۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۳:۰۷

انتشار 21 داستان کوتاه در «پشت شیشه‌های مات»

انتشار 21 داستان کوتاه در «پشت شیشه‌های مات»

مجموعه داستان «پشت شیشه‌های مات» نوشته حسین مقدس، توسط انتشارات بامداد نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب چهارمین عنوان از مجموعه «سپهر داستان» است که انتشارات بامداد نو منتشر می‌کند و شامل 21 داستان کوتاه به قلم حسین مقدس است.

داستان‌های این کتاب به 5 دسته تقسیم شده‌اند که هر دسته تعدادی داستان را در بر می‌گیرد. اولین گروه این کتاب،‌ «رویاها» نام دارد که شامل این 4 داستان‌ می‌شود: عکس‌های توی آلبوم، هر بار که به دنیا می‌آیم، جست‌وجو و چه کسی صدایمان می‌کند؟

فصل بعدی هم با 4 داستان و نام کلی «عاشقانه‌ها»، این عناوین را شامل می‌شود: آخرین اسب‌ها، عاشقانه‌ای برای سربازها، روزی روزگاری و خانه یعقوب.

سومین فصل از داستان‌ها، «کابوس‌ها» نام دارد و شامل 6 اثر با این نام‌ها می‌شود: مروارید،‌ ما توی بازی نبودیم، این چند تا او، دلهره‌های هستی، دنیای ترسناک من و توی تاریکی.

«آدم‌ها» عنوان بخش دیگر کتاب است که شامل 4 داستان کلید، کیف لعنتی، خانه‌تکانی و یک گلوله برای آن‌که عقب‌نشینی می‌کند، می‌شود.

بخش پایانی کتاب هم «گاوها» نام دارد. این بخش دارای 3 داستان کوتاه با نام‌های گزارشی از یک روز گاوی بی‌نظیر، احتمالا گاو بی‌گناه بود و یک شعر تر، است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

قبل از آن‌که بولدوزر برسد، خوابیده بودم و از داد و فریاد آدم‌ها و صدای وحشتناک تلق و تلوق بیدار شدم. در میان خواب و بیداری صدای پای آدم‌هایی را شنیدم که به سرعت دور می‌شدند. دیوارهای خانه می‌لرزید و من نمی‌فهمیدم چه اتفاقی دارد می‌افتد. چشم‌هایم را مالیدم و بلند شدم. هراسان پنجره را باز کردم. آن وقت بود که از آن‌چه در کوچه می‌گذشت غرق حیرت شدم. همه‌جا تاریک بود و توی کوچه هیولای بزرگی در میان گرد و خاک زیاد می‌غرید و خود را به دیوار خانه‌ها می‌کوبید. وقتی که به خود آمدم، با عجله لباس‌هایم را پوشیدم و خود را از در خانه بیرون انداختم. همه‌جا پر از گرد و خاک بود. هیولا چند خانه بیشتر با من فاصله نداشت و به واسطه نورافکنی که روی سرش تعبیه شده بود، مخروط بلندی از نور را به این سمت و آن سمت می‌پاشاند و غبارهای معلق و غلیظ توی هوا را روشن می‌کرد.

صدای هیاهوی مردها، ناله‌ و فریاد بچه‌ها و جیغ زن‌ها همه جا دور و نزدیک به گوش می‌رسید. عده‌ای توی تاریک و روشن فضای پر گرد و خاک با عجله در حال گریختن بودند. خانه‌ها تخریب شده بود و کوچه جا به جا پر شده بود از نخاله‌ها. آدم‌ها با هیاهو فرار می‌کردند و هیچ‌کس نمی‌دانست چه اتفاقی در شرف تکوین است. خودم را به بالای یک آوار رساندم، جایی که قبل از من چند نفری جمع شده بودند. آن‌جا همه گیج و مبهوت بودند و هیچ‌کس نمی‌توانست برای اتفاقی که در حال افتادن بود، توضیحی بدهد. همه به هم نگاه می‌کردیم و هیچ‌کس نمی‌دانست این هیولا چگونه و از کجا پیدایش شده. همه گیج و منگ بودیم و هر بار که بولدوزر نعره‌کشان خود را به قامت خانه‌ای می‌کوفت، مرعوب صدای نعره‌مانندش می‌شدیم و بند دل‌مان پاره می‌شد...

این کتاب با 128 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 5 هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 2166290

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha