۶ تیر ۱۴۰۳، ۱۵:۰۲

روایت «مجله مهر» از مهمونی کیلومتری ۱۴۰۳؛

لقمه‌های ساده؛ برکت‌های میلیونی

لقمه‌های ساده؛ برکت‌های میلیونی

سفره جشن ولایت امیرالمومنین هر سال با همین لقمه‌های ساده و نیت‌های پاک بزرگ‌تر و باصفاتر می‌شود؛ لقمه‌هایی که برکت میلیونی با خود می‌آورند…

خبرگزاری مهر، گروه مجله: عصر روز سه‌شنبه است و ایستگاه‌های متروی تهران مملو از جمعیتی است که با شور و اشتیاق می‌خواهند خود را به سمت جشن کیلومتری مولایشان علی برسانند. جمعیتی که حتی گرمای سرسام آور و اذیت‌کننده هوا هم نتوانسته کمی آنها را برای شرکت در مهمانی دو دل کند. خانواده‌ها، جوانان، کودکان و سالمندان همگی با لبخند و لباس‌های رنگارنگ به‌خصوص رنگ سبز منتظر قطار ایستاده بودند تا به سمت مقصد خود حرکت کنند.

پسر بچه‌ای نهایتاً سه ساله با شیرین‌زبانی خاص کودکانه‌اش نق می‌زد: «چرا به مهمانی غدیر نمی‌رسیم؟ کی می‌رسیم؟ خیلی مانده؟» و مادرش با لبخند سعی در قانع کردن او داشت که چیزی نمانده است. خانمی که کنار آنها نشسته بود پرسید: «بگو ببینم می‌دونی غدیر چیه؟» او با شوق گفت: «بله، مامانم بهم گفته است این روز، روزی است که امام علی امام می‌شود.»

گروهی جوان که گوشه‌ای از واگن ایستاده بودند، شروع به نواختن یک سرود مذهبی کردند. صدای دف به گوش می‌رسد و همه مسافران با شوق به موسیقی گوش می‌دهند. بلندگو اعلام می‌کند: «ایستگاه بعد، میدان آزادی.» کودک سه ساله کنار گوشم فریاد می‌زند: «بالاخره به مهمانی رسیدیم!»

سیل جمعیت از ایستگاه آزادی شروع شده و به سمت خروجی‌ها حرکت می‌کند. مردم با شور و شوق به سمت خیابان‌ها می‌شتابند، جایی که جشن و شادی در انتظارشان است.

از آزادی تا مشایه

هرچه به قلب جشن نزدیک‌تر می‌شوم و صدای پخش مولودی و سرودهای دختران و پسران دهه نودی شفاف‌تر به گوش می‌رسد؛ انگار لحظاتی آشنا در ذهن تداعی می‌شود. میان جمعیت و موکب‌ها، همان لحظه که زحمات موکب داران و عشق به مولایشان آدمی را غرق می‌کند انگار کسی می‌آید دستت را می‎‌گیرد و پرتت می‌کند به جاده‌های خاکی مسیر نجف تا کربلای حسین (ع). همان جا که درد پاها و خستگی نه تنها اذیتت نمی‌کند بلکه روحت را جلا می‌دهد.

تازه دقایق کوتاهی از شروع مراسم گذشته اما شور و شوق و عشق مردم آن‌ها را زودتر از موعد آغاز جشن به طرف مسیرها کشانده است. کودکان حسابی خوش می‌گذرانند و پدر و مادرهایشان از آن‌ها خوشحال‌تر. گوشه گوشه مراسم، علی وار ترتیب داده شده است.

داخل یکی از موکب‌ها می‌شوم. دختران و پسران کوچک سه یا چهارساله‌ای روی صندلی‌های رنگی که از جثه‌های خودشان هم کوچک‌تر بود نشسته و مشغول نقاشی کشیدن بودند. برپاکنندگان موکب چند زن و البته چند دختر نوجوان دهه نودی بودند. آشنایی آن‌ها باهم به فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی مسجد محله‌شان به نام «مسجد الرسول» برمی‌گشت. می‌گویند این دومین سالی است که به بهانه این روز عزیز دل کودکان را با سرگرم کردن و هدیه‌های کوچکشان شاد می‌کنند.

یکی از دخترها بین صحبت‌هایش آنچه از امیرالمومنین به گوش جانش نشسته را بازگو می‌کند، برگی از تاریخ که از معلم مدرسه‌اش شنیده بود؛ درباره امام علی (ع) و مهری که نسبت به کودکان داشت: «مرد فقیری نزد حضرت علی (ع) رفت تا کمی درد دل کند. کودکان این مرد از شاخه درخت خرمای همسایه، که به خانه‌شان راه پیدا کرده بود، خرما می‌چیدند و این کار سبب عصبانیت مرد همسایه می‌شد. حضرت علی نزد مرد همسایه رفت تا به طریقی رضایت او را جلب کند تا اجازه دهد کودکان مرد فقیر، روزی چند خرما از درخت بچینند؛ اما مرد همسایه به هیچ وجه راضی نشد.»

دختر نوجوان با خوش سر و زبانی ادامه ماجرا را می‌گوید: «سرانجام حضرت علی پیشنهاد داد که نخلستان ارزشمندش را با خانه کوچک مرد همسایه تعویض کند. مرد همسایه شگفت‌زده شده بود، پیشنهاد را پذیرفت و دلیل این کار را از حضرت پرسید. امام فرمود دلم می‌خواهد کودکان این مرد شاد باشند و بی‌ترس از درخت، خرما بچینند و بخورند. سپس حضرت علی (ع) به پدر کودکان فرمود این خانه را به تو می‌بخشم به این‌جا اسباب‌کشی کن و بگذار کودکانت با خیال راحت خرما بچینند، بگذار این نخل، دل کودکانت را شاد کند.»

نان و پنیر و سبزی

باز توی مسیر به راه می‌افتم. دست چند نفری لقمه می‌بینم. شبیه لقمه‌هایی که مادرها برای مدرسه بچه‌هاشان می‌گیرند. جلوتر یک خانم تقریباً سن و سال دار ایستاده و توی یک سینی لقمه پخش می‌کند. نان و پنیر و سبزی...

آخرین لقمه را هم به یک پسر می‌دهد و رو به من می‌گوید: «شرمنده‌ام به خدا؛ اما تمام شد.» حالا که پذیرایی‌اش تمام شده فرصت خوبی برای پرسیدن است. او اما مثل یک مادر نپرسیده، سوال و جواب را می‌داند: «می‌دانی اطعام غدیر چیست مادر؟ لقمه‌ای که من پخش کردم به نیت اطعام بود. چند وقتی می‌شود که در یکی از کارهایم گره افتاده است و نمی‌دانستم دیگر چه نذری کنم. اتفاقی پیامی درباره اطعام غدیر دیدم و تصمیم گرفتم امسال لقمه‌ای چیزی بدهم.»

می‌خندد: «همین دو ساعت پیش لقمه‌ها را همراه دخترم آماده کردیم. تعداد خاصی هم مد نظرم نبود. چند بسته پنیر و قدری سبزی و مقداری نان. تا رسیدم به میدان آزادی، آنها را بین جمعیت پخش کردم.»

خنده از صورتش جمع می‌شود: «به خاطر بیماری که در خانه دارم بیشتر از این نمی‌توانستم راه بیایم تا بین جمعیت باشم؛ به همین خاطر همین جلو روی چمن‌ها نشستم تا در شادی ولایت شریک باشم.»

اطعام غدیر از آداب و رسوم شیعیان در گرامیداشت روز غدیر است که در روایات مختلف به آن سفارش شده است. بنا بر روایتی که از امام رضا (ع) نقل شده، ثواب اطعام روز غدیر معادل ثواب اطعام جمیع انبیا و صدیقین است. امام رئوف از شیعیان خواسته به‌اندازه توان خود در اطعام‌دهی غدیر شرکت کنند.

لقمه با برکت

می‌گویند این سنت در کشورهای مختلف مانند ایران، افغانستان، پاکستان و ترکیه با آداب و شیوه‌های مختلفی انجام می‌شود. در ایران هم پیش از این و حتی همین سال‌ها که جشن بزرگ غدیر برگزار می‌شود، مردم در منازل، مساجد و حسینیه‌ها اطعام می‌کنند.

بعضی خانوادگی در غدیر اطعام می‌کنند و بعضی در هیئت‌هایشان؛ بعضی‌ها با پخت و پز غذاهای سنتی و توزیع آن بین مردم، این روز بزرگ را گرامی می‌دارند و برخی مثل همین مادر مهربان در میدان آزادی با توزیع چند لقمه نان و پنیر و سبزی. کم و زیادش فرقی نمی‌کند…

مادر مهربان از حکمت این اطعام می‌گوید: «عزیزم، اطعام غدیر یک سنت قدیمی و پر از خیر و برکت است. امام علی (ع) در روز غدیر، مردم را دعوت به وحدت و محبت کرد. ما هم با این کار کوچک، هم به یاد ایشان هستیم و هم دل دیگران رو شاد می‌کنیم.»

تصدیق حرف او را می‌توان در افزایش موکب‌ها و پذیرایی‌ها دید. امسال در پخش اطعام غدیرانه بیش از ۲۵۰۰ موکب‌ثبت نام کرده بودند و ۲۲۰۰ موکب در مهمانی برپا شدند در حالی که این رقم سال گذشته حدود ۱۳۰۰ بود. حالا سفره جشن ولایت امیرالمومنین هر سال با همین لقمه‌های ساده بزرگ‌تر و باصفاتر می‌شود؛ لقمه‌هایی که برکت میلیونی با خود می‌آورند…

کد خبر 6147964

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha