فیلسوف فرهنگ/۵؛ بیژن عبدالکریمی در گفت‌وگو با مهر:

داوری اردکانی روشن‌اندیش است نه روشنفکر

داوری اردکانی روشن‌اندیش است نه روشنفکر

عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد گفت: داوری روشنفکر نیست، روشن اندیش است چون شان تفکر او در سحی بالاتر از نزاعات سیاسی است.

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه- سارا فرجی: چندی پیش رضا داوری اردکانی پس از نزدیک به چهار دهه فعالیت در فرهنگستان علوم، مسئولیت ریاست این فرهنگستان را به مخبر دزفولی واگذار کرد و در همین مدت چندین مراسم نکوداشت، تولد و تودیع معارفه برای وی برگزار شد. نقطه اشتراک همه این مراسم‌ها اشاره به «تواضع» این فیلسوف معاصر از زبان افراد مختلف بود. داوری با اینکه بیش از هفتاد عنوان اثر چاپ شده دارد و جزو چهره‌های ماندگار کشور است در همه سخنرانی‌ها خودش را همچنان به عنوان یک آموزگار فلسفه معرفی می‌کند و هیچگاه داعیه فیلسوف بودن و خود بزرگ پنداری نداشته است. این فیلسوف و اندیشمند معاصر، هم دوستداران بسیاری دارد هم منتقدانی که گاهی به دشمن وی تبدیل می‌شوند مثل سروش. به هر حال داوری همیشه بزرگ‌منشانه پاسخ منتقدانش را داده و در برابر لطف دوستداران هم از روی تواضع سر خم کرده است. گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر بنا دارد به پاس بیش از شش دهه اندیشیدن داوری اردکانی که بیشترش هم از سر نگرانی برای این مرز و بوم بوده است مجموعه گفت‌وگوهایی با افرادی که به نوعی با داوری حشر و نشر دارند انجام دهد؛ در پنجمین گفت‌وگو از این سلسله گفت‌وگوها به سراغ بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد و مدیر انتشارات نقد فرهنگ رفتیم؛ فردی که هم از علاقمندان به داوری و آثار وی است هم ناشری که در سال‌های اخیر بسیاری از آثار داوری را منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی ما با اوست:

*در ابتدا بفرمائید که آیا شما با این دسته‌بندی که تفکر دکتر داوری شامل دو قسمت داوری متقدم و متاخر می‌شود موافق هستید یا خیر و نظرتان درباره تحول و تطور اندیشه‌های این فیلسوف معاصر در این شش دهه چیست؟

تقسیم بندی دوران فکری داوری اردکانی به دو قسمت داوری متقدم و متاخر به یک اعتبار درست است و به یک اعتبار درست نیست. به این اعتبار درست است که هر اندیشمند و متفکر زنده‌ای که می‌اندیشد، تحول پیدا می‌کند چون تفکر یک امر جزمی نیست علاوه بر این هر متفکری یک انسان است و انسان نمی‌تواند از تاریخیت خودش جدا باشد و تفکر؛ مستقل از عالمی که در آن متفکر زندگی می‌کند نیست. پس تحول فکری به معنی نقطه ضعف نیست، هیچ متفکری نمی‌تواند ۵۰-۶۰ سال یک شکل بیندیشد که اگر چنین باشد باید در متفکر بودن او اندیشید. اما اینکه گشت و تغییر در اندیشه‌های داوری را به معنای انقطاع کامل بگیریم جای تأمل دارد و به نظر من چنین امری صورت نگرفته است.

تحولات داوری را شاید بتوان در دو نکته خلاصه کرد؛ زبان داوری از دهه هشتاد به بعد پدیدارشناسانه‌تر شده است در حالی که زبان داوری دهه ۵۰ تا ۷۰ بیشتر ایدئولوژیک و بیشتر حول ثنویت ما و دیگری، غرب و شرق و امثالهم است. در آن زمان زبان داوری مثل زبان داوری حالت دوقطبی دارد که نشانگر یک تفکر ایدئولوژیک است اما این سخن به هیچ وجه به این معنا نیست که فردید و داوری ایدئولوژیک می‌اندیشیدند.

*خب چطور می‌شود که هم ایدئولوژیک اندیشید هم ایدئولوژیک نبود؟

چون در یک تفکر ایدئولوژیک مسئله قدرت و نقد گفتمان قدرت مهم‌ترین مسئله است اما داوری و فردید متفکر و فیلسوف بودند و دغدغه فهم هستی داشتند لذا اندیشه‌های آنها به هیچ وجه به معنای اندیشه به مثابه راهنمای عمل نبود اما دوگانه سازی‌ها و مسائل را در دو کفه غرب و شرق گنجاندن یک نوع از تفکر ایدئولوژیک است. داوری دهه هشتاد و نود اما از این وجه فاصله می‌گیرد. علاوه بر این تحول برای داوری در دهه‌های اخیر موضوع توسعه‌نیافتگی خیلی اهمیت پیدا می‌کند و برجسته می‌شود.

* دقیقاً می‌خواستم به همین موضوع برسم که داوری در چند دهه اخیر خیلی به موضوع توسعه‌نیافتگی پرداخته و در بسیاری از سخنرانی‌هایش به توجه درباره این موضوع تاکید کرده فکر می‌کنید علت توجه به این موضوع در سال‌های اخیر چیست؟

به نظر من نقطه کانونی بسیاری از بحران‌ها موضوع «توسعه‌نیافتگی» است. توسعه‌نیافتگی فقط مربوط به کشورهایی مثل ایران نیست و یک مسئله جهانی است. بخش وسیعی از جهان با بحران‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درگیر هستند که حاصل توسعه‌نیافتگی است. پس توسعه‌نیافتگی یک موضوع تمدنی و مربوط به دوران ماست و فقط مربوط به بخشی از کشورها نیست. نکته دیگر اینکه توسعه‌نیافتگی وجوه متافیزیکی و فلسفی دارد که اقتصاددانان و جامعه شناسان نمی‌توانند به آن بپردازند. سوالاتی از این قبیل که توسعه‌نیافتگی چه رابطه‌ای با تاریخ دارد؟ آیا میراث تاریخی ما مانعی برای توسعه یافتگی است؟ آیا توسعه یافتگی به خود آگاهی تاریخی نیاز دارد یا خیر؟ و…را فقط یک فیلسوف می‌تواند پاسخ دهد و داوری در این سال‌ها به خوبی به این موضوعات پرداخته است. اکثر قریب به اتفاق روشنفکران، کنشگران و مدیران دولتی ما مسئله توسعه‌نیافتگی را در سطح سیاست و مدیریت می‌بینند انگار که روش ما غلط است و اگر فلانی برود و فلانی بیاید مسئله حل می‌شود در حالی که داوری توسعه‌نیافتگی را در حد یک مسئله سیاسی نمی‌بیند و عقیده دارد توسعه‌نیافتگی کشور ما یک وضعیت تاریخی است و این خودآگاهی تاریخی که در آثار داوری به خوبی دیده می‌شود برای ما بسیار بسیار لازم است.

*از نظر شما داوری فیلسوف است یا روشنفکر؟

مفاهیمی مثل روشنفکر، فیلسوف و امثالهم طیفی و از آن مهم‌تر اینکه مفاهیم سیاق مند هستند به این معنی که بستگی دارد مفاهیم را در چه متن و بافت معنایی به کار ببریم. اگر روشنفکری را به معنای ایمان و باور به عقلانیت جدید و ارزش‌های عصر روشنگری بدانیم بی تردید داوری روشنفکر نیست چون داوری به ارزش‌های عصر روشنگری اعتقاد ندارد همچنین اگر روشنفکری را به معنای جریانی که مسئله اصلی‌ش قدرت و نقد گفتمان قدرت است بدانیم باز هم داوری روشنفکر نیست. داوری فیلسوف است و فیلسوف، آنتولوژیست است و به فهم هستی فکر می‌کند اما اینکه روشنفکر نیست به معنای این نیست که داوری روشن‌اندیش نیست اتفاقاً اندیشه‌های داوری برای جامعه بسیار روشنگر است. به بیان دیگر من وقتی می‌گویم داوری روشنفکر نیست به این معناست که در مقام یک متفکر شانی بالاتر از یک متفکر دارد. گاهی اوقات به خصوص در دوران ما، پوپولیست با عوام‌گرایی بسیار پیوند می‌خورد و روشنفکر کسی می‌شود که پژواک خشم و اعتراضات مردم باشد و در جامعه ما روشنفکر خودش را در تعارض شکاف دولت- ملت خودش را تعریف می‌کند و می‌کوشد که دائماً خشم جامعه را تحریک و با نقد قدرت سیاسی برای خودش هویت کسب کند. از این منظر داوری روشنفکر نیست چون شأن تفکر او در سطحی بالاتر از نزاع‌های سیاسی است.

*به نظرتان اندیشه‌های داوری در طول این چند دهه اندیشیدنش چقدر متأثر از سیاست بوده است؟

اینکه اندیشه‌های دکتر داوری را متأثر از جریانات سیاسی بدانیم یا خیر به تعریف ما از سیاست بستگی دارد. اگر سیاست را به معنی عمیق «هم‌بودگی» و «پیوند فرد با مدینه» در نظر بگیریم، تفکر بالذات سیاسی است چون متفکر نمی‌تواند به سرنوشت مدینه بی تفاوت باشد و در این نیم قرن اخیر که داوری اندیشیده به امر تاریخی ایران بی تفاوت نبوده است به این معنا سیاست متعلق همیشگی تفکر هر متفکری است و هیچ متفکر اصیلی نسبت به زندگی مدینه و تحولات تاریخی بی تفاوت نیست. داوری به سیاست به معنای عمیق کلمه اندیشیده و همواره می‌کوشد درباره انسداد حیات سیاسی جامعه ما بیندیشد اما نه سیاست به معنای روزمره و مبتذل.

*به عنوان سوال پایانی هم اینکه با توجه به اینکه شما بسیاری از آثار داوری را مطالعه و بسیاری هم منتشر کردید مهم‌ترین ویژگی آثار وی را چه می‌دانید؟

سبک نگارشی دکتر داوری همانند سبک فکری‌شان خاص خود ایشان است و ادبیات خاص خودشان را دارند. ایشان مقاله‌سازی و کتاب‌سازی نمی‌کند. دکتر داوری در آثارش مجموعه‌ای از اطلاعات را جمع و کپی نمی‌کند بلکه از جانش امری برمی‌خیزد و بعد آن را روی کاغذ می‌آورد و از این نظر آثار داوری منحصر به فرد است. درباره آثار ایشان هم مثل هر اندیشمند دیگری یک نگرانی وجود دارد و آن هم اینکه از میراث ایشان به خوبی پاسداری نشود. - به خصوص در دوره ما که امر نیهیلیسم و نفی گرایی جامعه ما را گرفته است - انتشارات نقد فرهنگ وظیفه خودش می‌داند که از آثار گذشتگان پاسداری کند به همین منظور قرار است آثار منتشر نشده دکتر داوری گردآوری و منتشر و آثار منتشر شده هم ساماندهی شود. دکتر داوری هم به بنده این افتخار را دادند که بنده به همراه یک شورای علمی که شامل هفت نفر از داوری شناسان برجسته کشور هستند آثار ایشان را تدوین و گردآوری کنیم.

کد خبر 5900570

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha