۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۹:۳۷

مطالعه و مرور کتاب؛

چه کتاب‌هایی درباره «سیدابراهیم» منتشر شده‌اند؟

چه کتاب‌هایی درباره «سیدابراهیم» منتشر شده‌اند؟

«سرباز روز نهم» و «قرار بی قرار» از جمله کتاب‌هایی هستند که تاکنون درباره زندگی شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سیدابراهیم» منتشر و راهی بازار نشر شده‌اند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیدمصطفی صدرزاده فرمانده ایرانی گردان عمار لشکر فاطمیون بود و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه حضور پیدا کرد. «سیدابراهیم» نام جهادی شهید مدافع حرم «سیدمصطفی صدرزاده» بود. صدرزاده از فعالان مسجد و پایگاه بسیج بود و به عنوان مربی حلقه‌های صالحین و مدرس در اردوهای عقیدتی و فرهنگی فعالیت داشت.

مصطفی صدرزاده ۱۹ شهریور سال ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. در ۱۱ سالگی به همراه خانواده به استان مازندران نقل مکان کرد و پس از دو سال، همراه خانواده در شهرستان شهریار استان تهران ساکن شد. سال ۸۷ وارد حوزه شد و حدود ۴ سال در حوزه علمیه امام جعفرصادق (ع) تهران درس خواند. سپس در رشته ادیان و عرفان در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز تحصیل کرد.

احترام به بزرگترها و مهربانی با کودکان و دست بوسی کوچکترها نسبت به بزرگترها سنتی بود که شهید صدرزاده در مسجد محله رسم کرده بود. او سال ۸۸ در دفاع از انقلاب اسلامی تا مرز شهادت پیش رفت. سال ۹۲ راهی سوریه شد و با داشتن چندین مجروحیت، دست از امر به معروف و نهی از منکر برنداشت و مقاومت در برابر ظلم را سرلوحه کار خود قرار داد. صدرزاده در میدان رزم به شیر بیشه فاطمیون معروف بود.

سیدمصطفی صدرزاده یک‌روز پیش از شهادت به دوستانش گفته بود با یک گلوله شهید می‌شود و عاقبت اول آبان سال ۹۴ در عملیات محرم روز تاسوعا در مبارزه با تروریست‌های تکفیری در حومه حلب به شهادت رسید و پیکرش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده شد.

به بهانه برگزاری «پانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» همراه با انتشار تقریظ‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب‌های «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» در اولین رویداد ملی تکریم فعالان مساجد سراسر کشور با عنوان «مثل مصطفی» که امروز دوشنبه ۳۰ مرداد توسط مؤسسه پژوهشی‌فرهنگی انقلاب اسلامی و سازمان بسیج مستضعفین برگزار می‌شود، مروری کوتاه بر کتاب‌های شاخصی داریم که درباره این‌شهید مدافع حرم منتشر شده‌اند.

کتاب «سید ابراهیم» از مجموعه کتاب‌های «یک گل سرخ» روایت زندگی شهید «مصطفی صدرزاده» از زبان مادر و همسر شهید است که به قلم «مهدی گودرزی» در ۷۲ صفحه به رشته تحریر درآمده. این کتاب با نگاهی به زندگی خانوادگی و شخصی این شهید در کنار فعالیت‌های نظامی او در انتشارات تقدیر به چاپ رسیده است.

این‌مجموعه مصور مشتمل بر داستان‌های کوتاهی درباره زندگی و خاطرات شهید صدرزاده است. «نذر حضرت ابوالفضل»، «غیرت و تعصب دینی»، «افشای راز»، «جهاد فرهنگی»، «سبک زندگی» عناوین برخی از داستان‌های این کتاب هستند. این داستان‌ها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شده‌اند و در آن‌ها سعی شده سیمای واقعی شهید صدرزاده برای مخاطبان به‌ویژه نسل جوان روشن شود.

نویسنده این‌کتاب درباره چرایی نگارشش گفته است: در جستجوی شهدای مدافع حرم ایرانی نام مصطفی صدر زاده درخششی داشت که مرا به سوی خود جلب می‌کرد. نیت کردم که این مجموعه را با یاد این شهید والامقام آغاز کنم. آوازه و وصفش را زیاد شنیده بودم. فیلم‌های زیادی از او در فضای مجازی منتشر شده است، اما یک فیلم، بسیار عجیب و قابل تأمل است. صدای ضبط ماشین می‌آید و مداح می‌خواند: «ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم …» بعد شهید، دست روی سینه‌اش می‌گذارد و همین جمله را تکرار می‌کند! موضوع وقتی برایم عجیب‌تر شد که فهمیدم شهید صدر زاده روز تاسوعا به شهادت رسیده است. خیلی دوست داشتم سِرّ این فیلم را بدانم. به همین دلیل راهی شهریار شدم.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«عمده افرادی که در رأس پایگاه بودند دارای سن و سال بالایی بوده و تحمل شیطنت‌های نوجوانان را نداشتند و گاهی پیش می‌آمد که آنها را به خاطر بازیگوشی‌هایشان دعوا می‌کردند. مصطفی از فرمانده پایگاه خواست تا اجازه تأسیس یک پایگاه برای نوجوانان را بدهند. با این راه حل، نوجوانان، هم در برنامه‌ها حضور داشتند و هم باعث آزار و اذیت بزرگان پایگاه نمی‌شدند. خودش می‌گفت: «من زیاد فکر کردم و می‌دانستم که این بازیگوشی اقتضای سن آنهاست و آنها گناهی نکرده‌اند و از طرفی بزرگترها هم با توجه به وضعیت و سن و سالشان گناهی ندارند که این رفتار بچه‌ها را تحمل کنند. بعد شخصی را مثال زد که در محل به بچه گربه‌ها غذا می‌داد و هر زمان که غذا را به سمت آنها می‌برد همه دورش جمع می‌شدند. چطور برای گربه‌ها می‌شود دلسوزی کرد اما برای انسان‌ها نمی‌شود! اگر کاری نکنم بچه‌ها با این تشرهای بزرگترها می‌روند و دیگر پشت سر خود را نگاه نمی‌کنند.»

چه کتاب‌هایی درباره «سیدابراهیم» منتشر شده‌اند؟

کتاب «سرباز روز نهم» نوشته نعیمه منتظری شامل روایتی از زندگی و زمانه بسیجی مدافع حرم شهید مصطفی صدرزاده، توسط انتشارات راه یار چاپ و راهی بازار نشر شده است.

انجام مصاحبه‌های این کتاب به‌عهده محمدمهدی رحیمی، پریسا وزیرلو، فرزانه مردی و تدوین آن‌ها توسط نوید نوروزی و پریسا وزیرلو انجام شده است.

در بخشی از مقدمه این کتاب می‌خوانیم:

«کتاب پیش رو حاصل زندگی مجاهدانه و خستگی ناپذیر شخصی است که می‌تواند در دوره حاضر، بی شک الگویی دست یافتنی باشد. او که از سال ۱۳۹۲ با ده‌ها ترفند پایش را به سوریه باز می‌کند، ظرف دو سال از چهره‌های محبوب و مؤثر مدافعان حرم می‌شود؛ تا جایی که سردار شهید سلیمانی را به تمجید وامیدارد.

در این کتاب سعی کردیم شهید و زندگی اش را آنطور که می‌تواند در میدان زندگی اجتماعی مردم الگو شود، نشان دهیم و نه صرفاً روایتی ماورایی و صرفاً معنوی و احساسی از شهید ترسیم کنیم. شاید گشتی در زندگینامه‌ها و خاطرات شهدا آنطور که نشر شده‌اند، ما را به این رهنمون کرد که: «ملموس و واقعی تصویر کنیم، نه دست نیافتنی!»… آنچه شهدا را الگو می‌کند، همه زندگی ایشان است. مصطفی شهید، زندگی فردی و خانوادگی شیرینی دارد که همین برای مخاطب خواندنی و لذت بخش خواهد بود؛ اما شقوق فرهنگی اجتماعی و اندیشه‌ای و حتی سیاسی زندگی ایشان، افقی را پیش رویمان باز می‌کند.

ما در این کتاب سعی کردیم جامعه را آنطور که هست نشان دهیم؛ با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش، با زیاد و کمش. به همین دلیل، کمی بیشتر از زندگی مصطفی را گفتیم؛ کمی نزدیک شدیم به محله‌اش، به ریشه‌هایش و به زمانه‌اش. حتماً خاطرات سال ۸۸ برای مردم تلخ است؛ ولی نباید فراموش شود که مایه عبرت است.

از آن جهت که مصطفی شهید در همین جامعه زیسته و با همین مشکلات یا بیشترش جنگیده و بر بن بست هایش فائق آمده است، برای مخاطب شیرین و افق گشاست. در واقع، اساساً ما با روایت شهید و زمانه‌اش، هم نقد کردهایم و هم راه نشان دادهایم؛ چه اینکه شهدا مسیر امنی هستند برای صلاح و اصلاح.

پس کتاب حاضر از این جهت مدعی است که خواسته لایه‌های پنهان معضلات و مشکلات را بگوید؛ چه اینکه زندگی مصطفی و زمانه‌اش ظرفیت این را دارد که بگوید کار فرهنگیِ وقفی، شدنی است و استوارتر از شبه کارهای نفتی و دولتی. زندگی اش این ظرفیت را دارد که معطل دستورالعمل‌های خشک و بیروح نماند که حیات دارد این نوع زندگی اش و حیات بخش است. روش مبارزه اش نشان می‌دهد که در عین قبول کردن ساختار و نظام، می‌تواند منتقد باشد و مؤدب و البته به مقصود رسیده. در روزگاری به سر می بریم که وجود عناصر پیشرو و امیدآفرین، از ضروریات لوازم اطراف ماست؛ کسانی که از مسئله نهراسند، منفعل نشوند و ابتکار عمل داشته باشند. بنابراین موضع ما در این روایات در قبال جامعه این‌طور است: منتقد، امیدوار و صادق.

استفاده از صوت‌های متعدد شهید که در موقعیت‌های مختلف ثبت شده نیز از ویژگی‌های این کتاب به شمار می‌رود؛ از سخنرانی شهید قبل از عملیات‌ها گرفته تا زمانی که برای دوستانش خاطره میگفته است. همچنین مصاحبه با برخی فرماندهان ایرانی جبهه مقاومت که شاید برای اولین و آخرین بار فرصت گفت و گو با ایشان فراهم شد نیز از جمله مطالب خاصِ کتاب حاضر باشد.»

چه کتاب‌هایی درباره «سیدابراهیم» منتشر شده‌اند؟

کتاب «مرتضی و مصطفی» خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) است که بخش‌های زیادی از آن مربوط به روایت‌های عطایی از مصطفی صدرزاده است. شهید صدرزاده فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و شهید عطایی جانشین وی و از نزدیکترین دوستان شهید عطایی در جبهه سوریه بود.

این‌کتاب گرچه مربوط به شهید عطایی است، اما به دلیل وجود خاطرات زیادی از شهید صدرزاده به نام «مصطفی و مرتضی» نامگذاری شده است. مصاحبه و تدوین کتاب توسط علی اکبر مزدآبادی صورت گرفته و در ۱۰ بخش در انتشارات «یازهرا (س)» و در ادامه سلسله کتاب‌های «یا زینب (ع)» در خصوص شهدای مدافع حرم به چاپ رسیده است.

کتاب «قرار بی‌قرار؛ شهید مصطفی صدرزاده» نوشته فاطمه‌سادات افقه هم جلد پنجم از مجموعه «مدافعان حرم» است که انتشارات روایت فتح عناوین آن را منتشر می‌کند. این‌کتاب دربرگیرنده روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید مدافع حرم است.

چه کتاب‌هایی درباره «سیدابراهیم» منتشر شده‌اند؟

کتاب «اسم تو مصطفاست» نوشته راضیه تجار هم آخرین کتابی است که به تازگی توسط همین‌ناشر روانه بازار نشر شده است. این کتاب زندگی داستانی سید ابراهیم به روایت همسرش سمیه ابراهیم پور را در ۲۰۰ صفحه شامل می‌شود. این کتاب ویژگی‌های برجسته اخلاقی و رفتاری شهید را روایت می‌کند.

نویسنده در این‌کتاب، داستان زندگی این شهید را از زمانی که مصطفی و سمیه آشنا شدند و پیمان عشق بستند تا زمانی که مصطفی شهید شد، روایت کرده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«اینجا بر لبه سنگ سرد نشسته‌ام و زیر چادر، تیک‌تیک می‌لرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمی‌بخشد. انگار با موذی‌گری می‌خواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیک‌تر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. می‌دانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم....»

کد خبر 5865784

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha