به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ساحره» نوشته گئورگ دراگمان بهتازگی با ترجمه ابوالفضل اللهدادی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شده است.
گئورگ دراگمان مولف اینکتاب، نویسنده و مترجم رومانیاییمجارستانی و متولد ۱۹۷۳ است که به زبان مجاری مینویسد. او در ۱۵ سالگی ناچار شد همراه خانوادهاش رومانی را ترک کرده و به مجارستان پناهنده شود. او همه تحصیلات دبیرستان و دانشگاه خود را در مجارستان گذراند و در دانشگاه بوداپست دکترای ادبیات مدرن انگلیسی گرفت. اولینرمان دراگمان با عنوان «کتاب تخریب» سال ۲۰۰۲ منتشر شد و باعث شد سال بعد جایزه «برودی شاندور» را دریافت کند.
ایننویسنده را بیشتر بهخاطر ترجمههایش از آثار ساموئل بکت میشناسند. او سهسال پس از کتاب اول، دومینرمانش را با عنوان «شاه سفید» نوشت و بهخاطرش برنده جوایز «دری تیبور» و «شاندور ماره» را گرفت. سومینرمان گئورگ دراگمان هم «ساحره» نام دارد که برای اولینبار سال ۲۰۱۴ به زبان مجاری چاپ شد و ابوالفضل اللهدادی ترجمه فرانسوی آن را به فارسی برگردانده است. اینرمان روایت رومانیِ پس از نیکلای چائوشسکو است. قصه دو رمان دوم و سوم ایننویسنده در رومانیای میگذرد که او سالهاست ترکش کرده است.
داستان «ساحره» در زمانی جریان دارد که شبح چائوشسکوی ساقطشده اما بر فراز رومانی سرگردان است. شخصیت اصلی هم که روایت قصه را به عهده دارد، دختری ۱۳ ساله بهنام اِما است که نظارهگرِ خاکستر آتشی است که مدفن پرترههای شکوهمند سابق بوده و اکنون بر زندگی شهروندانی نشسته که دیرگاهی در برابر آن پرترهها دستبسته و حیرتزده مانده بودهاند. در اینقصه رازهایی از دوران دیکتاتوری گذشته برملا میشود که روی آینده تاثیر میگذارند. زخمهای گذشته آنچنان قدرتمند و تاثیرگذارند که باعث میشوند بعضی از شهروندان، چاره راه را در جادو و سحر ببینند.
شرایطی که گئورگ دراگمان در اینقصه ترسیم کرده، رومانی سالهای دهه ۱۹۹۰ است که پس از نازیسم و کمونیسم، یکشبهدموکراسی به وجود آمده بود. اینکتاب اولینرمانی است که از ایننویسنده به فارسی ترجمه و منتشر میشود.
رمان «ساحره» در ۴۲ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
خاکانداز را روی اولین میز تحریر میگذارم.
به خاک نگاه می کنم، سطحش صاف است و پوشیده از تراشه مداد و تخمه آفتابگردان و کاغذ مچاله.
به صدای زنگولهها فکر میکنم و با دست چپم مشت کوچکی خاک برمیدارم و به هوا میپاشم.
خاک روی زمین میریزد و خط مستقیم درازی سمت پالتوها ترسیم میکند. یک قدم جلو میروم، دوباره مشت کوچکی خاک برمیدارم و پرت میکنم، خط بلندتر میشود، دنبالش میروم، میگذارم راهنماییام کند و راه را نشانم دهد.
به جلوی پالتوها که میرسم، خط تغییر جهت میدهد، در طول چوبلباسیها پیش میرود، حالا خودم را جلوی پالتوی یکی مانده به آخر میبینم، دیگر خاکی نمانده، خاکانداز را تکان میدهم، خالی است. چشم به زمین میدوزم، خاکِ خاکستری روی کف سیاه از نفتِ کلاس پیچ و تاب میخورد و درست در انتها تراشهای مثلثشکل پالتوی ماقبل آخر را نشانه رفته است.
پالتویی مشمایی به رنگ یاسی تیره است، نمیدانم مال کیست اما پسرانه است.
خاکانداز را میاندازم، پالتو را برمیدارم، تکانش میدهم، هیچ، صدای زنگولهها را نمیشنوم. میدانم کش موهام توی همین پالتو است، حتما باید اینجا باشد.
اینکتاب با۴۷۹ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۹۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما