خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: کتاب «فرهنگ واژگان هنر» در سال 1385 توسط عرفان قانعی فرد، دانش آموخته زبان شناسی، تالیف و در دی ماه 1392 طی مراسمی با حضور هنرمندان و چهرههای ادبی در خانه هنرمندان ایران رونمایی شد. این فرهنگ در 548 صفحه به انضمام 40 صفحه گلاسه در قطع وزیری، توسط نشر علم با شمارگان 3300 نسخه، منتشر و توزیع شده است. مولف، اثر خود را به عباس کیارستمی، محمدرضا شجریان و علیرضا سمیع آذر اهدا کرده است.
«فرهنگ واژگان هنر»، از فرهنگنامههای تخصصی است که واژگان رشتههای مختلف هنری چون معماری، مجسمهسازی، نقاشی، طراحی، سینما، عکاسی، موسیقی و فلسفه هنر را شامل میشود. با عرفان قانعیفرد، مولف «فرهنگ واژگان هنر» به بهانه توزیع این فرهنگ به گفتگو نشستهایم که متن آن در پی میآید:
سابقه فرهنگنویسی در ایران به چه دورهای برمیگردد؟
نزدیک به 9 قرن است که ما ایرانیان سابقه فرهنگنویسی داریم. علیاصغر حکمت بر این باور است که پیشینه فرهنگنویسی به قرن دوم برمیگردد و دکتر محمد معین در مقدمه فرهنگ خود آورده که فرهنگنویسی از اواسط قرن پنجم هجری آغاز شده، اما نویسنده فرهنگ جهانگیری، اولین فرهنگ را مربوط به ابوحفص سُغدی (موسیقیدان و شاعر پارسی گوی در پایان سده 3 و آغاز سده 4 هجری قمری) میداند.
برخی هم براین باورند پیشینه این کار به دوران بهرام گور برمیگردد؟
نه این تصور اشتباه است که نخستین فرهنگ به بهرام گور، پادشاه ساسانی که از 421 تا 438 میلادی، پادشاهی کرده، برمیگردد. منظور نویسنده فرهنگ جهانگیری، ابوحفص، دیگر فرهنگ نویسی بوده که ارتباطی به این دو شخص و ایامی ندارد که علیاکبر دهخدا به آن اشاره کرده است و تنها فرهنگی هم که باقی مانده، همین رساله ابوحفص فرهنگ نویس است. تمام اینها ما را به این نتیجه میرساند که ایرانیان، نزدیک به 9 قرن سابقه فرهنگ نویسی دارند.
در تالیف «فرهنگ واژگان هنر» چه موارد خاصی را در نظر داشتهاید؟
باید گفت که تفکیک معنایی، طبقهبندی، پرهیز از ابهام، حذف معادلهای مهجور عربی، استفاده از واژگان پارسی در انتخاب معادلها و توضیحات دایرهالمعارفی از یک سو و دانش زبانی فرهنگ نویس و آشنایی او با اصول و روش فرهنگ نویسی از سوی دیگر، عواملی است که نظم و سیاق خاصی به یک فرهنگ لغت امروزی میدهد و من کوشیدهام از امکانات زبان فارسی استفاده کنم و به جای آنکه املای فارسی یک لغت انگلیسی را بیاورم، در منابع گوناگون به دنبال معادل برای آن واژه بگردم و از آوردن معادلهای عربی بیربط و غیرکاربردی پرهیز کنم.
چه ضرورتی به انتشار فرهنگی تازه در زمینه هنر وجود داشت؟
قبل از این در کتاب «نخستین درسهای فرهنگ نگاری» (مجموعه مقالاتی درباره فرهنگ نویسی) به چالشهای فرهنگ نویسی در ایران پرداخته و گفته بودم: ساختار زبانی جامعه تغییر میکند و محدوده واژگان زبان نیز دستخوش دگرگونی میشود، بنابراین سبک فرهنگنگاری هم باید به روز شود و شیوه فرهنگنگاری مدرن، ابزاری برای تکامل و تحول فرهنگهاست و باید نهضت درست را ادامه داد، نه اینکه کپینویسی کرد و هیچ خلاقیت و ذوقی نداشت.
پس با انتشار این فرهنگ کوشیدهاید تا کاستیهای واژگانی در زمینه رشتههای مختلف هنری را تا اندازهای برطرف کنید؟
انتشار هر فرهنگ لغتی، در واقع کاستیهای واژگانی را رفع و به غنای زبانی ما کمک میکند؛ طبعاً پیش از من هم کسانی در این راه کوشیدهاند و مسلماً کارشان برای من راهگشا بوده، از فرهنگهای دوزبانه «فرانسه به فارسی» نیکلاجی در سال 1224 و «انگلیسی به فارسی» آرتور ولاستون در سال 1261 گرفته تا زبان شناس بزرگ معاصر ما، محمدرضا باطنی. هنوز هم وقتی در اتاقم، فرهنگ لغت هر کدام از این افراد را با احترام میگشایم، گویی با صدای خودشان، معنی لغات را میشنوم. خصوصا به فرهنگ باطنی و حقشناس و حییم، این نگاه عاطفی را دارم.
این کار شما نوعی پیوند میان زبانشناسی و هنر نیست؟
آنچه امروزه اهمیت دارد، دانش زبانی و اطلاع زبان شناختی فرهنگ نویس است تا بداند از چه معادلهای واژگانی و در کجا بهره ببرد چگونه ابهامزدایی کند و با توضیحات دایره المعارفی خود از منابع مختلف به توضیح واژگان و عبارات بپردازد؟ الزامی نیست معمار باشی تا به توضیح سبک «باروک» یا «معماری عثمانی» بپردازی همانطور که ضرورتی ندارد نویسنده یا نقاش باشی تا بتوانی از سبک «سوررئالیسم» یا «فراواقعگرایی» و «تاریخ تمدن ساسانیان» بنویسی. بلکه باید معنی درست را یافت و مفهوم را بهخوبی منتقل کرد، نه اینکه به ارائه ملغمهای درهم و برهم با معادلهایی غیرشفاف پرداخت که بیشتر ترجمه است تا معادل سازی واژگان؛ چنین فرهنگی که به انبان شباهت بیشتری دارد، منتشر نشود بهتر است.
بین زبان شناسان ایرانی ظاهراً خیلی به محمدرضا باطنی ارادت خاصی دارید؛ اگر وی این فرهنگ را ببیند، چه خواهد گفت؟
بعد از محمد قاضی، پیر مرادم باطنی بوده است. هر وقت به ایران آمدهام، قطعا چند دقیقه هم شده زیارتش کردهام؛ اما این اثر برگ سبزی بر آستان باطنی است و پای ملخ نزد سلیمان بردن.
در تالیف فرهنگ واژگان هنر از چه منابعی استفاده کردهاید؟
من از چهار، پنج فرهنگ معتبر که در اروپا و آمریکا به زبان انگلیسی و فرانسه منتشر شده، بهره بردهام، مدخلهای آن، طیف واژگانی رشتههای مختلف هنری چون معماری، مجسمه سازی، نقاشی، طراحی، سینما، عکاسی، موسیقی و فلسفه هنر را دربرمیگیرد. تنها امید من آن است که این اثر برای دانشجویان، مترجمان و پژوهشگران هنر ابزار کمکی قابل قبولی در خواندن و ترجمه بهتر آثار هنری باشد؛ همچنین دلم میخواهد افراد دیگری تشویق شوند و فرهنگهای بهتری ارائه کنند.
چرا فقط عکس سازهای محمدرضا شجریان در این کتاب آمده است؟هنرمندان دیگری مثل حسین علیزاده هم که ساز ابداعی داشتهاند چرا در کتاب شما جایی ندارند؟
این به علت علاقه و الفت و انس خاصی است که من به این هنرمند دارم. به اعتقاد من شاید سالهای سال طول بکشد که چنین حنجرهای پیام آور تاریخ فرهنگ و هنر ایران زمین باشد. این کار من، ابراز ارادت به این استاد موسیقی کشور بوده است.
چه ارتباطی میان علاقه شما به یک استاد موسیقی و فرهنگ تخصصی وجود دارد؟ چرا باید در فرهنگی که انگلیسی به فارسی است و نگاهی کلی به هنر دارد، تصویر سازهای ابداعی یک هنرمند بیاید؟
برایم برخورد منتقدان مهم نبود و بدینخاطر عکس آن سازها را آوردم تا یک ادای احترام باشد به هنر شجریان نه به شخص و یا اسم و رسم او. هنر گرانقدر است و با ارزش؛ در ضمن علیرضا سمیع اذر، مشوق من در تالیف این فرهنگ بود. همچنین این کتاب را علاوه بر این دو نفر به عباس کیارستمی و شاهرخ تویسرکانی که در تمام این سالها مرا با اهل هنر و ادب آشنا کرده، تقدیم کردهام.
نظر شما