به گزارش خبرنگار مهر، روز دوشنبه ۹مهرماه نشستی با عنوان «علوم شناختی و مطالعات خانواده» در دانشکده خانواده دانشگاه تهران به دبیری حجتالاسلام احمد کوهی با حضور دانشجویان ارشد مطالعات زنان و خانواده برگزار شد.
در این نشست، حمزه امیری، پژوهشگر شناخت اجتماعی، با موضوع «حوزههای مطالعاتی و آزمایشگاهی علوم شناختی و خانواده»، مهدی فخیمی، پژوهشگر علوم شناختی و فلسفه، با موضوع «رشد تفکر و پیچیدگی شناختی در سه ساحت فردی، خانوادگی و اجتماعی»، محمدناصح طالبی، پژوهشگر علوم شناختی، با موضوع «سنجشهای شناختی در حوزه خانواده» به سخنرانی پرداختند.
حمزه امیری، پژوهشگر شناخت اجتماعی، در این نشست اظهار کرد: هنگامی که از علوم شناختی صحبت میکنیم، در واقع به مجموعهای از رشتهها اشاره داریم که بر فرآیند پردازش اطلاعات در ذهن انسانها تمرکز دارند. این علوم در طول ۴ تا ۵ دهه اخیر تحولات قابلتوجهی داشتهاند و متمایز از روانشناسی سنتی، رویکردی چند رشتهای اتخاذ کردهاند.
وی افزود: برخلاف روانشناسی که تکحوزهای بود، علوم شناختی به حوزههای مختلف از جمله عصبشناسی، مدلسازیهای کامپیوتری و شبیهسازیها وارد شده و دریچههای جدیدی را در این زمینهها گشوده است. این رشتهها توانستهاند به عمق مسائل ذهنی و شناختی انسان نفوذ کرده و حتی در ابزارهای پیشرفته هوش مصنوعی نیز مورد استفاده قرار گیرند.
امیری در ادامه به توضیح برخی از حوزههای خاص علوم شناختی پرداخت و گفت: یکی از این حوزهها، روانشناسی شناختی است که زیرشاخههای متعددی از جمله شناخت اجتماعی دارد. شناخت اجتماعی به بررسی ادراکها و فرآیندهای شناختی انسانها در روابط بینفردی و تعاملات گروهی میپردازد و نقش مهمی در مسائل سیاسی، اجتماعی، آموزش و حتی حوزههای نظامی و امنیتی ایفا خواهد کرد.
وی همچنین تأکید کرد که مدلسازیهای شناختی در حوزههایی مانند زبانشناسی شناختی، تفکر و حل مسئله، حافظه، ادراک و حتی هیجانات انسانی کاربرد دارند. این مدلها به تحلیل نگرشها، تصمیمگیریها و قضاوتهای اجتماعی انسانها کمک کرده و میتوانند در زمینههایی مانند بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، آموزش و پرورش و سیاستگذاری به کار گرفته شوند.
امیری در بخش دیگری از سخنان خود به اهمیت لابراتوارهای شناختی پرداخت و پیشنهاد داد: دانشکده خانواده با ایجاد لابراتوارهای شناختی، بستری برای انجام تحقیقات میانرشتهای و عملیاتی کردن نتایج پژوهشها فراهم کند. این لابراتوارها نه تنها به توسعه دانش بومی کمک کننده خواهد بود، بلکه ابزارهای کاربردی را نیز برای بهبود روابط اجتماعی و خانوادگی ارائه خواهند داد.
وی بر ضرورت استفاده از علوم شناختی در حوزه تصمیمگیری خانواده و مدیریت منابع شناختی تأکید کرد و گفت: با بهرهگیری از این علوم، تصمیمگیریهای خانوادهها را بهینه کرده و از مشکلاتی که بر اثر اطلاعات ناقص و نادرست در خانوادهها ایجاد میشود، جلوگیری میشود.
محمد ناصح طالبی، پژوهشگر علوم شناختی نیز در این نشست اظهار کرد: حوزه علوم شناختی به دلیل ویژگیهای بینرشتهای خود، موضوعاتی را بررسی میکند که تاکنون به طور جامع مورد توجه قرار نگرفتهاند. این رویکرد به ما کمک میکند تا از ویژگیهای رشتههای مختلف بهرهمند شویم و به نتایج بهینهتری دست یابیم.
وی در ادامه بیان کرد: حوزه تحقیقاتی که میخواهم معرفی کنم، بهطور خاص با بحث خانواده ارتباط دارد. در این زمینه، ما به ریشههای مسائلی پی بردهایم که با آنها مواجه شدهایم. در مفهوم سلامت شناختی، تمرکز بر انسان است و علوم شناختی بهطور کلی انسانمحور بوده و الزامات زیستی انسان را بررسی میکند. میتوانیم با کمی تغییر، ارتباط معنادار آن را با خانواده نشان دهیم.
طالبی با اشاره به دو ساحت انسان، جسم و روان گفت: برای درک کامل عملکرد شناختی، باید تعامل این دو ساحت را همزمان بررسی کنیم. نباید تنها به مغز نگاه کنیم و توجه نکنیم که زیستبوم، اقتصاد و سیاست نیز نقش مهمی در عملکرد شناختی دارند. مشکل اصلی در حوزه شناختی کشور ما، نگاه جزیرهای به این حوزه است که نمیتواند ارتباط معناداری با مسائل جاری برقرار کند.
وی افزود: فصل مشترک تعامل این دو ساحت میتواند حوزه تحقیقات سلامت شناختی باشد. یکی از نیازهای اساسی، انجام مطالعات طولی در این زمینه است. مطالعات کوهورت شامل بررسی بلندمدت فاکتورهای مشخصی از یک جامعه برای یک اختلال خاص هستند که به این رویکرد نیاز داریم.
طالبی همچنین بر اهمیت طراحی شناختی تأکید کرد و گفت: هنگامی که میخواهید بر یک مسئله شناختی تمرکز کنید، لازم است تا محیط را نیز در نظر بگیرید. عواملی مانند ارتفاع سقف، شدت نور، دما و سر و صدای بیرون بر عملکرد شناختی تأثیرگذارند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. متأسفانه بسیاری از دانشگاهها رویکرد مناسبی در این زمینه ندارند و نیاز به بهینهسازی دارند.
این پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: ما میتوانیم یک رویکرد فردی نیز داشته باشیم، اما در برخی موارد لازم است انسان را ایزوله کنیم تا بتوانیم مکانیسمهای تفکر و یادگیری را مدلسازی کنیم. برای ورود به حوزه سلامت شناختی، ابتدا باید سلامت جسم و روان فرد را احراز کنیم تا بتوانیم کیفیت عملکردهای شناختی او را بررسی کنیم.
طالبی در ادامه با اشاره به ابعاد مختلف سلامت شناختی، گفت: این ابعاد شامل توصیف وضعیت شناخت، غربالگری و توانمندسازی هستند. خروجی این مطالعات میتواند شامل یکسری سؤالات باشد که در طول ۱۰ سال رصد شده و ویژگیها و مشکلات مشخص شده را بررسی میکند. او همچنین به بررسی انگیزه کار گروهی در سازمانها، ارتباطات خانوادگی و آمار بالای مهاجرت اشاره کرد و گفت: این موارد نیاز به ریشهیابی از ساحتهای مختلف فلسفی، روانشناسی، اقتصادی و سیاسی دارند.
وی با اشاره به نقش مدارس در این زمینه گفت: ریشه بسیاری از مسائل را در کادر آموزشی و خانواده میبینیم. مدارس معمولاً دانشآموز را محور قرار میدهند و به محیط و کادر آموزشی و خانوادگی توجه نمیکنند. در واقع، ما به مدرسهای با رویکرد شناختی نیاز داریم، زیرا بسیاری از مدارس تنها به چند رویکرد محدود در این زمینه اکتفا کردهاند.
طالبی خاطرنشان کرد: علوم شناختی میتوانند به حل مشکلات ارتباطی و تقویت همدلی در جامعه کمک کنند. پیشرفت در این زمینه به شناخت زیستبوم و ارتقاء ارتباطات بستگی دارد. ما باید بتوانیم دادهها را ثبت و تحلیل کنیم و از آنها در زمینههای مختلف از جمله سیاستگذاری بهرهبرداری کنیم.
این پژوهشگر با اشاره به پیشرفتهای فناوری در علوم شناختی، بیان کرد که این علوم میتوانند به پیشبینی وضعیتهای مختلف مانند دمانس و اختلالات شناختی کمک کنند. او به پروژههای پژوهشی در دانشگاههای معتبر جهان اشاره کرد و گفت: در ایران نیز باید با مدیریت عقلانی و استفاده از دادههای موجود، به پیشرفتهای مشابه دست یابیم.
مهدی فخیمی، پژوهشگر علوم شناختی و فلسفه نیز در این نشست اظهار کرد: موضوعات مرتبط با علوم شناختی را در سه سطح میشود بررسی کرد. از سال ۱۹۵۰ که ترم علوم شناختی ایجاد شد، هدف اولیه آن مطالعه تفکر در ماشین، یا همان هوش مصنوعی بود. اما برای پیادهسازی تفکر در ماشین، ابتدا باید بدانیم تفکر انسان چیست و این مسئله به ۲۵۰۰ سال پیش مربوط است.
او ادامه داد: آنچه بشر به عنوان سیستم فکری ایجاد کرده، شامل فلسفه، ادبیات و هنر است و همه اینها به حوزههای مرتبط با تفکر انسان مربوط میشود. هدف اولیه علوم شناختی، ایجاد ماشینی است که بتواند مانند انسان فکر کند، مسئله را حل کند و درک زیباشناختی داشته باشد. با آغاز تحقیقات، دانشمندان متوجه شدند که برای مطالعه فرآیند فکری انسان، نیاز به بررسی عملکرد مغز دارند. از این رو، عصبشناسی شناختی و روانشناسی شناختی به وجود آمدند تا نحوه پردازش ورودیها و تاثیر آنها بر رفتار انسان را بررسی کنند. همچنین، تحقیقات فلسفی نیز انجام شد تا ببینند آیا این مباحث از لحاظ فلسفی قابل پیادهسازی هستند یا خیر.
فخیمی به نقش زبانشناسی در علوم شناختی اشاره کرد و گفت: زبانشناسی یکی از ارکان مهم علوم شناختی است و یکی از جریانهای آن، زبانشناسی شناختی است که به بررسی پردازش زبان و ارتباط آن با تفکر انسان میپردازد.
این پژوهشگر با انتقاد از علوم شناختی مدرن، گفت: اگر بخواهم انتقادی وارد کنم، این است که تمام مباحث علوم شناختی در یک پارادایم علمی قرار میگیرد. در این پارادایم، هر تصمیم و برنامهریزی باید بر اساس جمعآوری و پردازش دادهها صورت گیرد تا پیشبینیهایی از آینده انجام شود. در حال حاضر، علوم شناختی مدرن بر اساس پارامترهایی مانند آیکیو، انسانها را ارزیابی میکند و تلاش میکند ویژگیهای بیشتری به این پارامتر اضافه کند.
وی افزود: برای انسان سه ساحت وجود دارد: ۱) ساحت مادی یا سرمایه مادی، که مربوط به آیکیو هر فرد است؛ ۲) ساحت اجتماعی یا سرمایه اجتماعی، که به قوه احساسات و عواطف مربوط میشود؛ و ۳) ساحت معنوی یا سرمایه معنوی، که شامل روح و جان انسان میشود. نقد من این است که علوم شناختی مدرن به دو ساحت اول توجه دارد و ساحت سوم، یعنی معنویت و روح را نادیده گرفته است.
فخیمی ادامه داد: اگر بخواهیم به مسائل بشر، مانند آلودگی هوا، بپردازیم، باید درک کنیم که این مسائل نه تنها ارتباط معناداری با پیشرفت فناوری دارند، بلکه باید در بستر اجتماعی و خانوادگی نیز بررسی شوند. جریان سوم علوم شناختی، این مسائل را نه در سطح فناوری، بلکه در سطح هوش و روح انسان دیده میشود.
وی با تأکید بر اهمیت سازگاری درونی فرد، بیان کرد: وقتی فرد با خود و خانوادهاش سازگار نباشد، جانش را از دست خواهد داد. این روح خانواده است که از تعامل اعضای آن شکل گرفته است. هوش معناگرا به عنوان این عنصر سوم شناخته و به راحتی قابل ارزیابی نیست، اما وجود آن در تعاملات اجتماعی و خانوادگی مشهود است.
فخیمی با تأکید بر ضرورت وجود خرد اجتماعی، گفت: این خرد به ما کمک میکند تا مسائل را شناسایی کرده و از طریق علمی آنها را حل کنیم. ما دارای سرمایههای مادی، اجتماعی و معنوی هستیم که هر یک به نوعی بر کیفیت زندگی انسان تأثیر خواهد گذاشت.
این پژوهشگر همچنین به سه سطح شناخت اشاره کرد: ۱) شناخت فردی، شامل بررسی حافظه و پردازشهای ذهنی؛ ۲) شناخت بینفردی، که به تعاملات و احساسات بین افراد مربوط میشود؛ و ۳) شناخت جامعهمدار، که شامل تأثیر محیط و فرهنگ بر اندیشه و رفتار انسان است.
وی خاطرنشان کرد: در مطالعات جدید علوم شناختی، نسل سوم این علوم به بررسی شناخت در بستر محیط، فرهنگ و بدن توجه میکنند. بر اساس این رویکرد، ما باید انگشت اتهام را به سمت خود گرفته و به تأثیرات محیطی، دانشگاهی و اجتماعی بر رفتارهایمان توجه کنیم.
نظر شما