۷ مهر ۱۳۹۱، ۱۰:۲۱

«عکس فوری» چاپ شد

«عکس فوری» چاپ شد

مجموعه داستان پلیسی «عکس فوری» نوشته کارستن کلمان و ولف برومل با ترجمه ناصر زاهدی توسط موسسه انتشارات جهان کتاب منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کارستن کلمان و ولف برومل دو نویسنده و روزنامه‌نگار آلمانی‌اند که در هامبورگ، وین و لندن فعالیت دارند. آن‌ها علاوه بر نوشتن داستان‌های جنایی، دستی هم در سفرنامه‌نویسی دارند. کلمان و برومل در این مجموعه، علاوه بر داستان‌های کوتاه خود، آثار جمعی از داستان‌نویسان آلمانی را گردآورده‌اند؛ مجموعه‌ای از داستان‌های جنایی با قصه‌هایی جذاب و کوتاه. کتاب‌های این مجموعه با عنوان کلی «قتل در پنج دقیقه» توسط انتشارات جهان کتاب در ایران منتشر خواهد شد.

«عکس فوری» دومین کتاب از مجموعه «قتل در پنج دقیقه» و بیست و یکمین عنوان از مجموعه کتاب‌های پلیسی «نقاب» است. کتاب اول این مجموعه با عنوان «مار اوکیناوا»  با ترجمه ناصر زاهدی توسط این ناشر به بازار عرضه شد.

«قتل در اتاق پشتی»، «جزیره طوفانی»، «بانوی پیر حرف نشنو»، «عکس فوری»، «حبس ابد مادر»، «مد، جنایت و یک وصیتنامه مزخرف»، «طلاق دردناک»، «تئودور و لارا»، «عشق واقعی»، «زندگی ناممکن در کوچه‌ای به نام حیات»، «الهه عشق»، «قاتلان خداترس»، «دیدار شوک آور»، «شب لعنتی»، «ناظر»، «قاتل که از زمین سبز نمی‌شود!»، «زیبارویان زودتر می‌میرند»، «مرگ بدل‌کار»، «تعطیلات با شاه‌دزد» و «رایحه جنایت» عنوان داستان‌های این کتاب است.

نام نویسندگانی هم که داستان‌هایشان در این کتاب چاپ شده، عبارت است از الن لانتهالر، لئونارد کوپ، کارستن کلمان، کای پتری، ولف دپاول، دیتهلم یانتسن، هانس یاسپر، آریانه دمارینگ، ولف برومل و تویو تاناکا.

قسمت پایانی داستان «قاتلان خداترس» را از این کتاب می‌خوانیم:

آلویس سعی می‌کرد نشان دهد که دارد به دقت گوش می‌دهد. او سرش را به علامت منفی تکان داد و برای ماموران قهوه داغ ریخت. آن دو عصبی بودند. مامور پلیس گویی که می‌خواست افکارش را جمع و جور کند، انجیل روی میز کوچک را برداشت و ورق زد. شاید که منتظر یک کمک الهی بود. ناگهان بخشی از انجیل را با صدای بلند خواند: اما اکنون دیگر ایمان برجای می‌ماند و امید و عشق. این سه. اما عشق نیرومندترین آن‌هاست.

پلیس جوان‌تر که تا حال کلامی بر زبان نیاورده بود، پرسید: می‌توانم ببینم؟ هنگامی که او نگاهی بر این قسمت متن انداخت، دو قدم به عقب رفت، دور و بر خودش را با چشمانی جست و جوگر نگاه کرد... و سلاح‌اش را کشید. او فریاد زد: مواظب این دو باش. همه چیز را برایت توضیح می‌دهم. سپس در انبار را باز کرد و به سرعت از پله‌ها پایین رفت.

اندک زمانی بعد، ماریانه پیچیده در یک پتو، کنار شومینه اتاق نشسته بود. آن دو برادر با دستبند به هم بسته شده بود. همه منتظر نیروی کمکی انتظامی شدند که از طریق بی‌سیم باخبر شده بود. ماریانه دیگر توانی در خود نداشت، اما لبخندی حاکی از راحتی خیال بر لبانش دیده می‌شد. او از پلیس جوان پرسید: شماها چطور فهمیدید که من را کجا می‌توانید پیدا کنید، پتر؟ دست پتر را محکم چسبید. نامزد او گفت: باید از ماکس تشکر کنیم. در حالی که داشت انجیل را ورق می‌زد بخشی از آن را با صدای بلند خواند... چون زیرش خط کشیده شده بود... کار مادرم است .... یادت می‌آید، وقتی به مناسبت نامزدی آن را به تو هدیه کرد... وقتی که ماکس آن را خواند، دیگر ناخودآگاه به طرف انبار دویدم. ماکس با طنینی جدی پرسید: ناخودآگاه؟ نه ... این دست تقدیر بود.

این کتاب با 128 صفحه، شمارگان 550 نسخه و قیمت 3 هزار و 500 تومان منتشر شده است.

کد خبر 1706406

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha