به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابطعمومی موزه هنرهای معاصر تهران، مراسم رونمایی از کتاب آثار این هنرمند با حضور مژده طباطبایی مدیر گالری مژده، ایلمیرا دادور پژوهشگر، مترجم و استاد تمام دانشگاه تهران و استاد ادبیات فرانسه و ادبیات تطبیقی، بهمن نامورمطلق نشانهشناس ایرانی و دانشیار گروه فرانسه دانشگاه شهید بهشتی، مرضیه اطهاری نیکعزم استاد دانشگاه، منوچهر نیازی و جمعی از هنرمندان برگزار شد.
در ابتدای مراسم فیلمی با عنوان «تمام زندگی من» به کارگردانی مهدی رضاخانی و تهیهکنندگی مژده طباطبایی درباره زندگینامه بهمن رضایی و کارنامه هنریاش پخش شد.
مژده طباطبایی پس از پایان پخش فیلم در سخنانی اظهار کرد: بارها توضیح داده شده که چرا گالری مژده بر روی انتشار کتابهای حوزه تجسمی با همکاری موزه هنرهای معاصر تهران همکاری میکند. در ادامه فعالیتهای پژوهشی که گالری مژده درباره هنرمندان کشور دارد، این بار بعد از مهدی سحابی به معرفی بهمن رضایی پرداختیم. دلیل پرداختن به این هنرمند اساسا خود کاریکاتور بود و اینکه در سرزمین ما علیرغم سابقه طولانی این هنر، کمتر به آن پرداخته شده است. بعد از کارهای پژوهشی به این نتیجه رسیدیم که بهمن رضایی آنگونه که باید و شاید به دنیای هنر معاصر و به ویژه نسل آینده معرفی نشده است. ضرورت شناساندن این هنرمندان برای بخش فرهنگی گالری مژده جزو اولویتها بود و به همین دلیل با همراهی منتقدان و استادان دانشگاه کار را شروع کردیم.
وی در ادامه جملهای از بهمن رضایی خواند و از سخنرانان مراسم دعوت کرد تا به بررسی تخصصی آثار بهمن رضایی بپردازند.
امروز با نبود رستم مواجه هستیم
در ادامه این مراسم ایلمیرا دادور، به بررسی آثار این هنرمند پرداخت و با اظهار تاسف از اینکه اولین بار است بهمن رضایی را از نزدیک میبیند، گفت: قرار است درباره بهمن رضایی و آثار او صحبت شود و باز کردن سرِ صحبت درباره این موضوع سخت است. وقتی صحبت از کاریکاتور میشود، تقریبا همه میدانند که راجع به چه چیزی صحبت میکنیم و بلافاصله ذهن به سمت یک تصویر غلو شده درباره یکی از مسایل اجتماعی میرود و هر آنچه که تصویر ریزهکاری بیشتر داشته باشد، در واقع ما بیشتر به مخاطب عام نزدیک میشویم و او بلافاصله متوجه میشود که درباره کدام مساله اجتماعی صحبت میشود. ما این موضوع را در آثار اغلب کاریکاتوریستهای ایرانی می بینیم. هرچه که ما از این خطوط و ریزهکاریهایی که یک تصویر را نشان می دهند، دورتر شویم و خطوط سادهتر شوند و بیشتر ما را به تفکر دعوت کند، فکر می کنم به سراغ مخاطب خاص می رویم. مخاطب عام خیلی زود تصویر را می گیرد، دوست دارد آثاری ببیند، بخندد و بعد از آن خنده احتمالا اندیشه میکند اما در مورد دوم که بخشی از آثار استاد رضایی را شامل میشود؛ یعنی تخت جمشید، فرش و مساله مرگ که آن را یک مرثیه برای از دست رفتهها میدانم، اینجاست که مخاطب با نگاه کردن به تصویر نمیخندد. اینجا اول به تصویر نگاه میکنیم، میاندیشیم و در نهایت به یک طنز می رسیم و قریب به یقین این یک طنز تلخ از آن چیزی است که شاهدش هستیم و تماشا میکنیم. خطوط هویت کاملا مستقل دارند. شخصا بسیار تحتتاثیر آثار ایشان با موضوع تختجمشید قرار گرفتم. باتوجه به رابطه ادبیات و هنر، رستم را در کارهای این هنرمند انتخاب و فکر کردم که رستم شاید مناسبترین قهرمان اسطورهای ما باشد که از تاریخ آمده است.
وی اظهار کرد: ما امروز با نبود رستم مواجه هستیم. چیزی که امروز میبینیم جای خالی رستم است، چراکه دیگر شاهنامه کتاب بالینی ما محسوب نمیشود. امروز دیگر شاهنامه را نمیخوانیم و به همین دلی از آن دور افتادیم و جای رستم را خالی می بینیم. نقالیها هم موردی شدهاند ولی آن نقالی که رستم را مرتب به یاد ما میآورد هم در سالهای اخیر از دست دادیم.
دادور با اشاره به آثار طنز ترسیمی بهمن رضایی با موضوع فرش گفت: در این آثار شاهد یک فرش هستیم که پیرزنی آن را جارو میزند. فرش هم ثروت ما ایرانیان محسوب میشود و هم هویتمان. یک سمت رخش را میبینیم که شاهد این جارو کردن پیرزنی است و یک سمت دیگر رستم را می بینیم که به گرز تکیه داده و دستش را مقابل دهانش گرفته است و با بهت پیرزن را نگاه می کند. آن چیزی که من برداشت کردم، این است که رستم نگران گرد و خاک نیست، نگران این است که مبادا از صفحه روزگار حذف شود، مبادا جارو شود و دور انداخته شود و این است که رستم را بهت زده در مقابل کار پیرزن قرار داده است.
تقابلهای تاریخی میان جدی بودن و خنده
در ادامه مراسم، بهمن نامورمطلق گفت: میخواهم درباره خنده و جایگاه خنده صحبت کنم که کاریکاتور با آن مرتبط است. از همان گذشتههای دور دوگانههای زیادی داشتیم که یکی از آنان خنده و جدی بودن بوده است. در یونان باستان جدیت بر خنده غلبه کرد. وقتی دنیای جدی دنیای خنده را پس میزند دنیای خنده هم انتقام خودش را میگیرد. در اسطورهشناسی یونان موموس اسطوره طعنهزدن و شوخیکردن بوده و آنقدر با خدایان شوخی میکند که آخر سر بیرونش میکنند. خدای خنده با خدای مرگ و تخریب در ارتباط است. از معجزات زرتشت این است که با خنده به دنیا میآید و این درحالی است که همه انسانها با گریه به دنیا میآیند اما زرتشت با خنده به دنیا میآید و برای همین یکی از روحانیون زمان این امر را شوم میپندارد و عقیده دارد که زرتشت باید کشته شود. از نظر زرتشتیان خنده سلاح اهورامزدا علیه دیوان است. به همین جهت روحانیون علیه زرتشت میشوند. پس تقابلهایی میان جدی بودن و خندهداشتن وجود دارد. خنده در حوزه تفکر عقب مینشیند و مجبور میشود در حوزه هنر و ادبیات کار خود را ادامه دهد و بالنده و تاریخدار شود.
وی اضافه کرد: اگر بخواهیم جنس خنده را طبقهبندی کنیم، خنده خوشمزه داریم یعنی خنده خوشگذرانی اما خنده نقادانه و اصلاحگرایانه هم داریم و خنده تمسخرآمیز و ویرانگرایانه. خنده مجموعههایی دارد که اصولا ادبیات و هنر را به دو صورت جدی و غیرجدی تقسیم میکند. طنز یکی از معیارهای مهم برای سنجش آزادی در یک فرهنگ است همچنان که یکی دیگر از معیارهای سنجش برای فرهیختگی و ادب در جامعه است. بدون طنز یک جامعه به تکرار اشتباهاتش محکوم است.
کاریکاتور هم میتواند افشا کند و هم پیام منتقل کند
مرضیه اطهاری نیکعزم سومین سخنران، به بررسی آثار بهمن رضایی پرداخت و گفت: به همراه سهراب احمدی آثار این هنرمند را به لحاظ معنا و هستیشناختی بررسی کردهایم. در ابتدا میخواهم درباره معنای کاریکاتور صحبت کنم که به معنی پر کردن و چیزی اضافه کردن است که البته در معنای اغراق نیز است که وارد زبان فرانسه و انگلیسی شده است و تصاویر با غلو در جهت تولید معنای جدید به کار گرفته شدهاند. درواقع کاریکاتور یک شیوه برای بازنمایی است که معنایی را به مخاطب منتقل کند. کارکردهای کاریکاتور زیاد است که هم می تواند افشا کند و هم می تواند بخنداند و پیامی منتقل کند. همچنین هدف آن میتواند آگاه کردن دیگران نسبت به مسألهای باشد که دیگران از آن اگاه نیستند. درباره مجموعه بهمن رضایی مسأله اصلی این است که روابط چگونه معنا تولید کردهاند. زبان تصویر و تجسمی باهم به تنهایی تولید معنا نمیکنند و زمان زیادی را میطلبد که تمام نشانهها را بررسی کنیم و ببینیم که در نهایت نماد چگونه در این آثار خودشان را نشان دادهاند.
وی در ادامه گفت: مسأله اصلی این است که از آثار این هنرمند یک ساختار دوگانه تولید میشود و یک دوگانه مرگ و زندگی، فرهنگ و طبیعت و من و دیگری وجود دارد. در همه این مجموعهها یکی از این عناصر دوگانه معناسازی میکنند. ابتدا مسأله مرگ را در نظر بگیریم که در امتداد زندگی است و به تصویر کشیده شده که پایان زندگی نیست بلکه امتداد زندگی در جهان دیگری است. در صورت مرگ، زندگی جاری است و مرگ و زندگی در امتداد هم معنا تولید میکند.
منوچهر نیازی نیز که از دوستان قدیمی بهمن رضایی است، به شرح خاطرهای با او پرداخت و گفت: باهم به ونک میرفتیم و نقاشی می کردیم. در رستوران غذا میخوردیم. او بعد به رنگ روغن گرایش پیدا کرد. او به موسیقی علاقه دارد و مدام دوتار میزد. این اولین کتاب او نیست و تاکنون سه کتاب از او چاپ شده است. کارهای بهمن در حوزه فرش میتواند سوررئال باشد و آثاری که از فرش الهام گرفته، خیلی کارهای باارزشی است. کارهایی که از فرش الهام گرفته، سطح جهانی دارد و چه بهتر که امروز ارزش این کارها مشخص شود. هنرمند را باید امروز فهمید نه زمانی که تبدیل به خاک میشویم و میمیریم. پیشنهاد میکنم نمایشگاه گروهی از تمام هنرمتدانی که هنوز زندهاند در موزه هنرهای معاصر تهران که ستون هنرمندان است سالی یک بار برگزار شود.
بهمن رضایی نیز پس از رونمایی از کتاب در سخنانی کوتاه گفت: ۵۰ درصد کارها را سهم همسرم میدانم که فضای خانه را آماده نگاه داشت. از بچهداری و غذا پختن همه را برعهده گرفت تا من بتوانم در آن خانه کار کنم.
بهمن رضایی کاریکاتوریست، نقاش، تصویرگر و شاعر طنزپرداز متولد سال ۱۳۱۳ است. او در دوران فعالیت خود همواره در تلاش بود برای تبدیل کاریکاتورها به اثری هنری و ماندنی و فراتر از به تصویر کشیدن یک موضوع خبری و اجتماعی بوده است.
نظر شما