خبرگزاری مهر - گروه استان ها: امشب همزمان با شب شهادت شهید سلیمانی چند ساعتی را در خیل عاشقان پرشمار سردار دلها سپری کردم، وقتی از خانه به سمت گلزار شهدای کرمان به راه افتادم، از ذهنم تصویر سیل خروشانی عبور می کرد که چهار سال پیش پیکر مطهر شهید سلیمانی را بر روی شانه های لرزان اما پاهای استوار خود تشییع کرده و شهر به شهر پرشورتر بدرقه اش کردند.
شور سلیمانی در کرمان موج می زند
همینطور که به فوج جمعیت میلیونی تشییع پیکر حاج قاسم فکر می کنم به میدان اول گلزار شهدای کرمان می رسم، عطر اسپند و گلاب در هوای سرد زمستانی کرمان پیچیده و از موکب هایی که تا چشم کار می کند یکپارچه پر از شور و غرورند، صدای نوحه و قرآن به گوش می رسد.
زائری که کفش مردم را واکسن می زند
ابتدای مسیر مردی اهل مشهد روی زمین نشسته و در حال واکس زدن کفش های مردم است، نزدیکش می شوم و به حرف هایی که حین کار می زند گوش می دهم، او با لهجه شیرین مشهدی می گوید به عشق حاج قاسم از خراسان رضوی آمده ام تا غبار از کفش های زائرانش بزدایم و به آمریکا می گویم چه خوش خیال بودی که فکر کردی با شهادت حاج قاسم او تمام می شود...
در گوشه میدان پیرمردی ایستاده و فریاد می زند تاکسی صلواتی! از او می پرسم مسیرهای اطراف گلزار که پرترافیک است، حوصله تان از ترافیک سر نمی رود؟ و او با لبخندی پدرانه می گوید: اینقدر در کوچه پس کوچه های شهر می چرخم تا زائران حاج قاسم را در کمال آرامش به مقصد برسانم و این کمترین کاری است که می توانم انجام دهم.
اسکان رایگان زوار سلیمانی
در کنار این پیرمرد خوشرو، تابلویی توجه ام را به خود جلب می کند! با خط قرمز درشت نوشته شده اسکان رایگان زوار شهید سلیمانی، از صاحب این تابلو می پرسم شرایط اسکان چگونه است؟ جواب می دهد در گوشه حیاط خانه ام یک سوئیت را از ماه ها قبل آماده پذیرایی از زائران حاج قاسم کرده ام و کمال میل قدم های زوارش را بر چشمم می گذارم.
چند قدم به جلو برمی دارم، در موکبی که با انواع دمنوش های گرم از زائران پیاده حاج قاسم پذیرایی می کند، مردی با موهای سپید بلند به آرامی همه را فرامی خواند تا از گیاهان دست کاشت خودش که دمنوش درست کرده بنوشند و گرم شوند، او تنها خواسته اش قرائت فاتحه برای شهدا و به خصوص حاج قاسم است.
اینجا شبیه پیاده روی اربعین است
در امتداد موکب های صلواتی که قدم بر می دارم به یاد پیاده روی اربعین می افتم که با همین جلوه و شکوه و همین رویه عشاق به سمت معشوق می روند و اینجا، در کرمان هم گویی اکنون اربعین است.
جمعیتی که نه تنها از ازدحامش کم نمی شود بلکه هر لحظه و هر ساعت بیشتر و بیشتر می شوند و حتی تعداد زیادی از این عاشقان دلسوخته سردار مقاومت، شب ها را تا صبح در گلزار شهدای کرمان سپری و با معبود راز و نیاز می کنند.
به گلزار شهدا نزدیک می شوم، خانمی با چفیه ای دور گردنش، رو به گلزار شهدای کرمان ایستاده و در حین صحبت با تلفن، اشکهایش سرازیر می شود، این مادر به کسی که پشت تلفن است می گوید سلام بده! سلام به فرمانده!
قاسم ها در راهند
در ادامه مسیر مادران زیادی دیده می شوند که دست کودکان خردسال خود را گرفته و در این سوز سرد دیماه به گلزار شهدای کرمان آورده اند، همه این مادران با خود عهد بسته اند که فرزندانشان در مکتب حاج قاسم تلمذ کنند.
از دور به اشتیاق دو پسربچه برای بستن پیشانی بند نگاه می کنم، یکی که احتمالاً بزرگتر است و پیشانی بندش منقش به ذکر یا فاطمه زهرا (س) است، تلاش می کند تا روی کلاه، به پیشانی کودکی دیگر نام سردار دلها را ببندد، سپس با هم می خندند و چایشان را از زمین برمی دارند.
ازدحام جمعیت اجازه نمی دهد به راحتی پا به حریم گلزار شهدای دفاع مقدس کرمان و شهید سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی گذاشت، اما همین جمعیت انبوه نظم دارد و بدون خستگی و خدشه دار شدن آرامش دیگران می توان در گلزار چرخید و در حال و هوای امام حسینی اش نفس کشید.
سر همه قبور شهدا دختران و پسران و مادران و پدرانی نشسته اند، برخی در حال ذکر گفتن و برخی با چشمانی اشکبار به آسمان نیمه ابری کرمان نگاه می کنند و دعا می خوانند، تسبیح در دستان بعضی ها می لغزد و تعدادی هم با نوای نوحه سرای گلزار همخوانی می کنند و سینه می زنند.
همه شیفته مکتب سلیمانی شده اند
با خودم فکر می کنم قطعاً درصد زیادی از این جمعیت حتی یک بار هم حاج قاسم را از نزدیک ندیده اند اما چگونه شیفته راه و مکتب و شخصیت و منش این شهید شده و از مسافت های دور و نزدیک خود را به دل کوه های صاحب الزمان (عج) کرمان رسانده اند؟
همینطور که این سوالات در ذهنم تداعی می شود، تیم دوچرخه سواری را می بینم که با لباس های ورزشی و کلاه ایمنی، در حالیکه بلند بلند صلوات می فرستند، سعی می کنند خود را به مزار شهید سلیمانی برسانند، از دست ها و صورت های گل انداخته شان مشخص است که مسیر طولانی را به عشق سردار دلها رکاب زده اند.
خانواده ای دیگر تمثال شهید سلیمانی را به دست دختر چفیه پوششان داده اند، نامش فاطمه است و از استان لرستان به عشق حاج قاسم آمده است، فاطمه می گوید آرزو داشتم یک روز خودم را سر مزار حاج قاسم ببینم و وقتی این آرزویم را به شهید گمنام گفتم برآورده شد.
چند جوان در گوشه ای دیگر از گلزار شهدای کرمان کنار هم ایستاده اند تا عابری از آنها عکس بگیرد، یکی از آنها با صدای بلند می گوید حتماً تصویر حاج قاسم در کادر باشد! و بعد از عکس صلوات می فرستند.
پذیرایی کرمانی ها از زائران حاج قاسم
در این میان، مردم مهمان نواز کرمان اما به موکب ها اکتفا نکرده اند، برخی در میان قبور شهدا می چرخند و با سینی هایی که در دست دارند از مجاورین قبر حاج قاسم پذیرایی می کنند.
خانم جوانی از دستپختش تعریف کرده و می گوید برای ادای دین به حاج قاسم درآمد یکماهم را برای خدمت به زائرانش اختصاص دادام و امروز روغن جوشی و کلمپه پخته ام، او خوراکی های تازه را به زائران تعارف کرده و به هرکدام که میل می کنند تاکید می کند در ازایش فاتحه ای برای شهدا و امواتش بخوانند.
بله اینجا دیار مرد میدان است، دیار حاج قاسم، فرزند کریمان و افتخار ایران و جهان اسلام، او که بعد از شهادتش بیشتر شناخته و بر انبوه دوستداران و طرفدارانش افزوده شد و کرمان را تبدیل به پایتخت مقاومت جهان اسلام کرد.
سیل خروشان جمعیت ایرانی و غیرایرانی این روزهای کرمان نشان می دهد که ملت امام حسین (ع) بر عهدی که بسته پایبند و راهی که انتخاب کرده مصمم است.
نظر شما