۲۴ آبان ۱۳۸۶، ۱۳:۰۵

مکالمه جدی متفکران ایرانی در روز جهانی فلسفه

مکالمه جدی متفکران ایرانی در روز جهانی فلسفه

عصر دیروز نشست تخصصی رابطه من و دیگری که در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد به مجالی برای مکالمه جدی میان طرفداران فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در باب ماهیت "خود" ، " دیگری" و "گفتگو" انجامید.

به گزارش خبرنگار مهر، آخرین سخنران این نشست دکتر ضیاء موحد بود. دکتر موحد با اشاره به تجربه خود در کنگره ملاصدرا در گفتگو با یک معرفت‌شناس که درباره مسئله تساهل و تسامح مقاله نوشته بود، سخن خود را آغاز کرد و گفت: من به آن معرفت‌شناس گفتم که در تساهل و تسامح به طرف می‌گوییم، درست است که حرف تو بی‌ربط است، اما تحملت می‌کنیم، درحالی که اینگونه برخورد موضوع جالبی نیست و باید سطح قضیه را بالاتر برد.

وی سپس به راه‌حل خود برای این مشکل اشاره کرد و گفت: من از روشی که در منطق به کار برده می‌شود، استفاده کردم. یعنی در منطق برای حل یک مسئله ساده، سعی می‌کنیم یک مسئله مشکل را حل کنیم. مثلاً در اثبات قضیه تمامیت یک سری جمله داریم، که نشان دادن اینکه با هم صادقند، در سطح زبان صوری بسیار سخت است. لذا به جای اینکه این مشکل را در این سطح حل کنیم، عالمی پیدا می‌کنیم که جملات را به بی‌نهایت جمله بدل کند. یعنی آنقدر جمله اضافه می‌کنیم که دیگر نشود جمله‌ای اضافه کرد. آن وقت برای این جملات نامتناهی تفسیر پیدا می‌کنیم. اگر این کار را نکنیم، برای آن جملات متناهی تفسیر نمی‌یابیم.

دکتر موحد افزود: راه‌حل گفتگو آن است که طرف را به ابژه بدل نسازیم، یا دیگری را به چیزی که خودمان ساختیم تبدیل نکنیم و زیردست نوازی نکنیم. یکی از مهمترین جاهایی که عرفان به سراغ ما می‌آید همین جاست و همین جاست که عرفان به فراسوی ادیان می‌رود. یعنی مسئله را (مثل طرح مسئله صدق در بی نهایت) در سطحی طرح می‌کند که تساهل و تسامح رنگ می‌بازد.

در ادامه این نشست بحث و گفتگوی جذابی میان اساتید فلسفه صورت گرفت. در ابتدا دکتر دینانی در پاسخ به سخنان دکتر رشیدیان گفت: اولاً چرا همه چیز را می‌خواهیم جدید کنیم، ثانیاً به نظر من یک من مطلق هست که همه من‌ها در پرتوی آن من، مقید می‌شوند. بدبختی بشر آن است که نمی‌خواهد به این من مطلق توجه کند.

دکتر رشیدیان نیز در پاسخ به بخش اول سخن دکتر دینانی گفت: البته هدف من آن بود که بگویم در غرب بحث شناسنامه مشخصی دارد و خواستم ربط این بحث را با جنبه مشخص تاریخی و انضمامی آن نشان دهم تا امروز بتوانیم درباره قالبهای گفتگو برای زندگی خودمان روشن کنیم. این دیالوگ مکان می‌خواهد. در قرون وسطی حوزه‌های علمیه بودند، در قرن بیستم، کافه‌های روشنفکران زمانه سارتر بودند و حالا مسئله مهم این است که هر دیدگاهی که انتخاب کنیم، باید پرسید که فضاهای گفتگو الان کجا هستند؟

سپس دکتر اعوانی به مبانی فلسفی بحث گفتگو اشاره کرد و گفت: باید اندیشید که کدام فلسفه امکان گفتگو را فراهم می‌سازد. آیا اگر عقل نظری کانت را بپذیریم، دراین قالب امکان گفتگو هست؟

دکتر رشیدیان در پاسخ گفت: اخلاق کانتی از جهت مجرد و صوری بودن، اخلاق گفتگو نیست. اما کانت بحث را برای اولین بار به صورت فلسفی طرح می‌کند.

دکتر اباذری نیز با اشاره به طرح بحث رابطه دشمنی و هویت از دیدگاه هانتینگتون از سوی دکتر اعوانی، از دکتر پازوکی پرسید، آیا در تأکید شما بر همدلی ادیان، چیزی از آن چیزی که ویلیام جیمز به درخشانی درتحلیل انواع تجارب دینی می‌گوید، یعنی تمایز میان ذهن سالم و ذهن بیمار، باقی می‌ماند؟ چرا عرفان ما این همه دنبال سلامت است و به حدی می‌رسد که حالت گل و بلبل می‌یابد؟ چرا در عرفان ما چیزی شبیه به ذهن بیمار کافکا و داستایوسکی که به مسائل انضمامی پیوند می‌خورند نیست؟ این عرفان سلامت آیا زیادی با زندگی عصر مدرن بی‌ارتباط نیست؟

دکتر دینانی در پاسخ به دکتر اباذری، به آثاری چون "مصیبت‌نامه" عطار و اهمیت آن اشاره کرد و گفت: عطار و سایر عرفا از هجران ابدی سخن می‌گویند، چیزی که کافکا و افرادی چون او به گرد آن نیز نمی‌رسند.

اما دکتر پازوکی خود در پاسخ به دکتر اباذری گفت: این تفسیری که شما فرمودید، اولاً تفسیری رمانتیک و سانتی‌مانتال است که امروزه در میان تفسیرهای ادیبانه از عرفان رایج شده است و من سعی می‌کنم از آن پرهیز کنم. نکته دیگر اینکه مولانا به امراض کسانی چون داستایوسکی و کافکا پاسخ می‌دهد، اما باید پرسید که آیا این افراد این دوا را می‌خواهند یا نه؟ در ضمن آن جنبه بهجت که شما با گل و بلبل از آن تعبیر کردید، امری است که در روزگار ما بسیار بدان نیاز است و این شادی با آَسایش درخانه متفاوت است و امروز عملاً اهل عرفان بیشترین مصائب را دارند که در برگزاری کنگره مولانا مشخص بود. این گل و بلبل نیز از روشنفکران است.

دکتر موحد نیز از دکتر دینانی پرسید که اگرچه به مسئله "دیگری" از نظر سهروردی اشاره کردید، اما آن را توضیح ندادید.

دکتر دینانی در پاسخ گفت: سهروردی وحدت وجودی مطلق است و هستی مطلق ظهورش به من است. ما هستی مطلق را در من می‌فهمیم. مفهوم هستی تهی‌ترین مفهوم درفلسفه است اما موجود حقیقی مطلق است. ظهور وجود مطلق در من است، نه من متعین انضمامی. بلکه لایتناهی من داریم. هستی مطلق در من مطلق ظهور می‌یابد و من مطلق است که در منهای متعین ظهرو می‌یابد.

دکتر رشیدیان با اشاره به سخن دکتر دینانی گفت: با فرض وحدت وجودی امکان دیالوگ نیست. در حالی که نوآوری که در فلسفه غرب بود، این بود که دیگری قطبی شد که کما بیش اصالتی داشت.
 
دکتر دینانی به شوخی گفت: از تفکر غربی هانتینگتون در می‌آید.

کد خبر 586932

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha