به گزارش خبرنگار مهر، به مناسبت روز جهانی فلسفه اولین روز همایش "فلسفه برای علم، هنر و زندگی" بعد از ظهر دوشنبه 27 آبان ماه در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به همت جهاد دانشگاهی، کمیسیون ملی یونسکو در ایران و انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران برگزار شد. این همایش امروز بعداز ظهر ادامه می یابد.
بابک احمدی، مولف و منتقد ادبی و پژوهشگر حوزه فلسفه هنر، زیبایی شناسی و نظریه ادبی یکی از سخنرانان این همایش بود که با موضوع «فلسفه و هنر» به ایراد سخنرانی پرداخت.
بابک احمدی در ابتدای سخنان خود گفت: امروز می خواهم روی کاری که فلسفه برای هنر می کند صحبت کنم بحثم را هم سه قسمت می کنم یکی اینکه مشخص کنم بنابر چه تعریفی از فلسفه، اهل فلسفه به خود اجازه دادهاند که در رشتههای تخصصی دیگر دخالت کنند و گاهی هم اشتباه کنند.اما علیرغم این اشتباهات به خود اجازه می دهند که در سایر زمینه ها اظهار نظر کنند. تعاریف قدیمی فلسفه گرچه مثبت و البته مفید است، اما کمکی به ما نمیکند که بفهمیم چرا فلسفه در شاخههای تخصصی دیگر میتواند اظهار نظر و دخالت کند. قسمت دوم اینکه فلسفه هنر چیست چگونه می شود به طور مطمئن گفت عامل اصلی هنر آنچه که هنر را با فلسفه عجین می کند چیست؟ چطور می شود اهل فلسفه روی هنر اظهار نظر می کنند. قسمت سوم اینکه کدام هنر، هنر اصلی است و فلسفه با آن آمد و دخالت کرد.
احمدی با مروری بر تعاریف فلسفه گفت: تعریف های مشهور فلسفه به ما کمک نمی کنند که بفهمیم چرا اهل فلسفه در همه شاخه های فهم بشری اظهار نظر می کنند. به نظر می آید فلسفه یک گفتمان خیلی امپریالیستی و پر ادعا است که تعیین کننده است. کاری که فلسفه در قرون جدید مخصوصاً از دوره بعد از کانت و هگل کرده است، پیدایش فلسفههای مضاف بوده است. بهترین دخالت فلسفه درزمینه های دیگر به تعریف کانت برمیگردد که در مقدمه کتاب منطق خود فلسفه را حلقه رابط تمامی علوم و شاخههای دانایی دانسته و معتقد است فلسفه در تمام شکلهای کاربردی خرد میتواند ارتباط ایجاد کند. کانت جمله ای دارد که می گوید فلسفه دانایی است، کاربرد خرد در حداکثر آن است.
وی افزود: هنردر یک جایی از اندیشه بشر قرار دارد که آن جا فلسفه است. فلسفه در واقع نقب میزند و ریشهها و مبانی رشتههای دیگر دانایی را تبیین میکند درست همین جا است که طبق تعریف کانت بین هنر و فلسفه ارتباط ایجاد می شود. بنابراین معنای اصلی فلسفه جستوجوی خردمندانه ماهیت واقعیت است و همین موضوع به فلسفه اجازه میدهد که در رشتههای دیگر هم دخالت کند. فلسفه پرسشهای اصلی هنر را برمیانگیزد.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه هنر تصریح کرد: نکته دوم چیستی فلسفه هنر است و این نکته که چگونه میتوان با اطمینان گفت که اهل فلسفه درباره مسائل بنیادین هنر اظهار نظر میکنند. فلسفه در هنر سابقه طولانی ای دارد به متون قدیمی بین النهرین، مصر، چین و یونان باستان بر می گردد. افلاطون به هنر نگاه فلسفی داشت و مخالفتش با شعر و کلاً هنر در رساله جمهوری فلسفی بود که البته قابل توجیه نیست. فلسفه هنر در عرض دو قرن گذشته کارهای مهمی کرده و به ندرت هنرمندها خود را بینیاز از فلسفه دانسته اند.
این مدرس فلسفه هنر بیان داشت: ارسطو نیز دیدگاههای قابل توجهی در این حوزه داشت و پوئتیک او همچنان یکی از مهمترین آثار در زمینه نظریه ادبی است. بعد از رنسانس آگاهانهتر و دقیقتر درباره این موضوع بحث شده و شخصیتهایی چون کانت و هگل به صورت جدی در حوزه فلسفه هنر و ارتباط فلسفه با هنر بحث کردهاند.
وی اظهار کرد: قرن نوزده بحث فلسفی درباره هنر جدیتر شد. علاوه بر پیروان قرن نوزدهمی هگل فیلسوفان فرانسه و فلاسفه دیگر بحثهای مهمی درباره فلسفه هنر انجام دادهاند. از سوی دیگر با ظهور جنبشهایی چون رمانتیسیسم بسیاری از هنرمندان خودشان در زمره فلاسفه بودند و همبستگی بین اهل هنر و فلسفه و به خصوص ادبیات اهل فلسفه شکل جدی به خود گرفته است. تقریباً هیچ فیلسوفی بعد از نیچه نیست که در فلسفه قاره ای به فلسفه هنر نپرداخته باشد.اکثر متون ادبی فلسفی هستند «طاعون» و «سقوط» آلبرکامو متون فلسفی آشکاری هستند.
احمدی عنوان کرد: سومین نکته این است که این دخالت فلسفه در هنر از کجا آمد هنر اصلی ای که فلسفه با آن آمد ادبیات بود یک هنر خاص که پیوند خاصی با فلسفه داشت و فلسفه از طریق آن امکان یافت تا در سایر رشتههای هنری دخالت و اظهار نظر کند. فلسفه با هنرِ ادبیات عجین شد و ادبیات به معنی نوشتار از دیرباز با فلسفه مرتبط بوده و ارتباط این دو به دوران باشکوه یونان برمیگردد که آنان این همبستگی را به خوبی میشناختند.
احمدی تصریح کرد: چرا بین فلسفه و شعر نزدیکی است و این نزدیکی تا کجاست. نزدیکی فلسفه و شعر و ادبیات در همان آثار یونان باستان مشهود است. خود مکالمات افلاطون،آثار ادبی هستند. ضیافت وی و حتی جمهوری جزو بزرگترین شاهکار ادبی جهان هستند.
وی ادامه داد: نزدیکی ادبیات فلسفه به ماده خامی به نام زبان برمیگردد. فلسفه بدون زبان قابل تصور نیست، همین زبان ماده خام ادبیات است ادبیاتی که با زبان ساخته میشود. دخالت فلسفه در هنر و پیریزی مبانی عمیق فکری هنرهای دیگر باید از ادبیات شروع شود باید گفت قبل از هر چیزی متون ادبی، فلسفی هستند اگر از نظر ادبی ضعیف باشند پیداست که مؤلف کار خود را درست انجام نداده است.
نظر شما