۱۶ اسفند ۱۳۹۱، ۸:۴۵

جای پای جلال ـ سفرنامه خوزستان/13

همسفر با ضریح قتیل کربلا

همسفر با ضریح قتیل کربلا

در هیچ دیداری مردم خوزستان را این قدر یکدست ندیده بودم. هرچند رقابت‌های شهر‌های همسایه در استقبال و بدرقه از ضریح را می‌دیدیم، ولی واقعا باید گفت تمام هویت‌های قومی و جغرافیایی در برابر هویت ارادت و محبت به اهل بیت رنگ باخته بود.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: مهدی قزلی هفتمین سفرش را هم در ادامه «جای پای جلال» تجربه کرد و این بار پس از یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارگ، کاشان و اورازان (زادگاه جلال) به خوزستانی رفت که خودش هم قبل از این سفر، تجربه زیستن در آنجا را نیز داشت.

این نویسنده، سفرنامه هفتم خودش را در 13 قسمت آماده کرده که تاکنون 12 بخش از آن در صفحه فرهنگ و ادب مهر منتشر شده و آنچه مشاهده می‌کنید، بخش سیزدهم و پایانی آن است. قزلی در بخش نهایی یک بار دیگر از همسفر شدن با ضریح مطهر سیدالشهدا (ع) می‌نویسد؛  ضریحی که پس از روزها کار و تلاش، عصر دیروز در کربلای معلی رونمایی شد.

آخرین سفری که داشتم به خوزستان در آذرماه سال 1391 بود آن هم با کاروان ضریح جدید امام حسین علیه‌السلام. حالا هم مشغول نوشتن سفرنامه آن سفر هستم. مطلب درباره آن سفر زیاد است و من فقط گزارشی کوتاه می‌دهم از خوزستان که تمام مردمش به بهانه ضریح و در واقع در برابر امام حسین قیام کردند.

این ضریح را هیئت امنایی با اجازه از آیت‌الله سیستانی طی مدت حدود 6 سال ساخت و موقع بردن تماسی هم با من گرفتند که به عنوان گزارشگر همراه کاروان بروم.

این سفر از غروب روز عاشورا از قم شروع شد و در روز چهاردهم آذرماه تریلر حامل ضریح به اندیمشک رسید. درست 10 روز بعد با رسیدن به گمرک خرمشهر بخش خوزستان سفر تمام شد.

اولین باری بود که خطی به خوزستان سفر می‌کردم. یعنی از اندیمشک در شمال استان وارد شدیم و با گذر از دزفول و شوشتر و اهواز و دارخوین و آبادان، می‌رسیدیم خرمشهر در جنوب استان. قبلا یک راست می‌آمدیم اهواز یا ماهشهر یا بهبهان و از آنجا اگر قرار بود جایی برویم می‌رفتیم.

در این سفر فرصتی پیش آمد تا فقط مردم خوزستان را ببینم. دیگر نه فرصتی بود که مکان‌ها را ببینیم و نه جایی مثل دزفول که از کنار آثار مهم و تاریخی گذشتیم به چشممان آمد. در تمام مسیر، فوج عظیمی از مردم اطراف تریلر بودند و غیر از اوقاتی که تریلر حامل ضریح در شهرهای بزرگ مدت کوتاهی توقف می‌کرد و ما فرصتی برای استراحت پیدا می‌کردیم، بقیه مسیر را همپای مشایعت‌کنندگان طی کردیم و طوری شد که مسیر شوشتر تا اهواز 30 ساعت طول کشید و از آبادان تا خرمشهر 15 ساعت.

در هیچ دیداری مردم خوزستان را این قدر یکدست ندیده بودم. هرچند رقابت‌های شهر‌های همسایه در استقبال و بدرقه از ضریح را می‌دیدیم، ولی واقعا باید گفت تمام هویت‌های قومی و جغرافیایی در برابر هویت ارادت و محبت به اهل بیت رنگ باخته بود.

آنچه در طول این سفر و بعد از آن فهمیدیم این بود که وهابیت با تمام توان روی مردم خوزستان و مخصوصا عشایر و روستاییان عرب کار می‌کرده و پول خرج می‌کرده، ولی با آمدن و رفتن ضریح و جان گرفتن اعتقادات مردم به تشیع و امام حسین (ع) تمام رشته‌های چند سال گذشته آن‌ها پنبه شده است.

نیروهای امنیتی استان که برای محافظت از ضریح حضور داشتند از همه خوشحال‌تر بودند. می‌گفتند سال‌ها مبارزه ما با خرابکارها و اشرار نتیجه همین گذر یکی ـ دو روزه ضریح را نداشت. خوشحال بودند که با شوری که در میان مردم افتاد، دشمنان مردم تا مدت‌ها آفتابی نخواهند شد.

در خوزستان مردم با پرچم‌های بزرگ به استقبال می‌آمدند و همه روستاها و شهرها دوست داشتند زمان بیشتری میزبان ضریح امام حسین باشند. مردها جلوی تریلر مشغول سینه زدن می‌شدند و زن‌ها بیشتر کنار ضریح. حضور مردم و جوان‌ها با تیپ و قیافه‌های متفاوت و مختلف آن قدر پرازدحام بود که گاهی برای باز کردن راه از میان آنها دو گردان نیروی انتظامی و بسیج و سپاه هم کاری از پیش نمی‌بردند. دست آخر مجبور می‌شدیم توضیح بدهیم ضریح باید در وقت خودش برسد کربلا و مردم نباید راضی بشوند این هدیه و امانتشان دیر برسد.

تازه می‌فهمیدم که امام راحل (ره) چقدر روشن‌ضمیر بود که فرمود محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و در معنای دیگری منظورش این بوده که این حسین (ع) است که اسلام را زنده نگه داشته است. خونی که از حسین، خانواده‌‌ و یارانش ریخته شد امروز در کالبد اسلام و تشیع جاری است و من این توفیق را داشته‌ام که این واقعیت را در این سفر به چشم سر هم ببینم.

پایان

کد خبر 2012642

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha