به گزارش خبرنگار مهر در آخرین روز از همایش بین المللی کانت و جهان معاصر که صبح امروز (سه شنبه ۲۹ آبان) در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد امیر احسان کرباسی زاده استاد فلسفه علم درباره موضوع «کانت در تعارضات از دریچه سنجش ناپذیر تاماس کوهن» سخنرانی کرد.
وی گفت: با نگاه توماس کوهن میتوان کتاب نقد عقل محض را بازخوانی و پرسشهای جدیدی طراحی کرد و کاری که من امروز میخواهم در این سخنرانی انجام دهم یک کار تاریخ پریشانه است. وقتی به کتاب ساختار انقلابهای علمی مراجعه میکنیم یکی از مسائلی که کوهن با آن درگیر است اینکه معیار انتخاب یک پارادایم چیست یا به عبارتی انتخاب در رقابت علمی چگونه صورت میگیرد؟
وی افزود: یکی از دلایلی که کوهن برای سنجش ناپذیری میآورد این است که پارادایمها با هم متفاوت است و پارادایم متفاوت، انتخاب متفاوت خواهد داشت به بیان دیگر چون معیارها مختلف است انتخاب متفاوت خواهد بود. این درحالیست که وقتی سراغ نوشتههای متاخر کوهن میرویم میبینیم او درباره چیزهایی صحبت میکند که فراپارادایمی است؛ مثلاً در یکی از آثار متاخرش میگوید معیارها مشترکند اما تعابیر متفاوت هستند.
کرباسی زاده سپس با طرح این پرسش که چرا به نظر کانت نمیتوان با ملاحظات، پیشینی تعارضهای عقل نظری را حل کرد توضیح داد: از نظر کانت در یک تعارض جدلی وضع و وضع مقابل از اصول عام قابل قبول ناشی میشوند. حالا این سوال مطرح میشود که چه اصولی در نظامهای فلسفی عام و قابل قبول است؟ پاسخ عبارتست از: قانون امتناع تناقض. اصل جهت کافی هیچ چیز بدون جهت کافی که چرا باید چنین باشد نه به گونهای دیگر، رخ نمیدهد.
این استاد فلسفه علم در ادامه بیان کرد: یکی از مهمترین شروح در مورد تعارضات، کتاب مبانی و ریشههای استدلالهای کانت در تعارضات صادق جلال العزم است. مدعای اصلی او این است که تعارضات را نه در مقابل تجربه گرایان و عقل گرایان بلکه در زمینه تقابل نیوتنی ها و طرفداران لایب نیتس باید فهمید. یکی دیگر از بهترین کتاب برای شرح تعارضات کتاب «مکاتبات لایب نیتس و کلارک» است. لایب نیتس این کتاب با لایب نیتس مدل الهی متفاوت است از این جهت که ما در «مکاتبات لایب نیتس و کلارک» با یک لایب نیتس طبیعت گرا و تجربه گرا روبرو هستیم.
کرباسی زاده گفت: نتیجه از زبان صادق العظم اینگونه است که این دو مشاجره کننده جزمی به طور شفاهی اصل جهت کافی را پذیرفته اند و آنگاه به شیوهای ناسازگار آن را تفسیر کرده اند. به گونهای که برای هر کدام از آنها اتخاذ وضع یا وضع مقابل از خود این اصل را میسر می سازد… به یک معنا هر کدام از مشاجره کننده ها در این ادعای خود برحق است که دیدگاهش به گونهای منسجم و هماهنگ از اصل جهت کافی ناشی شده است.
وی در پایان اشاره کرد: شعار من این است که میشود کتاب نقد عقل محض را اینطور خواند که یک تفسیر انقلابی و سنجش ناپذیر از نظامهای فلسفی به ما میدهد و سوال این است که نقش تاریخ در این پروژه کانت چه خواهد بود؟
نظر شما