۴ خرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۴۶

روایتی از حضور رهبر انقلاب در منزل رئیس‌جمهور فقید؛

خدا این مرد را دوست داشت

خدا این مرد را دوست داشت

در روایتی از حضور رهبر انقلاب در منزل رئیس‌جمهور آمده است: خدا آن مرحوم را دوست داشته و نسبت به او لطف داشت که دل‌های مردم را این‌جور به سمتش جلب کرد.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست: خیلی سفارش ایشان را می‌کردم؛ این را آقا می‌گویند. صحبت درباره‌ی مادر آقای رئیس جمهور است. آقا می‌گویند به رئیس جمهور توصیه کرده بودند در سفرهای مشهد، دیدار با مادر را هیچ‌وقت از قلم نیندازند. می‌روم توی فکر. رئیس جمهور سکان‌دار اجرایی کشور است و مردم این مقام را امانت به او سپرده‌اند.

بخش مهمی از شکل‌گیری شخصیتی که امین میلیون‌ها ایرانی‌ست مدیون تلاش‌های یک زن است. زنی که آقا از نقش بزرگش غافل نبوده‌اند. خانم سیده‌ای ساکن در یک منزل کوچک که در یکی از مناطق معمولی مشهد قرار گرفته؛ شبیه همین منزل ساده و بی‌آلایش رئیس جمهور که حتی همان تجملات عادی خانه و زندگی خیلی از مردم عادی را هم ندارد.

جایی دیگر آقا به خانم علم‌الهدی همسر آقای رئیسی هم اشاره می‌کنند و فعالیت‌های فرهنگی و علمی‌ای که ایشان دارد. اشاره هم می‌کنند که خانم علم‌الهدی اخیراً نامه‌ای برایشان نوشته است. یکی از اطرافیان توضیح می‌دهد مطلبی بوده مربوط به کنگره‌ی جهانی قرآن و علم قرآنی. آقا با اشاره به ضایعه‌ای که پیش آمده به همسر آقای رئیسی توصیه می‌کنند این قضیه موجب نشود کارهای علمی و فرهنگی ایشان متوقف شود. یک‌طرف دو دخترش نشسته‌اند و طرف دیگر هم حجت‌الاسلام علم‌الهدی.

غم فقدان برای خانواده غم بزرگی است. آقا می‌گویند ان‌شاءالله خداوند درجات آقای رئیسی را عالی کند. تأکید هم دارند که فقدان آقای رئیسی هم برای خودشان هم برای کشور و هم برای خانواده هیچ جبرانی ندارد و خسارت سنگینی است. تصریح دارند که برای همه از خودشان تا کشور و خانواده و همسر و فرزندان، داغ بزرگ و سختی است. لابه‌لای صحبت‌ها و توصیه‌ها، حواسشان به این غم هم هست. توصیه‌ای معنوی هم دارند برای تحمل و سعه‌ی صدر و صبر.

این دعا را بخوانید

به یکی از دعاهای موجود در مفاتیح‌الجنان اشاره می‌کنند. توضیح می‌دهند که دعایی است مربوط به نمازهایی که در نجف خوانده می‌شود و مستحب است که بعد از هر نماز خوانده شود. فی‌المجلس هم با حافظه‌ی قوی‌ای که دارند گریزی به فقراتی از آن می‌زنند:

اللّٰهُمَّ لَابُدَّ مِنْ أَمْرِکَ، وَلَابُدَّ مِنْ قَدَرِکَ وَلَابُدَّ مِنْ قَضَائِکَ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِکَ؛ خدایا از دستورت و تقدیرت و قضایت چاره‌ای نیست و هیچ نیرو و توان جز به خدای بلندمرتبه‌ی بزرگ نیست.

اللّٰهُمَّ فَمَا قَضَیْتَ عَلَیْنَا مِنْ قَضَاءٍ أَوْ قَدَّرْتَ عَلَیْنَا مِنْ قَدَرٍ فَأَعْطِنَا مَعَهُ صَبْراً یَقْهَرُهُ وَیَدْمَغُهُ و َاجْعَلْهُ لَنا صَاعِداً فِی رِضْوانِکَ؛ پس آنچه بر ما از قضائی که حتم کردی یا از تقدیری که مقدّر نمودی، همراه آن به ما صبری عطا کن که بر آن چیره شود و آن را درهم کوبد و آن شکیبایی را برای ما، نردبانی به سوی خشنودی و لطفت قرار ده.

آقا می‌گویند این دعا که فقط مخصوص نجف نیست؛ در مفاتیح پیدایش کنید و بخوانید. مشخصاً هم اشاره دارند که بعد از نماز شب هم می‌شود آن را خواند.

لابه‌لای صحبت‌ها و بیان خصوصیات رئیس جمهور شهید، حجت الاسلام علم‌الهدی به فعالیت‌های قرآنی آقای رئیسی اشاره می‌کند که طبقه‌ای را در منزل وقف کارهای قرآنی کرده بود. یکی از فرزندان رئیس جمهور هم که این روزها در حال دریافت مدرک دکتراست این مکان را به این فعالیت‌ها اختصاص داده.

آقا پیگیر تعداد نوه‌های شهید رئیسی می‌شوند. یکی از نوه‌ها که ظاهراً بزرگ‌ترین هم هست، می‌پرد توی بحث: «پنج تا!» نرم‌لبخندی روی چهره‌ی همه می‌نشیند. چای از راه رسیده، خوش‌زبانی نوه‌ها هم فضای صمیمی موجود را لطیف‌تر کرده، نوه‌ی پنج ماهه‌ی دیگری را به آغوش آقا می‌دهند و دعایی و اذان و اقامه‌ای.

کار و کار و کار

چای که نوشیده می‌شود دوباره بحث می‌رود سمت خصوصیات شهید رئیسی. آقا می‌گویند یکی از خصوصیات خوب آقای رئیسی این بود که با دعا و گریه مأنوس بوده. تأکید دارند فرصت مهمی است که رییسجمهور اهل معنویاتی از این سنخ باشد. موضوعی که عموماً در دیدارهای مسئولان نظام هم همیشه آن را توصیه می‌کنند؛ هرقدر مسئولیت بالاتر نیاز به معنویات و التجاء به درگاه الهی هم بیشتر.

در ادامه هم اهمیت موضوعات معنوی برای مسئولیت‌های بزرگی مانند ریاست جمهوری را متذکر می‌شوند و مشخصاً هم به خواندن نماز شب و تلاوت مرتب قرآن اشاره می‌کنند. آقای علم‌الهدی هم گفته بودند که سفرهای مشهد آقای رئیس جمهور، ساعتی به دیدار با مادر و بستگان اختصاص داشته و بعد هم شب تا صبح در حرم مشغول عبادت بوده‌اند.

نکته‌ی مهم دیگر در صحبت‌ها، کار و تلاش آقای رئیسی است و شب و روز را نشناختن. آقا به خاطره‌ای اشاره می‌کنند که خود آقای رئیس جمهور تعریف کرده؛ اینکه ساعت ۲ یا ۳ نصفه‌شب از یکی از سفرهای خارجی به تهران می‌رسد و قرار بوده صبح فردایش هم کرج باشد. هر جور حساب کرده دیده امکان این نیست که هم استراحت کند و هم صبح فردا اول وقت، کرج باشد. همان نصفه‌شب راهی کرج می‌شود و دو سه ساعتی استراحت و بعد هم صبح اول وقت، حضور در برنامه.

بماند که سفر خارجی هم اسمش سفر است وگرنه فردی مثل من که در یکی از همین سفرها با رئیس جمهور همراه بوده می‌داند که از بدو ورود تا زمان خروج فقط دوندگی است و جلسه و ملاقات و کار و بیدارخوابی؛ موضوعی که آقا هم به آن اشاره می‌کنند.

آقا صراحتاً تأکید می‌کنند سفرهای خارجی آقای رئیسی دو سه روزه نبوده که در کنارش برنامه‌ای هم برای بازدید و گردش و استراحت باشد. چیزی که در خیلی از سفرهای خارجی یک امر معمول و عادی و پذیرفته شده است. سفرهایی بوده ده پانزده ساعته و مملو از جلسات و ملاقات و مذاکرات کاری با مقامات خارجی.

در سفری که به‌عنوان خبرنگار برای حضور در اجلاس بریکس با رئیس جمهور عازم آفریقای جنوبی شدیم صابون این موضوع حسابی به تنم خورد. حدود ۱۰ ساعت پرواز به مقصد کشوری در نیم‌کره‌ی جنوبی در قعر قاره‌ی آفریقا، هجده نوزده ساعت حضور در ژوهانسبورگ با یک برنامه پر چگالی، از شرکت در اجلاس تا ملاقات با هیئت‌های مختلف خارجی و بعد هم دوباره عازم فرودگاه شدن برای برگشت به تهران. تمام نفس گرفتن‌مان، همان استراحت نیم‌بندِ پرواز برگشت بود به سمت تهران آن‌هم روی صندلی‌های اتوبوسیِ هواپیما.

اول طلوع آفتاب هم رئیس جمهور با همان شال سبز سیدی‌اش شروع کرد به حال و احوال‌پرسی با هیئت همراه. از نوک هواپیما و کابین خلبان شروع کرد تا سالن انتهایی هواپیما که محل استقرار خبرنگاران و عکاسان و تصویربردارانی بود که از شدت بی‌خوابی و خستگی، تمام پیچ و مهره‌هایشان باز شده بود.

در مهرآباد که از هواپیما پیاده شدیم گروه خبری جملگی راهی منزل شدند برای چندساعتی خوابیدن و سرپا شدن. رئیس جمهور اما دوباره رفت پاستور و مشغول کارها و جلسات در نهاد ریاست جمهوری شد. خیلی‌ها باورشان نمی‌شد که کل سفر خارجی ما به نیمکره‌ی جنوبی همان ۲۰ ساعتی بوده که در پرواز رفت‌وبرگشت داخل هواپیما بودیم و هجده نوزده ساعتی که ژوهانسبورگ بودیم. همین موضوع را هم تیتر گزارشی کردم که برای یکی از خبرگزاری‌ها نوشتم: ۱۹ ساعت ژوهانسبورگ!

یک سفر با برکت
این روحیه چیزی نیست که بشود با پروپاگاندای تبلیغاتی و رسانه‌ای در ذهن افکار عمومی ایجاد کرد. محتوای رسانه‌ای برای باورپذیر بودن باید سرریزی از واقعیت باشد. واقعیتی که آن‌قدر بزرگ باشد که سرریزش بریزد توی رسانه و مردم این را خوب می‌فهمند.

نشانه‌اش!؟ حضور میلیونی در تشییع آقای رئیس جمهور در تبریز و قم و تهران و بیرجند و مشهد. نمادی از سرمایه‌ی اجتماعیِ جمهوری اسلامی که فقط دولت‌مردان حقیقی می‌توانند آینه‌ای شوند برای بازنمایی این قوت و قدرت. جوری که به‌تصریح آقا حتی هیئت‌های خارجی که این روزها به تهران آمده بودند هم آن را حس کرده و بعضی‌هایشان در دیداری که چند ساعت بعد با رهبر انقلاب داشتند به آن اشاره و اذعان هم کرده بودند.

یک‌طرف ماجرا وجه غم‌انگیز و فقدان آقای رئیس جمهور است و یک‌طرف دیگر، واقعیت‌ها و تصاویر باشکوه مردمی که آینه‌ی شهید رئیسی آن را بازنمایی کرد. این همان موضوعی است که به‌تصریح آقا مایه‌ی تسکین است و باید آن را شکر کرد.

آقا تصریح می‌کنند که خدا آن مرحوم را دوست داشته و نسبت به او لطف داشت که دل‌های مردم را این‌جور به سمتش جلب کرد و رفتنش از حیات دنیوی را هم این‌طور بابرکت و مبارک قرار داد که آینه‌ی ارزش‌ها و شعارهای انقلاب بشود و قدرت و قوت و سرمایه‌ی اجتماعی کشور و نظام را این‌طور به رخ بکشد که حالا در دل این فقدان، یک فرصت بزرگ برای کشور و اسلام ایجاد شده است.

موقع رفتن، همسر آقای رئیسی از آقا التماس دعا دارد به جهت تسکین قلب و آرامش. آقا دعا می‌کنند و من به این فکر می‌کنم که در طول دیدار، التهاب و ناآرامی در چهره‌ی کسی ندیدم شبیه آن چیزی که در نمونه‌های مشابه از صاحبان عزا می‌بینیم؛ نمودی از صبر و شکیبایی اهل منزل که برون‌داد ایمان است. هنگام خروج هم یکی از نوه‌های آقای رئیسی جلو می‌آید و می‌گوید می‌شود چفیه‌تان را بدهید!؟ آقا خیلی صمیمانه و پدرانه می‌گویند بله که می‌شود.

چفیه را می‌دهند و می‌گویند موقع آمدن دو نفر دیگر هم این را خواسته بودند ولی ندادم. صاحب جدید چفیه با شنیدن این جملات قند توی دلش آب شده و چهره‌اش هم به لبخند باز می‌شود؛ دیگران هم. جو که آرام می‌شود آقا به یکی از اطرافیان می‌گویند به آن دو نفر هم چفیه بدهند.

پایان‌بخش جلسه هم طلب صبر است برای همسر و فرزندان و بستگان. دیدار تمام شده و آن بیرون در کوچه و خیابان، تصاویر رئیس جمهوری روی درودیوار است که مردم او را خیلی شبیه خودشان می‌دانستند.

کد خبر 6117810

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha