به گزارش خبرنگار مهر، رضا امیرخانی، نویسنده 40 ساله كشورمان در پنجمین شب از شبهای داستان برج میلاد که پنجشنبه چهارم مهر در این محل برگزار شد، گفت: نگاه رایجی درباره جنگ ایران و عراق وجود دارد كه میگوید ما جنگی مردمی را پشتسر گذاشتیم، ولی من با این عبارت، زاویه دارم و آن را مردمی نمیدانم؛ چرا كه این تعریف از جنگ، بدان معناست كه همه مردم ایران درگیر جنگ بودهاند، اما آنچه از تعریف جنگ مردمی در دنیا رواج دارد، متفاوت است.
قصه، یك فن شفاهی نیست
وی ادامه داد: به نظر من جنگ ما انتخابی و داوطلبانه بود و به این ترتیب، مفهوم وسیعتری دارد؛ چرا كه بیشتر كسانی كه وارد آن شدند، داوطلبانه به جنگ رفتند و اگر وارد مسائل ساده جنگ شویم، این مساله را در ابعاد گوناگون آن میتوانیم مشاهده كنیم؛ به عنوان مثال، نوجوانها مطابق كنوانسیون جهانی اجازه ندارند به میدان جنگ بروند ولی درباره جنگ ایران و عراق، نوجوانان ایرانی برای رفتن به جبهه، داوطلب میشدند و به نظرم این اتفاق، نكته مثبت و برتری جنگ ما به دیگر جنگهای دنیاست.
نویسنده «ارمیا» همچنین گفت: حتی فكر میكنم همه خانوادههای ایرانی در آن زمان، درگیر جنگ نبودهاند و تعداد كسانی كه به دلیل بمباران از تهران بیرون رفتند، كمتر از كسانی بوده است كه طی سالهای اخیر به خاطر آلودگی هوا به شهرهای دیگر رفتهاند یا جانشان را در تصادفات بین جادهای از دست دادهاند. اگر بخواهیم این وضعیت را درباره مسائل اقتصادی مطرح كنیم هم همینگونه است و به این ترتیب معتقدم هر آنچه پیرامون جنگ پیش آمده و ساخته شده، داوطلبانه بوده است، حتی نویسندگان!
امیرخانی تاکید کرد: هیچ وقت این طور نبوده كه كسی با بخشنامه، داستان نویس جنگ شده باشد و متاسفانه این فصل از جنگ دارد زیر بار مردمیبودن آن فراموش میشود.
وی پیش از خوانش داستانش گفت: از نگاه من، قصه یك فن شفاهی نیست، در حالی كه نمایشنامه این خصوصیت را دارد و میتوان دیالوگهای آن را شفاهی خواند و لذت برد. اما وقتی در یك داستان مینویسیم «در قهوهای بزرگ را باز كرد»، خواننده، آن را نمیخواند بلكه بلافاصله آن را تصور میكند، بنابراین با خودم قطعهای آوردهام كه به فن شفاهی نزدیكتر باشد.
نویسنده «بیوتن» ادامه داد: قطعهای كه میخوانم یك شعر- داستان است كه در 20 سالگی آن را نوشتم، یعنی زمانی كه جنگ تمام شده بود؛ به همین دلیل حال و هوا، تبعات و فضای پس از جنگ را تصویر میكند. البته این مثنوی را كه در وزن بلند سروده شده است، همزمان با نگارش رمان "ارمیا" نوشتم و حالا حس میكنم خط داستانی آن بیشتر از وجه شعریاش است، با این محوریت كه آنطور كه باید و شاید از جنگ بهره نبردهایم.
خاطره محمدرضا گودرزی از احمد محمود
محمدرضا گودرزی، به عنوان دومین نویسنده پنجمین شب از شبهای داستان، اثری منتشر نشده از خود را با نام «عكسها» خواند. او پیش از آن، خاطرهای از حضور احمد محمود در خانه ادبیات داستانی تعریف كرد و گفت: محمود چند ماه پیش از فوتاش كه برای داستانخوانی و گفتگو درباره رمان «درخت انجیر معابد» به خانه ادبیات آمده بود، از من خواست نظرم را بگویم، من هم گفتم داستان میتوانست كوتاهتر از این باشد؛ مثلاً شخصیت اصلی داستان در یك فصل، 84 بار چای میخورد و نویسنده هر 84 بار را توضیح داده است. او در تمام مدتی كه من حرف میزدم، لبخند زد و آن نگاه و رفتار مهربان و نقدپذیرش را حفظ كرد.
نوشتن از جنگ برای كودكان به ظرافت نیاز دارد
فریدون عموزاده خلیلی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و مدیر مجله چلچراغ، مهمان بعدی این شب بود كه برای داستانخوانی به روی سن رفت. وی در پاسخ به محسن حكیم معانی - مجری برنامه - مبنی بر اینكه نوشتن از جنگ برای كودك و نوجوان مستلزم رعایت چه مسائل و نكاتی است، گفت: نوشتن از جنگ برای كودكان و نوجوانان، نیازمند ظرافت و ریزهكاریهای بهخصوصی است. به علاوه معتقدم باید پیش از نوشتن از جنگ برای كودكان، به سوالاتی مثل این پاسخ داد كه تا كجا اجازه داریم بخشهای تلخ جنگ، خشونتها یا ایدئولوژی جنگ را برای كودكان بازگو كنیم و به آنها نشان دهیم.
وی افزود: با توجه به این مسائل، فكر میكنم اگر چاشنی طنز را وارد این داستانها نكنیم و سعی كنیم جنگ را با ایدئولوژی به كودكان نشان دهیم، نمیتوان و نباید از جنگ برای كودكان نوشت.
نویسنده كتاب «زرد مشکی» در بخش دیگری از سخنانش به نقش و اهمیت برنامههایی از قبیل «شبهای داستان» اشاره كرد و گفت: برگزاری این برنامه مرا به 30 سال قبل برد، زمانی كه نخستین جلسات ادبی بعد از انقلاب، در حوزه هنری شكل گرفته بود و افرادی مثل رسول ملاقلیپور، فرجالله سلحشور یا جعفر بیگلو و حبیب غنیپور كه شهید شدند، در آن شركت میكردند، داستان و شعر مینوشتند و میخواندند و دیگران را هم به نوشتن ترغیب میكردند.
پدرم، زمان نوشتن «زمین سوخته» سه روز تب كرد
پس از اینكه عموزاده خلیلی داستان كوتاه «لطیف» را با موضوع جنگ خواند، بابك اعطا، پسر مرحوم احمد اعطا (محمود) داستان «جستجو» را از مجموعه «قصه آشنا» برای حاضران قرائت كرد. وی درباره نگاه احمد محمود به جنگ گفت: پدرم برای اینكه جنگ و فضای آن را بشناسد، اصرار بسیار زیادی داشت كه به جبهه برود و با اینكه اجازه رفتن به جبهه را نداشت، از طریق یكی از دوستانش كه در بانك كار میكرد، این اجازه را گرفت و به جبهه رفت.
بابک اعطا ادامه داد: قبل از اینكه پدرم شروع به نوشتن «زمین سوخته» كند، عمویم در جبهه شهید شد و زمانی كه پدر، به فصلی رسید كه میخواست در آن، مرثیه شهادت برادر را بنویسد، زار زار میگریست و حتی از ناراحتی، به مدت سه شب تب كرد.
وی با بیان اینكه هنوز هم كسی قدر و منزلت رمان «زمین سوخته» را درك نكرده، گفت: وقتی «زمین سوخته» منتشر شد، خیلیها به احمد محمود اعتراض كردند و گفتند كه او این رمان را به نفع حاکمیت نوشته است. از سوی دیگر، بسیاری از افراد درون حکومت نیز گفتند كه این رمان، جنگ را به نفع چپیها تفسیر كرده است؛ در حالی كه هیچ كدام به درستی متوجه عمق رمان نشدند و نفهمیدند كه داستان درباره آدمی و درد و رنجهایش است.
در بخش دیگری از برنامه، یاسمن احسانی به عنوان یکی از مخاطبانی که اثری را برای این شبها ارسال کرده بود، داستان کوتاهی را با مضمون جنگ و با عنوان «از یک به دو، از دو به یک» قرائت کرد. در این برنامه قرار بود فیلمی هم از حبیب باوی ساجد (شامل قصهخوانی عدنان غریفی) پخش شود که به دلیل وجود مشکلات فنی، نمایش آن به شبهای آینده موکول شد.
شبهای داستان برج میلاد از 31 شهریور تا 6 مهرماه هر شب از ساعت 18 تا 20 در سالن شماره 6 مركز همایشهای برج میلاد برگزار میشود و میزبان علاقهمندان ادبیات داستانی است. امشب و در ششمین شب (5 مهر) قرار است محمدعلی علومی، جمال میرصادقی، مجید قیصری و سعید فیروزآبادی داستان بخوانند و یکی از اعضای خانواده اسماعیل فصیح نیز اثری را از آن مرحوم روخوانی کند.
نظر شما