۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۳:۱۱

ممیزی؛ بایدها و نبایدها-1

مظفر: تا قیام قیامت هم نمی‌توان برای سانسور ملاک تعیین کرد

مظفر: تا قیام قیامت هم نمی‌توان برای سانسور ملاک تعیین کرد

مدیر انتشارات کویر گفت: تا قیام قیامت هم نمی‌توان برای سانسور، ملاک و میزان تعیین کرد چون تفکرِ بررس‌های وزارت ارشاد هم با یکدیگر متفاوت است.

به گزارش خبرنگار مهر، میزگرد «ممیزی کتاب؛ بایدها و نبایدها» ظهر امروز چهارشنبه 29 آبان با حضور محمدجواد مظفر مدیر انتشارات کویر، حسن ذوالفقاری عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و محسن فرجی نویسنده و شاعر در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

مظفر در ابتدای این نشست گفت: من نام 3 سال پایانی دوران آقای میرسلیم را در وزارت ارشاد، دوران سیاه نشر نامگذاری کرده بودم اما انصافا نمی‌دانستم که 8 سال 84 تا 92، آن 3 سال آقای میرسلیم را روسفید می‌کند. نمی‌دانم برای توصیف این 8 سال از چه عبارتی که مفهوم، فراتر از سیاهی را بدهد، استفاده کنم. قرار بود در این برنامه، مدیرکل‌های معذول ارشاد و دولت گذشته حضور داشته باشند و چشم در چشم به حرف‌های ما گوش بدهند که در برنامه حضور ندارند. حرف کلی من این است که سانسور، نه‌باید و نه می‌شود. من از همین لفظ سانسور استفاده می‌کنم چون از این بازی‌ها خوشم نمی‌آید که به جای سانسور از لفظی شسته و رفته مانند ممیزی استفاده کنم.

وی افزود: سانسور، به خاطر قانون اساسی، به خاطر قرآن و آزادی قلم و بیانی که خدا به انسان‌ها داده؛ نباید وجود داشته باشد. نباید باشد و نه می‌شود که باشد؛ با این ادعا که می‌گویند ما می‌خواهیم مراقبت کنیم و ... بنابراین از نظر من سانسور، هیچ ملاک و میزانی ندارد جز زور. چون هر طرفی که قدرت را به دست می‌گیرد، سانسور می‌کند و به طرف‌های دیگر می‌گوید اگر زورتان می‌رسد ما را از این صندلی کنار بزنید و بعدش شما، ما را سانسور کنید. بعد از 35 سال که از پیروزی انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد، چرا باید حدود 6 و 7 معاونت به وزارت ارشاد تحمیل شود. بفرمائید کدام یک از این معاونت‌ها بر اساس آیات قرآن، کدامشان بر اساس شرع دین و کدامشان بر اساس حکم فقهای قم ایجاد شده‌اند؟

تا قیام قیامت هم نمی‌توان برای سانسور، ملاک و میزان تعیین کرد

این ناشر ادامه داد: کافی است کتاب را از این بررس ارشاد بگیری و به دیگری بدهی تا 180 درجه تفاوت رای ببینی. بنابراین تا قیام قیامت هم که صبر کنیم، نمی‌توانیم ملاکی برای سانسور پیدا کنیم. چون تفکر آدم‌ها یعنی همان بررس‌ها هم با یکدیگر فرق دارد. آیا یک نفر، دو نفر، 50 نفر یا اصلا 100 نفر حق دارند بنشینند و اصول اندیشه بشری را از ابتدا تا امروز سانسور کنند؟ هر کتابی که منتشر می‌شود، از مغز و اندیشه انسانی درآمده که نماینده اندیشه تمام گذشتگانش است. من با سند و مدرک نشان می‌دهم که کار آقایان به جایی رسید که قرآن را سانسور کردند. سانسور خلاف ادعایشان، کاملا نقض غرض می‌کند. معتقدم هر جا در این کشور، سانسور زیاد شده، ابتذال زیاد شده است. یعنی خلاف حرف مدعی‌ها که می‌گویند می‌خواهیم جلوی ابتذال را بگیریم، هر وقت سانسور در موسیقی، سینما و کتاب رشد کرد، ابتذال هم رشد کرد.

مظفر گفت: ما راه حل بی‌ضرر و بدون اشکال در عالم نداریم. دنبال راه حل بی‌اشکال گشتن، خطاست. بنابراین از این کارها دست برداریم. ما بین خوب و خوبتر و بد و بدتر مخیّر هستیم. اگر سانسور را برداریم، ضررهایی خواهد داشت اما منافعش بسیار بیشتر است. گروهی به اشتباه می‌گویند معنی آیه «ان مع العسر یسری» این است که بعد از هر سختی، آسانی است. اما معنی درست آن، این است که همراه و آمیخته با هر سختی، یک آسانی وجود دارد. پس آقایان لازم نیست توضیح بدهید که «می‌دانید اگر سانسور را برداریم، چه خواهد شد و چه پیش خواهد آمد؟»

مدیر انتشارات کویر در ادامه گفت: در فاصله سال‌های 76 تا 79 که آزادی خوبی در بیان اندیشه وجود داشت، کسانی رشد کردند که من اصلا باور نمی‌کردم. یعنی فردی در آن فضا رشد کرد که من فکر می‌کردم اصلاً نمی‌تواند حرف بزند. فردی در آن فضا رشد کرد که کتابی نوشت و مردم 100 ها هزار نسخه از آن را خریدند. اما در فضای سانسور، اهل قلم قهر می‌کنند، از کشور می‌روند و مردم کتابخوان هم دیگر به کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها مراجعه نمی‌کنند. بدانید که هر وقت سانسور اعمال می‌شود، مردم از خریدن کتاب قهر می‌کنند چون دیگر به کتاب‌ها اعتماد ندارند و معتقد در آن‌ها دست برده شده است. در این 8 سال، آقایان تعدادی از ناشرها را ورشکست و منزوی کردند و البته اشاره هم بکنیم که تعدادی را هم میلیاردر کردند. من از آقای صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد درخواست کردم هیئتی تشکیل بدهد تا معلوم شود بسیاری از پول‌های این 8 سال گذشته، کجا رفته است؟

پروانه نشر، یک مفهوم کاملا بیهوده است

وی گفت: بنابراین، خلاف ادعایی که درباره فرهنگی بودن پدیده سانسور می‌شود،‌ ظالمانه‌ترین اعمال قدرت دولت در اقتصاد نشر کشور است. یک نکته دیگر، درباره پروانه نشر است که مفهومی کاملا بیهوده است. شما وقتی بخواهید یک نهاد تولیدی تاسیس کنید، می‌روید و از وزارت صنایع پروانه کار می‌گیرید. آن وقت تا پایان دوران کاری‌تان با همان یک پروانه، تعداد زیادی جنس صنعتی تولید می‌کنید. اما وقتی پروانه نشر می‌گیرید، برای چاپ هر کتاب یا به عبارتی کالای فرهنگی‌تان باید اجازه بگیرید. پس این پروانه نشر به چه دردی می‌خورد؟ به این درد که برای چاپ هر کتاب، به ارشاد بروید و دوباره اجازه بگیرید؟! ما ناشرها و کتاب‌هایمان، تنها متهمانی هستیم که حق دفاع از خودشان را ندارند. نمی‌دانیم از طرف چه کسی محاکمه می‌شویم و چگونه از خودمان دفاع کنیم.

مظفر سپس با نشان دادن برگه‌ای به حاضران در جلسه، گفت: برگه‌ای که در دست من می‌بینید، برگه اعمال اصلاحات کتاب است اما هیچ نام و امضایی زیر آن نیست. خب اگر کارتان درست است و معتقدید که در جایگاه حق هستید، چرا اسم و امضایتان پای برگه‌تان نیست؟ من ناشر با دیوار روبرو هستم و باید با دیوار حرف بزنم؟ آیا این عدالت است؟‌ بعداً مرتب آیه قرآن و «نون و القلم» را می‌خوانید و می‌گویید خدا در قرآن به قلم و آن‌چه می‌نویسد، قسم خورده است. پس برخورد قرآنی کجای این رفتارتان جا می‌گیرد؟

جامعه‌ای پرادعا و کم‌دانش هستیم

مظفر ادامه داد: شما را به خدا ما ناشرها را به اندازه یک قاتل و جانی حساب کنید تا بتوانیم مثل آن‌ها، روبروی خودمان قاضی و دادگاهی ببینیم و از خودمان دفاع کنیم. من نمونه‌هایی دارم که برای تغییر ذائقه جمع تعریف می‌کنیم تا بخندید و البته گریه هم بکنید! یک حرف دیگرم درباره سانسور این است که، اصلا این بساط هیاهو برای چیست؟ من می‌گویم برای هیچ است. یکی از گرفتاری‌های ما، این است که فرهنگ ایران، فرهنگ شفاهی است. هزاران هزار لیسانس و دکترای ما، سالی یک کتاب هم نمی‌خوانند. همه‌اش هم یقه دولت را نگیریم، کمی هم به خودمان بپردازیم. ما جامعه‌ای پرادعا و بسیار کم دانش هستیم. اگر همین الان از این در بیرون بروید و چند نفر را در خیابان پیدا کنید و از آن‌ها درباره هر مساله تخصصی سوال کنید، برایتان سخنرانی خواهند کرد. نمونه بارزش را همه‌تان در تاکسی‌ها دیده‌اید. رانندگان تاکسی ما در هر حوزه‌ای متخصص هستند. خب وقتی طرف از هر نظر کامل است، احتیاجی به خواندن ندارد. نتیجه‌اش هم می‌شود همین شرایطی که می‌بینید و کسی در آن کتاب نمی‌خواند. پس این همه هیاهو و سانسور برای چیست وقتی کسی کتاب نمی‌خواند؟‌ در ضمن، در روزگاری که نوه 12 ساله من با یک کلیک در کامپیوتر، می‌تواند به اطلاعات عظیمی دست پیدا کند، جلوی چه را می‌‌خواهید بگیرید؟

این ناشر در بخش دیگری از سخنانش گفت: روحانیت ما از دیرباز با پدیده کتاب آشنا بوده است و در فقه ما برای کتب ضالّه، مساله و قانون وجود دارد. اما روحانیون در مقابل پدیده‌های مدرنی که از آن‌ها شناخت ندارند، دست‌ها را بالا برده و تسلیم می‌شوند. در کجای فقه ما این مساله می‌گنجد که زن همسردار و مرد زن‌دار در یک سریال 60 قسمتی نقش زن و شوهر یکدیگر را بازی کنند و مدت طولانی، کلمات عاشقانه به یکدیگر بگویند؟ پس چرا در این باره اظهار نظر یا کاری نمی‌شود؟ چون با پدیده مدرن سینما روبرو هستیم. بنابراین، این میان یک بی‌عدالتی وجود دارد. آقایان، خودشان را به تمام پدیده‌های مدرنی که زورشان رسیده، خود را تحمیل کرده‌اند اما مقابل آن پدیده‌هایی که زروشان نرسیده،‌ تسلیم شده‌اند. در پایان دوران اصلاحات بود که یک گروه فکری، نشستیم و درباره اینکه چگونه می‌توان سانسور را برداشت، شور و مشورت کردیم؛‌ اینکه چطور می‌شود این کار را به خود نویسنده‌ها سپرد و کار را در صورت ایراد، با یک دادگاه و هیئت منصفه اصلاح کرد. البته هیئت منصفه هم باید نماینده افکار عمومی باشد نه به معنی این هیئت منصفه مطبوعاتی که امروز وجود دارد. به هر حال متاسفانه دست‌هایی در کار بودند که نگذاشتند ما این کار را به سرانجام برسانیم.

ادامه دارد ...

کد خبر 2178934

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha