به گزارش خبرنگار مهر، هتک حرمت به همسر و فرزندان یکی از شهدای مدافع حرم استان کرمانشاه در روزهای گذشته موجب جریحهدار شدن عواطف و احساسات مردم مؤمن و متدین کرمانشاه شد.
عصر جمعه گذشته همسر شهید مدافع حرم حاج حسین علیخانی در حالی که با روی گشاده نسبت به کشف حجاب در محوطه عمومی یک شهرک مسکونی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر میکند، از سوی طرف مقابل و مادر وی مورد حمله قرار گرفته و هتک حرمت میشود، هتاکان پس از مراجعه به درب منزل شهید در همان مجتمع مسکونی و ایجاد سر و صدا وارد منزل شهید شده و دختر و همسر شهید مدافع حرم حاج حسین علیخانی را مورد جسارت و هتک حرمت قرار میدهند.
این اتفاق تلخ با حضور پلیس در محوطه نیز ادامه مییابد و هتاکان بار دیگر ضمن حمله به همسر و فرزند شهید علیخانی آنها را در حضور مأمورین انتظامی مورد ضرب و شتم قرار میدهند، این مساله در فضای مجازی منتشر و موجب جریحهدار شدن احساسات و عواطف مردم مؤمن و متدین استان کرمانشاه شد، به طوری که اقشار مختلف مردم انقلابی خواستار برخورد قاطع و سریع دستگاه قضائی با عاملان هتک حرمت این همسر و فرزندان شهید شده و پایان مماشات با هنجارشکنان را خواستار شدند.
روایت همسر شهید از هتک حرمت
همسر شهید مدافع حرم حاج حسین علیخانی از شهدای شاخص مدافع حرم کشور پیرامون این هنجارشکنی به خبرنگار مهر میگوید: بنده همسر شهید مدافع حرم حاج محمد حسین علیخانی هستم.
در روز جمعه ۱۳ مرداد ماه سال جاری ساعت ۵ عصر برای خرید از منزل خارج شدم پسرم کرمانشاه نبود و۲ دخترم در منزل به سر میبردند بعد از خرید ساعت ۶ عصر داخل مجتمع مسکونی محل سکونتم شدم که به منزل برگردم؛ در محوطه عمومی مجتمع موردی که کشف حجاب کرده بود را دیدم از آنجا که وظیفه شرعی خود میدانستم تذکر دادم اما دختری که کشف حجاب کرده بود به مادرش گزارش تذکر من را داد و دختر و مادر همراه زنی دیگر دنبال من راه افتادند و مدام داد میزدند که اگر جرأت داری بایست؛ من گامهایم را تند کردم که آنها به من نرسند که مبادا چادر را از سرم بکشند و سریع وارد بلوک شدم.
آنها دختر بچهای را به دنبال من فرستاده بودند تا واحد ما را یاد بگیرد، دختر بچه دید من داخل واحد شدم و به آنها گفت.
آنها به درب منزل ما رسیدند با فحاشی و هتاکی با ضربههای ممتد و متعدد به درب میکوبیدند و فریاد میزدند که درب را باز کنید وگرنه درب را میشکنیم و داخل میآییم.
من به آنها از پشت درب گفتم که اگر نروید به ۱۱۰ زنگ میزنم؛ آنها با تمسخر و فحاشی گفتند ما را از پلیس میترسانی زنگ بزن و بگو بیایند؛ من به پلیس زنگ زدم و آدرس را دادم و آنها گفتند که یک تیم را خواهند فرستاد.
من به دختر کوچکم که خیلی ترسیده بود و گریه میکرد گفتم شما داخل اتاق برو و بیرون نیا به دختر بزرگم گفتم دخترم مانتو و روسری با چادرت را بپوش و بعد موبایل خودم را به او دادم و گفتم من در را باز میکنم شما از این ۲ خانم فیلم بگیر که اگر پلیس آمد مدرکی داشته باشیم و بتوانیم از خودمان دفاع کنیم.
تا دخترم آماده شد این خانمها مدام به در میکوبیدند و فحاشی میکردند؛ درب را در حالی که دخترم در حال فیلمبرداری بود باز کردم تا در را باز کردم به من حمله ور شدند یک دفعه متوجه دخترم شدند که در حال فیلمبرداری است و به او حمله کردند روسری و چادرش را از سرش کشیدند محکم به سر و صورتش میزدند و با پیچاندن دستش گوشی را از او گرفتند و با انداختن گوشی؛ گوشی خاموش شد و دیگر روشن نشد.
من برای نجات دخترم از دست آنها به سمتش رفتم که یک دفعه با حمله آنها به سر و صورت و بازویم مواجه شدم با مشت محکم به بازو و صورتم کوبیدند دختر کوچکم بیتاب شده بود و مدام گریه میکرد و داد میزد.
من و دخترم به زور آنها را بیرون کردیم و در را روی آنها بستیم آنها همچنان در راهرو و محوطه مجتمع حرفهای زشت و رکیک به ما میزدند من گفتم ما به پلیس زنگ زدیم الان میآیند آنها داد زدند که بگو بیایند ما روبروی بلوک ۱۳ منتظر پلیس هستیم.
مدتی طول کشید تا پلیس آمد؛ من از منزل خارج شدم و دخترانم در منزل ماندند؛ نزد پلیس رفتم و شرح ماجرا دادم اما این ۲ زن همچنان پیش پلیس فحاشی میکردند آنها چادر و حجاب مرا مسخره میکردند و حرفهای زشت و نامربوط به من میزدند وعدهای که دور ما جمع شده بودند به من میخندیدند؛ بعد از چند دقیقه دختر بزرگم آمد و از آنها پیش پلیس شکایت کرد که ناگهان یکی از آنها دست دخترم را پیچاند و محکم هولش داد من آمدم که اجازه ندهم که دخترم را دوباره بزند یک دفعه جلوی چشم پلیس محکم توی گوشم زد.
پلیس گزارشی از ماجرا تهیه کرد چون خودش نظارهگر فحاشی و کتک خوردن من و دخترم بود آن دو خانم را با خود به کلانتری برد.
نظر شما