به گزارش خبرنگار مهر، سهاب محبعلی در پردیس شهرزاد، تئاتری را روی صحنه برده است که ماجرای واقعی یک جنایت خانوادگی در سال ۲۰۱۸ را به نمایش میگذارد. «راهنمای جامع هیولا شدن» از دلایل و انگیزههای پدر جنایتکار، در قالب روایتی پازلگونه و معمایی پرده برمیدارد. اثری که به گفته کارگردان برای خلق آن بیش از ۱۰۰۰ ساعت مستند، گزارش و تحلیل روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته و در زمان اجرا با کمک تیم مشاوران شناختی و ارتباطی، آزمایشی طراحی شده است که بخشی از راهبرد شکستن دیوار چهارم را رقم میزند.
گفتوگویی که در زیر آمده است با محمدرضا وفایی و انسیه پولادزاده کارشناسان شناختی و ارتباطی این نمایش انجام گرفته است که طی آن ابعاد آزمایش طراحی شده «راهنمای جامع هیولا شدن» را تشریح میکنند.
* سازو کار آزمایش شناختی-ارتباطی در حین تئاتر «راهنمای جامع هیولا شدن» چگونه طراحی شده است؟
انسیه پولادزاده: ما از منظر ارتباطی، تئاتر را رسانهای در نظر گرفتیم که قرار است پیام مشخصی را به مخاطب انتقال دهد. این پیام با توجه داستان که روایت یک جنایت است به غایت ترسناک و در عین حال رنجآور تلقی میشود. بر این اساس و با مشورتی که با کارگردان اثر داشتیم، قرار شد میزان همدلی مخاطبان را با شخصیت اصلی در این تئاتر بررسی کنیم. در بخشی از نمایش که مشخص میشود شخصیت اصلی نمایش همسر باردار و ۲ فرزندش را کشته است، قاتل با تضرع و سرگردانی رو به تماشاگران به هیولابودن خود اعتراف کرده و از آنها میخواهد اگر فکر میکنند که هیولا نیستند مکعب قرمزرنگی را که به صورت تصادفی در حین ورود به آنها داده شده است، روی صحنه پرتاب کنند.
* لطفا درباره پیشینه آفرینش همدلی در تئاتر بیشتر توضیح دهید.
محمدرضا وفایی: تئاتر هنری است که از دیرباز دارای قدرتی اثرگذار و تغییردهنده در تماشاگر خود بوده است، چنان که در همان یونان باستان، ارسطو تراژدی را ابزار تهذیب تماشاگر دانسته و از آموزندگی تئاتر برای مخاطب حرف میزند. ۲ مفهوم بسیار مهم توسط ارسطو درباره تاثیرگذاری تئاتر بر مخاطب مطرح است: ترس و همدلی. ارسطو در رساله بسیار مهم ارتباطیاش یعنی «رتوریک» این نظریه را مطرح را میکند که مردم به طور ذاتی نسبت به افرادی که متحمل رنجی شده اند، احساس همدلی میکنند. از آنجا که ارسطو انسان را موجودی دارای قوه تخیل میداند، معتقد است یک بیننده میتواند با دیدن رنج کسی (در واقعیت) خود را در آن موقعیت تصور کند و از این تصور به خود بلرزد.
* آیا مطالعات جدید هم این پیشینه را تایید میکند؟
وفایی: یکی از مهمترین وجوهی که در رسانهها با شروع قرن بیستم مورد بازنگری قرار گرفت موضوع مخاطب بود. به تبع این بازنگری نظریهپردازان تئاتر نیز به سراغ تبیین جایگاه جدی مخاطبان تئاتر رفتند. به عنوان مثال برتولت برشت معتقد بود برای اینکه یک تئاتر تاثیر عمیقی بر تماشاگران داشته باشد باید اندیشهشان را مورد هدف قرار دهد و آنها را به تفکر وادارد. در اوایل قرن بیستم اعتقادات استانیسلاوسکی کارگردان روسی، مبنی جذب و غرق شدن تماشاگران و همذاتپنداری آنها با شخصیتهای نمایشی رونق بسیار داشت. از همان دوران بود که مفهوم همدلی به کرات توسط نظریهپردازان تئاتر، بهویژه در زمینه بازیگری مطرح شد و در سالهای اخیر نیز ارایه تعاریف علمی از سوی دانشمندان علومشناختی بر اهمیت شناخت سازوکار آن افزوده است.
* به نظر شما تماشاگران «راهنمای جامع هیولا شدن» برای قاتل احساس دلسوزی میکنند؟
وفایی: همدلی در معنای درک احساسات دیگران بهکار برده میشود و معمولا در تقابل با همدردی و دلسوزی یعنی هم احساسشدن با دیگران قرار میگیرد. زمانی که انسانها درباره احساساتشان با یکدیگر حرف میزنند و یا آن را از طریق زبان بدن نشان میدهند چه چیزی سبب میشود که اطرافیان و مشاهدهگران با آنها به همدردی یا همدلی برسند؟ فرآیند درک حالات عاطفی یک انسان دیگر بسیار پیچیده است و همدلی عموما به عنوان توانایی فهمیدن احساسات دیگری و سهیمشدن در آن احساسات توصیف میشود اما تفاوت روشنی میان فهمیدن احساسات و سهیمشدن در احساسات افراد وجود دارد. سهیمشدن در احساسات دیگران به این معنی است که میتوانیم همان احساسات دیگری را عینا احساس کنیم. در اینجا چنانچه مخاطبان با قاتل داستان «راهنمای جامع هیولا شدن» احساس همدلی کنند خود را به جای او میگذارند و از پرتاب مکعب خودداری خواهند کرد و پایان کار، حین خروج مکعب قرمز را در سبد انداخته و میروند. در غیر این صورت شخصیت اصلی را قضاوت کرده و اعلام میکنند خود را همچون قاتل داستان نمیدانند.
* منشا ایجاد همدلی در انسان حین دیدن تئاتر دقیقا چیست؟
وفایی: در تشریح موضوع منشا شکلگیری همدلی نظرات مختلفی وجود دارد و پژوهشگران معاصر معروف به نامهای گلدای و اسلبی بر این باور هستند که تلاش برای بازتولید حالت ذهنی عاطفی یک انسان دیگر، تلاشی بیفایده است؛ این نظر تعریف پایه همدلی به عنوان سهیمشدن افراد مختلف در احساسات یکدیگر را زیر سوال میبرد. اما اسلبی نظریهای را طرح میکند تحت عنوان تعامل؛ نظریه تعامل جایگزینی برای نظریههای شبیهسازی همدلی است که بر اساس آن یک نفر به جای اینکه با ذهن درونیاش ذهن درونی دیگری را تفسیر کند یا ذهنیت فردی به فرد دیگری انتقال پیدا کند، صرفا احساسات مشاهده شدهاش از فرد دیگری را احساس میکند. نظریه تعامل نوعی درگیری تعاملی را مطرح میکند، توانایی ما برای دیدن حالات عاطفی که در صورت، بدن و لحن گفتار پدیدار میشود، بخش مهمی از این درگیری تعاملی است. اسلبی تنها راه برای اینکه بدون فریب، درگیری معناداری را با ذهنیت فرد دیگری داشته باشیم داشتن تعامل دانسته و این فرآیند را درگیری مشترک مینامد.
همدلی از منظر شناختی به عنوان فرآیندی دوسویه توصیف شده است که نورونهای آیینهای در مغز را درگیر میکند. نورونهای آیینهای رخداد موضوع را در ذهن مخاطبان به صورت یک تجربه رقم میزنند و مخاطب پس از دریافت موضوع احساس میکند که خود نیز موضوع مورد بحث را تجربه کرده است.
* فکر میکنید خلق همدلی در تئاتر چه تاثیری در زندگی روزمره دارد؟
وفایی: طبق آنچه گفته شد؛ وصف عیش نصف عیش نیست بلکه همه عیش است، به واسطه نورونهای آیینهای ما روایت نمایش داده شده را درونیسازی میکنیم. مغز ما در هر لحظه اطلاعات بسیاری را دریافت کرده اما فقط میتواند اندکی از آن را پردازش کند. باید تاکید کرد که مابقی اطلاعات از دست نرفته و به اشکال مختلف در حافظه ذخیره میشود. این بدان معنا است که تجربه درونیسازی شده از خلق همدلی در تئاتر به عنوان گرهای در حافظه جای گرفته و در مواقع مواجهه با موضوعات مرتبط در زندگی روزمره فراخوانی میشود. به بیان صریح این امر موجب توانافزایی و خلق و ارتقای مهارت پیشبینی در زندگی روزمره میشود.
* به نظر شما قراردادن این آزمایش در متن تئاتر، انتقال پیام اصلی را تهدید نمیکند؟
پولادزاده: واقعیت این است که ما پیشبینیهای زیادی از قبل نبت به بازخورد مخاطبان داشتیم. حتی متریال ساخت مکعبها بعد از بررسیهای بسیاری انتخاب شد چراکه نمیتوانستیم دقیقا پیشبینی کنیم آیا مخاطب صرفا همدلی میکند یا ممکن است به سبب سایر احساسات مانند خشم، نفرت یا حتی ترس ابزار آزمایش را به سمت بازیگر اصلی پرتاب کند. با مشورت کارگردان و عوامل اجرایی، آزمایش را در بخش پایانی قرار دادیم. تا امروز گزارشی از قطع روند و مخاطره برای پیام اصلی کار دریافت نکردیم اما نوع مشارکتها بسیار متفاوت بوده است. البته باید اذعان داشت که کارگردان اثر، سهاب محبعلی اقدامی پیشرو و متفاوت را با انجام این آزمایش و خلق تعامل در لحظه در تئاترش رقم زد. طبیعتا نتایج این آزمایش در پایان اجراها، منتشر خواهد شد.
عکس از امیر ناصری است.
نظر شما