۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۹

موبایل اینگو شولسته در ایران زنگ خورد

موبایل اینگو شولسته در ایران زنگ خورد

مجموعه‌داستان «موبایل» نوشته اینگو شولسته با ترجمه محمود حسینی‌زاد توسط انتشارات افق منتشر و راهی بازار نشر شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب به عنوان سی و هشتمین عنوان مجموعه داستان از ادبیات امروز است که نشر افق چاپ می‌کند و مانند دیگر آثار ترجمه این ناشر با رعایت قانون کپی‌رایت و خرید حق انتشار کتاب از نویسنده آن، در ایران به چاپ رسیده است.

اینگو شولسته در سال 1962 در شهر درسدن آلمان متولد شد. او در رشته زبان‌شناسی کلاسیک تحصیل کرده و در حوزه روزنامه‌نگاری تجربیاتی دارد. این نویسنده مدتی را در شهرهای سن‌پترزبورگ و نیویورک زنده کرده است اما این روزها در برلین زندگی می‌کند. شولسته برنده چند جایزه ادبی از جمله جایزه نمایشگاه کتاب لایپزیگ برای کتاب «موبایل» شده است. «سی و سه لحظه شادمانی»، «داستان‌های ساده»، «چند فکس و سرنخ»، «زندگی‌های جدید»، «موبایل، داستان‌هایی به سبک و سیاق گذشته»، «یک، دو، یک داستان دیگر»، «آدام و اِو ِلین»، «آنچه که می‌‌خواهیم؟»، «آگوستوی قاضی» و «فرشته‌ها و پرتقال» عنوان کتاب‌هایی هستند که شولسته از سال 1995 تا 2010 به چاپ رسانده است.

اتحاد دو آلمان و برداشته شدن دیوار میان شرق و غرب اروپا، فروپاشی نظام‌های کمونیستی و مسائل به وجود آمده طی سال‌های بعد در آن کشورها، موضوع چند داستان و رمان از اینگو شولسته است. او در مجموعه داستان «موبایل» هم چندین بار به سال 1989، سال اوج تظاهرات و اتحاد دو آلمان و فروپاشی دیوار میان شرق و غرب، فرار شهروندان کشورهای اروپای شرقی به غرب و سر درگمی‌های پس از آزادی اشاره می‌کند.

در بیشتر داستان‌های این کتاب، شولسته خود را یعنی شولسته نویسنده را روایت کرده و شخصیت‌های متعددی را از خود تصویر کرده است. در کشورهای غربی، نویسندگان به ویژه نویسندگان شناخته‌شده، بارها برای کتاب‌خوانی و گفتگو درباره کتاب‌هایشان به برنامه‌های مختلف دعوت می‌شوند. شولسته در برخی از داستان‌های کتاب پیش رو، نیز چنین سفرهایی را محور اصلی داستان قرار داده و به همین دلیل نام کتاب‌ها، دوستان و مترجمان آثارش را نیز در داستان ذکر کرده است. نسخه اصلی این کتاب 13 داستان دارد که یکی از آن‌ها در ترجمه فارسی، بازگردانی نشده است.

اسامی داستان‌های کتاب عبارت است از:

موبایل، بولرو برلین، میلوا آن‌وقت‌ها که هنوز خیلی جوان بود، کلکته، میسترنیترکورن و سرنوشت، نویسنده و تعالی، در استونی و در روستایی، پیشامدی در قاهره، اینکه ادبیات نیست یا کشف و شهود عصر یکشنبه، بلبشوی شب سال نو، شبی پیش بوریس، و یک داستان دیگر.

در قسمتی از داستان «پیشامدی در قاهره» از این کتاب می‌خوانیم:

در قاهره جلوی گیشه‌ی کنترل گذرنامه دو مرد جوان به ما خیرمقدم گفتند. در مقام نماینده‌های کنفرانس خیلی با اطمینان گفتند به‌خاطر حضور آن‌ها می‌توانیم سریع، حتی بدون ویزا، از کنترل گذرنامه عبور کنیم، البته معلوم شد اشتباه کرده بودند. مجبور شدیم برگردیم و از گیشه‌ای ویزایی به شکل تمبرپستی و به قیمت سی و پنج دلار بگیریم. الیزابت که بعد از کنترل گذرنامه منتظر ما بود، گفت به این می‌گویند پراگماتیسم یک کشور توریستی.

البته که گرمای هوا نعمتی بود؛ بعد از آن خواب‌آلودگی ناشی از نشستن در هواپیما، همان چندمتر مسافت سالن اطلاعات و پارکینگ کافی بود تا ذوق‌زده بشویم. راننده‌ی ون فولکس‌واگن نقره‌ای متالیک، مرد مسن کت‌و‌شلوار پوشیده، در ِ اتوموبیل را برای‌مان باز کرد، چمدان‌های‌مان را روی هم گذاشت و بعد وارد ترافیک دم غروب شدیم. کنار خیابان‌ها در دو ردیف سربازهایی با انیفورم سرمه‌ای، مسلح به سپر و باتوم، منتظر رئیس‌جمهور مبارک ایستاده بودند. خیلی زود وارد خیابان‌هایی پل‌مانند شدیم. قاهره را از بالا تماشا می‌کردیم و داشتیم به آن همه اتومبیل و بوق عادت می‌کردیم.

هوا تاریک می‌شد که رسیدیم هتل. شیلا به اتاق‌مان می‌گفت سوئیت، چون یک اتاق نشیمن داشتیم و یک اتاق خواب و حمامی بزرگ. دیوار سفیدشده‌ی یک برج جلوی دیدمان را گرفته بود، در پایین هم منظره‌ی پشت‌بام‌ها و آنتن‌ها بود. چمدان‌ها را باز نکردیم و بالافاصله رفتیم بیرون، دست‌دردست هم از خیابانی چندبانده که ورودی هتل از آن منشعب می‌شد، گذشتیم و یک دقیقه بعد کنار نیل بودیم. می‌بایست، به توصیه‌ی الیزابت،‌ از مسیر کورنیش می‌رسیدیم به رستوران "فیش مارکت"...

این کتاب با 280 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 12 هزار و 500 تومان منتشر شده است.

کد خبر 2336790

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha