حجت الاسلام والسملمین حسن معلمی، استاد حوزه و دانشگاه در گفتگو با خبرنگار مهر به چند سؤال در حوزه اسلامی سازی علوم انسانی پاسخ داده است که اکنون از نظر شما می گذرد.
*چرا بحث اسلامی سازی علوم انسانی مطرح شد؟
اول اینکه انسان مُتعلَق و مخاطب دین است، دوم اینکه ما دین اسلام را دین جامعی می دانیم و قلمرو دین را در تمام مسائل فردی و اجتماعی می دانیم در نتیجه باید مباحثی در مورد انسان داشته باشد چه در مسائل سیاسی، چه حکومتی، چه اقتصادی، چه جامعه شناسی، روانشناسی و ....
منتها ما نمی گوئیم می توان از قرآن و روایات علم جامعه شناسی، یا علم الاقتصاد استخراج کرد. بلکه می توان نظام اقتصادی یا دیدگاه های کلی در مورد مسائل جمعی و جامعه شناسی یا در مورد مسائل سیاسی و ... استخراج کرد. علم اقتصاد، علم تجربی روانشناسی و ... غربی سر جای خود محفوظ است و چه بسا وقتی نظام اقتصاد اسلامی را بیان کردیم از علم اقتصاد مصطلح هم بتوانیم در موارد زیادی استفاده کنیم و هکذا در علوم تجربی در روانشناسی و یا استفاده هایی که از آمار در علوم اجتماعی استفاده می شود ولی می توان نگاه کلی به تعبیری دیدگاه کلی یا نظام کلی را از آیات و روایات به دست آورد و بعد آنرا برای علوم انسانی معیار و مبنا قرار داد. آن وقت به این معنا می توانیم جامعه شناسی اسلامی، روانشناسی اسلامی و ... داشته باشیم یعنی علوم را مبتنی بر دیدگاه های کلی که اسلام دارد تنظیم کنیم.
*چه شرایطی باعث شد تا علوم انسانی اسلامی از سوی برخی کارشناسان مطرح شود؟
وقتی ما حکومت اسلامی تشکیل دادیم و بنا شد که همه شئون جامعه، اسلامی شود. این سؤال مطرح است حال که می خواهیم جامعه را اسلامی کنیم اول باید از علوم تئوری و نظری شروع کرد ابتدا باید تئوری و نظری درست شود تا به عمل برسیم. لذا بحث به سراغ فلسفه های مضاف، علوم انسانی می رود که اینها چگونه خواهند بود یعنی حلقه وصل بین قرآن و سنت و جامعه شناسی، روانشناسی، مسائل مربوط به فرد، مسائل مربوط به جامعه، همین علوم است لذا بحث اسلامی سازی علوم مطرح می شود.
وقتی می خواهید دانشگاه را با معرفتهای دینی آشنا کنید اول باید علومی که در دانشگاه تدریس می شود مبتنی بر معرفتهای دینی باشد لذا بحث معرفت دینی، علم دینی، علوم انسانی اسلامی و ... مطرح می شود. علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی در این مباحث چندان مهم نیست بیشتر دغدغه علوم انسانی وجود دارد.
*آیا قبل از انقلاب اسلامی هم این مباحث بیان شده بود؟
تنها کسی که علوم اسلامی را مطرح کرد شهید مطهری بود البته ایشان علوم مصطلح را مطرح کردند نه علوم انسانی و یا آن چیزی که اکنون بعد از انقلاب اسلامی به این صورت مطرح شده است. بعد از انقلاب اسلامی وقتی بنا شد که دین حکومت برپا کند و در تمام شئون دخالت کند قطعا این بحث به بحث علم دینی و علوم انسانی اسلامی و اسلامی سازی علوم انسانی کشیده شد.
*در صورت امکان و تحقق علوم انسانی اسلامی، این علوم چه نسبتی با علوم انسانی رایج غربی دارد؟
وقتی هنوز این امر محقق نشده به صورت کامل نمی توان قضاوت کرد ولی قطعا بخشهایی از علوم انسانی موجود برای علم انسانی مفید خواهد بود. بخشهایی که مبتنی بر مبانی الحادی باشد قطعا کنار می رود، بخشهایی که مبتنی بر انکار بعد روحی و معنوی انسان باشد نیز قطعا کنار می رود اما بخشهایی که قطعیت علمی دارد باقی می ماند مثلا فرض بفرمائید در روانشناسی کودک مباحثی وجود دارد که مثلا کودک چگونه برخورد کنیم که پرخاشگر نشود. این یک بحث علمی است و نمی توان با آن مخالفت کرد و مسلما دین هم با چنین چیزی مخالفت ندارد، لذا خیلی از
مثلا در علم محاسبات ریاضی در مورد عرضه و تقاضای کالا وجود دارد. اینها مباحثی است که به صورت علمی تأیید شده است قطعا نظام اقتصادی اسلام هم باید از این مباحث استفاده کند اما بخشهایی که مبتنی بر مبانی مخالف با دین باشد، قطعا کنار می رود.
نمی توان گفت ما می خواهیم جامعه شناسی اسلامی که صد در صد غیر از آن چیزی که اکنون وجود دارد درست کنیم. یا اقتصادی که صد در صد با اقتصاد متعارف اختلاف دارد درست کنیم. علم هر جا که اتفاق بیفتد مقداری که به واقع نزدیک است و کشف واقع می کند، حق است. البته هیچ وقت، حق با حق تضادی ندارد. اگر یک سری مسائل حقی در جامعه شناسی و روانشناسی وجود دارد اسلام با آنها مخالفت نمی کند قطعا اسلام با آنها مخالف است. به نظر من بعضی از مطالب علوم جدید تثبیت و برخی تکمیل می شود و ممکن است بعضی ها حذف شود یا کنار برود.
نظر شما