبد و در بیانات مقام معظم رهبری نیز این تأکیدات وجود دارد.
به طور کلی اسلام در سه اصل خلاصه میشود و اگر شاعر آئینی به این سه اصل پایبند نباشد به دین و آئین خیانت کرده است. اصل توحید، یکتاپرستی، عبودیت و بندگی، اخلاق و انسانیت از جمله این سه اصل است.
تمام این معارف توحیدی، قرآن کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیهها در یک کلام به صورت خلاصه میگویند «آدم باش»، «انسان باش»، در واقع دین اسلام برای حرکت جامعه به سمت انسان سازی است و تمام ویژگیها و مؤلفهها که برای انسان کامل نام می بریم در وجود این بزرگان تجلی پیدا کرده و بزرگترین این ویژگیها همان مواردی است که نام برده شد اگر ما قدمهایمان را فراتر از این اصول بگذاریم و در حاشیهها گرفتار شویم، هم چهره بدی را از اسلام ترسیم کردیم و هم دین اسلام آسیب می بیند.
* آقای حبیبی نظر شما در این باره چیست؟
حبیبی کسبی: من با بخش قابل توجهی از این مبحث همراه نیستم. اولاً این تعریفی که از شعر دینی و شعر شیعی بیان شد بسیار درست است، ما یک شعر دینی داریم و یک شعر آئینی اما یک شعر شیعی یا شعر اهل بیتی نیز داریم که در این سالها بر اثر تساهل و تسامح به عنوان شعر آئینی نام برده میشود.
نکتهای که از این صحبتها دریافت کردم این است که امامت و محبت به اهل بیت و عزاداری برای آنها حواشی دین است و اصل دین چیز دیگری است و به نظرم محتوای این مباحث این بود که ظواهر را کنار بگذاریم و تنها به اخلاقیات و توحید بپردازیم؛ این نگاه همان نگاهی است که اهل سنت هم به آن معتقد نیستند و حتی به جریان سلفی اهل سنت نزدیک است و به نوعی باور شیعه نیست.
اینکه بگوییم امامت حاشیه دین است درست نیست. اگر میگوئیم توحید اصل دین است، باید بدانیم که ما پنج اصول دین داریم و امامت در کنار توحید است پس نمیتوانیم بگوییم کدام یک ظاهر و کدام باطن است؛ بنابراین پرداختن به مقوله امامت و مدح اهل بیت زیر مجموعه اصل دین هستند پس ظاهر و باطن ندارد و مشخصاً دین؛ دین است.
مقام معظم رهبری نیز که منادی وحدت در روزگار ما هستند هرسال پنج شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) را مجلس میگیرند؛ البته اگر فضا فراهم بود وحدتیها، منادیان و خوش رقصان وحدت حتی مقام معظم رهبری را هم محکوم میکردند که چرا این کار را میکنند؛ چراکه هرکس به شهادت حضرت فاطمه (س) معتقد است یعنی نمیتواند خیلی از حقایق را چشم پوشی کند
به اعتقاد من حتی اگر بخواهیم بگوییم ما یک سری آموزهها از نظر اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و پاکیزگی داریم که از احادیث و روایات به ما رسیده است و اگر برای اینها بخواهیم اولویت بندی بکنیم در دستگاه فکری ۱۴ معصوم برترین آموزه ما محبت به اهل بیت است، حتی توحید ما با محبت اهل بیت معنا پیدا میکند به لسان خود معصوم که فرمودند:
ولایة علی بن ابی طالب حصنی، فمن دخل حصنی امن من ناری.
کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی
امام رضا (ع) نیز فرمود که اگر میخواهید به کلمه توحیدی «لا اله الا الله» وارد شوید به شرط ولایت ما میتوانید وارد شوید بنابراین ما نمیتوانیم توحید را مجزا از ولایت اهل بیت بیان کنیم.
در بخش دیگری از بحث گفته شد که نگاه معنوی و فرا مذهبی داشته باشیم. این مسئله برای من توجیهی ندارد چراکه تنها افرادی که مذهبی ندارند میتوانند نگاه فرا مذهبی داشته باشند برای مثال افراد آتئیست پس ما محکوم به نگاه مذهبی به دنیا هستیم و باید این نگاه را فریاد بزنیم.
بحث تقریب مذاهب نیز نکته بسیار مهمی در دنیای ماست اما هیچ وقت در لسان امام (ره) و مقام معظم رهبری، مراجع پیشین و بزرگان تاریخ تشیع این نیست که از عقاید حقی خودمان بگذریم که آقایان اهل سنت ناراحت نشوند. مقام معظم رهبری نیز که منادی وحدت در روزگار ما هستند هرسال پنج شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) را مجلس میگیرند؛ البته اگر فضا فراهم بود عدهای حتی مقام معظم رهبری را هم محکوم میکردند که چرا این کار را میکنند؛ چراکه هرکس به شهادت حضرت فاطمه (س) معتقد است یعنی نمیتواند خیلی از حقایق را چشم پوشی کند.
پس اگر به وحدت معتقد هستیم؛ باید بدانیم که وحدت ما گذشتن از اعتقادات حقه تاریخی و مکتبی نیست و به این معناست که باید روی باورهای مکتبی و مذهبی خود بایستیم و بر سر دشمن مشترکمان یعنی غرب و آمریکا وحدت داشته باشیم. اگر بنا باشد که ما از ترس مسخره کردن غربیها کاری انجام ندهیم خب آنها قرآن را هم مسخره میکنند پس اگر بخواهیم به خاطر آنها عوض شویم باید همه چیزمان را عوض کنیم.
اهل بیت فرمودند که شما فقط از ما بگویید؛ مردم عالم جذب مکتب ما میشوند. اینکه به این فکر کنیم که مخاطب چه چیزی را دوست دارد و آن را بگوییم به نظر من منطقی نیست اتفاقاً ما میخواهیم به دنیا بگوییم که با تکفیریها و سلفیها نیستیم و اسلام ما اسلام اینها نیست در حالی اسلام ما اسلام آن برادر شافعی در مصر، حنیفی در هندوستان و زیدی در یمن است اما با تکفیریها فرق میکند و جالب است که این افراد در یک چیز اشتراک دارند و همگی دشمن اهل بیت و ناصبی هستند.
ادامه دارد…
نظر شما