خبرگزای مهر؛ گروه مجله: آبان ماه بود که رسانهها و شبکههای اجتماعی پر شد از خبر حضور کسانی که در چند ایستگاه مترو در تهران، به کسانی که قانون حجاب را زیر پا میگذاشتند، تذکر میدادند. از طرفی در پی حوادث سال گذشته و فضاسازی مخالفان جمهوری اسلامی، بیتوجهی به این قانون افزایش پیدا کرده بود و از طرف دیگر، نسبت به نحوه عملکرد گشت ارشاد هم به خاطر حاشیههایش انتقاداتی مطرح بود.
همه اینها در حالی بود که گرچه مسؤولان بر ضرورت اجرای قانون حجاب تاکید داشتند، اما ساختار و ساز و کاری برای نظارت بر این موضوع وجود نداشت. با همه اینها گروهی از افراد که برای احیای اجرای این قانون بر زمین مانده و وظیفه اجتماعی و دینی دغدغه داشتند، با هماهنگی برخی دستگاهها در متروی چهارراه ولی عصر حضور یافتند.
گرچه برخی معتقد بودند این ماجرا زیاد طول نخواهد کشید و این تلاش مردمی متوقف خواهد شد، اما حالا با گذشت بیش از دو ماه، اقدام این جمع برای تذکر نسبت به موارد بیحجابی ادامه دارد و رها نشده است. استمرار این ماجرا خبر از آن دارد کسانی که در این مسیر قدم گذاشتهاند، نیت خسته یا بیخیال شدن ندارند.
وقتی شنیدم که حضور تذکردهندگان به بیحجابی در ایستگاههای مترو و معابر اصلی نهتنها متوقف نشده بلکه به تدریج در حال گسترش است، قید خیابانهای پر ترافیک مرکز شهر را زدم و راهی زیرزمینهای مترو شدم؛ این بار هم ایستگاه تئاتر شهر یعنی اولین نقطهای که تذکر به بیحجابی در آن آغاز شد.
گروهی که این نقطه را برای شروع به کار آغاز کردند معتقد بودند متروی تئاتر شهر و چهارراه ولیعصر تهران به عنوان یکی از نقاط تجمع اصلی پایتخت محل عبور و مرور قشرهای مختلف جامعه است. از دانشجویان گرفته تا هنرمندان و اهالی تئاتر و موسیقی؛ از کارمندان گرفته تا مردمی که برای خرید به بازارهای وسط شهر آمدهاند؛ از کاسبان و مغازهداران گرفته تا جوانانی که برای نوشیدن یک فنجان قهوه دورهمی با هم در یکی از کافههای این منطقه قرار گذاشتهاند. با وجود اینها برخی معتقدند میانگین زیر پا گذاشتن قانون حجاب در تئاتر شهر، میدان انقلاب و دیگر نقاط مرکز شهر به مراتب کمتر از مناطق شمال تهران است.
در این مدت افراد زیادی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در حاشیه این اقدام نوشتهاند که این گروهها بهتر است فعالیت خود را از متروی تئاتر شهر و میدان انقلاب به پاساژها و مرکزهای خریدی مثل پالادیوم، ارگ تجریش، تندیس و آسمان ونک منتقل کنند؛ چراکه وضعیت پوشش و رعایت موازین در این نقاط بیش از هر جای دیگری متوجه آسیب شده است. با همه اینها، تراکم رفت و آمد و تنوع بافت مردم در ایستگاههای مترو باعث شده نظارت بر قانون حجاب از آنها آغاز شود؛ گرچه شنیدهها حاکی از آن است که به زودی این اقدام گسترش یافته و در نقاط مختلف پایتخت از جمله محلههای بالا و برای «بچههای بالا» نیز اجرا خواهد شد. تجریش یکی از این محلهها است.
از حوالی ساعت ۴:۳۰ عصر کمکم تیم کسانی که برای اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر به صورت سازماندهی شده فعالیت میکنند، در نقطههای مختلفی از ایستگاه مترو استقرار پیدا کردند. شیوه تذکرها همان روش جدید و اصلاح شده است؛ تذکر زبانی، قاطع، صریح، بدون کشمش و درگیری فیزیکی و البته در کنار نظارت نیروهای انتظامی. همان جملههای قبلی مثل «خانم حجاب را رعایت کن؛ خانم روسریات را بپوش؛ شالتان را سر کنید» تکرار میشود. این بار هم گوشهای میایستم و سعی میکنم میزان تذکرها و میزان اعتنا به تذکرها را مورد توجه قرار دهم. هنوز هم هستند کسانی که بیاعتنا از کنار تذکردهندگان عبور میکنند، اما این بار به نسبت مشاهدات گزارش قبل، تعداد کسانی که در پی تذکرها روسری یا شال خود را روی سر میانداختند به وضوح بیشتر بودند.
خودشان هم این موضوع را تصدیق میکنند. یکی از کسانی که از همان روزهای اول در این فعالیت شرکت داشته است میگوید: «من به وضوح شاهد این تأثیر بودهام. وقتی این موضوع رها شود ممکن است حتی عدهای که عنادی هم ندارند به این قانون بیتوجهی کنند؛ اما اگر نظارت صحیح باشد، این روند متوقف میشود. به چشم خودم دیدهام و حس کردهام که این تذکرها تأثیر گذاشته و اثرگذاری آن رو به افزایش است.» یکی دیگر از اعضای این گروه هم این حرف را تأیید میکند و میگوید: «شک نکنید نتیجه دارد! اصلاً شک نکنید. ما این تأثیر را به چشم خود دیدهایم.»
موضوع دیگری که این بار در حوالی ایستگاه تئاتر شهر جلب توجه میکند، غرفهای است که بالای زیرگذر و روی زمین در مجاورت ورودی شماره یک زیرگذر قرار داده شده است. کنار غرفه چای صلواتی میدهد. چای، داغ و معطر دلچسب است. محجبه و غیرمحجبه، پیر و جوان سر راه قدمهای سریعشان نیشترمزی میکنند تا یک لیوان چای بگیرند. همین توقف گوش و چشمشان را متوجه غرفه مقابل میکند که چند صندلی و یک وایتبرد دارد.
تعریف این غرفه را شنیده بودم؛ گفته بودند جایی است که چند کارشناس حضور دارند و فضایی برای مباحثه فراهم شده است تا اگر کسی حرفی برای گفتن داشت، گوشی برای شنیدن هم داشته باشد. نزدیک غرفه که میشوم، دو پسر جوان که حداکثر ۲۲ یا ۲۳ سال سن دارند با کارشاسی که ماژیک به دست پای تخته ایستاده حرف میزنند. جوانها تیپهای امروزی زدهاند و به نظر نمیرسد طرفدار حجاب باشند، هودی مشکی و کاپشن چرم و مدل موی مرتب و تهریش مرتبشدهای دارند.
هوا سرد است. همان اول کار حدس میزنم که جوانها حداکثر پنج دقیقه دیگر قید این گفتوگو را میزنند و سرمای ساعت شش غروب را برای بحثی که نه میخواهند قانع شوند نه میتوانند قانع کنند تحمل نمیکنند. حدسم اشتباه بود. جوانها حدود یک ساعتی مینشینند و گفتوگو را نیمهکاره رها نمیکنند.
جمعیت از تعداد صندلیهای غرفه بیشتر شده و حدود بیست نفری ایستادهاند و گوش میکنند. بعضیها همان چند دقیقه اول را میشنوند و بعد با یک متلک از غرفه فاصله میگیرند؛ بعضیها هم بی آنکه چیزی بگویند فقط شنوندهاند؛ بعضیها هم طاقت منتظر ماندن برای انسجام حرف ندارند و وسط حرف دیگران میپرند تا نکتهای را اضافه یا اصلاح کنند.
شلوغی فضا گرچه آدمها را سمت غرفه مباحثه میکشاند اما صدای مداحی که از غرفه چای صلواتی پخش میشود و اضافه شدن لحظه به لحظه افرادی جدید که از میانه حرف رسیدهاند و حرفهای جدیدی هم دارند؛ نظم گفتوگو را به هم میریزد. با این حال افراد حاضر در حلقه اصلی مباحثه، حداقل یک ساعت نظراتشان را رد و بدل میکنند؛ از تلاش رسانههای دنیا برای از بین بردن ارزشهای اخلاقی گرفته تا دلیل وجود قانونی به نام قانون حجاب.
دو پسر جوان با هیچکدام از اینها مخالفتی ندارند اما معتقدند این نوع از تذکر دادن بیفایده است و فقط باعث عصبانیت میشود. کارشناس در حالی که سعی میکند جمع را مدیریت کند از تأثیرگذاری این اقدام روی بافت مردمی که از محل عبور و مرور میکنند میگوید. جوان زیر بار نمیرود و از اصرار کارشناس عصبانی میشود و معتقد است این کار هم مثل گشت ارشاد اشتباه است.
کارشناس جوان را به آرامش دعوت میکند و از او میپرسد: «پس چه باید کرد؟» جوان در جواب زبان به گلایه باز میکند: «ما تا این سن رسیدیم یک کار فرهنگی تأثیرگذار ندیدم؛ یک سیاست درست ندیدیم، حالا با چند تذکر کار درست نمیشود.» یکی دیگر از کارشناسان که تا این لحظه ساکت بود میگوید: «کارهای دیگر هم انجام شده اما بیفایده بوده؛ از گل رز دادن به دختران بیحجاب گرفته تا هدیه دادن روسری و شال. کسی که نخواهد عمل کند مهربانی و محبت روی او تأثیری ندارد. اما نمیشود اجرای قانون را نادیده گرفت.»
کارشناس حق را به جوان میدهد: «درست میگویی، اجرای هر قانونی به ابزار سختافزاری و نرمافزاری نیاز دارد. ما در بحث نرمافزاری ضعیف عمل کردهایم اما این دلیلی نیست برای اینکه شرایط را رها کنیم. هر چه رها کنیم بدتر میشود و بعد اصلاحش سختتر. آن وقت بهترین کارهای فرهنگی هم اثرگذار نخواهد بود.»
با همه اینها جوان اصرار دارد که شیوه این تیم نادرست است. اصرارهای او باعث میشود کارشناس از او بخواهد که یک شیوه عملی ارائه کند و پیشنهاد دهد آنها برای اصلاح کار خود چه باید بکنند. جوان سکوت میکند؛ راهی به ذهنش نمیرسد. دست آخر میگوید: «من که متخصص نیستم. اما نظرم این است که این شیوهتان هم تأثیرگذار نیست. اول کار فرهنگی کنید؛ از دوران مدرسه شروع کنید؛ از مدرسههای دولتی که رها شده؛ از محتوای داخلی که بیمخاطب شده؛ از اقتصاد شروع کنید که رها شده. جلوی اختلاسها را بگیرید.»
یک جوان دیگر میگوید: «من سی سال سن دارم. آن قدر دغدغه دارم که این تیپ و قیافهها اصلاً به چشمم نمیآید. نمیخواهم بگویم مهم نیست؛ وضعیت خیلی بدجور شده اما این بنده خدا هم راست میگوید.»
یکی از زنان از بین جمعیت حرفش را قطع میکند: «فقط هم به زنان تذکر ندهید؛ به مردان هم بگویید، چرا با شلوارک بیرون میآیند؟» جمعیت آرام میخندند اما کارشناس حرفهایش را تأیید میکند: «کاملا درست میگویند. حجاب فقط برای زنان نیست.» و همه آنچه درباره حدود حجاب مردان میدانیم را بازگو میکند.
دو پسر جوان بعد از حدود یک ساعت بلند میشوند، همان طور که دور میشوند حرف را بین خودشان ادامه میدهند و از غرفه که بیرون میزنند با شخص دیگری دنباله حرف را میگیرند. بحث کماکان ادامه دارد. ساعت حدود هفت شده و سرمای شبهای اول دی ماه از هر طرف به جان آدمی رسوخ میکند. بعد دو ساعت بحث داغ، چراغهای غرفه را خاموش میکنند اما هنوز خیلیها ایستادهاند و حرف میزنند. برخی قانع نشدهاند و معتقدند این کار هم بدون نتیجه جمع میشود. چند نفری هم میگویند این بار اصلاحات خوبی انجام شده و همین که مینشینند حرف میزنند و حرف میشنوند: «دمشان گرم.» اما از نیروهایی که مستقر هستند اگر بپرسید، مصممتر از این حرفها به نظر میرسند و مصداق این اراده را فعالیت مستمر دو ماه گذشته خود میدانند. محک میزان مصمم بودن آنها باید به زمان واگذار شود، قراری برای دو ماه دیگر، حوالی شبهای عید نوروز شاید وقت خوبی باشد.
نظر شما