به گزارش خبرنگار مهر، سمینار بین المللی شریعتی و آینده علوم انسانی روز گذشته، دوشنبه ۲۳ آذرماه با حضور میهمانان داخلی و خارجی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این سمینار که شامل دو بخش و پنل اختصاصی بود، اساتید و کارشناسان سرشناسی به ارائه مقاله پرداختند. در این سمینار افرادی چون فرید العطاس، حسین مصباحیان، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، پوران شریعت رضوی (همسر دکتر شریعتی)، غلامعباس توسلی و اساتید برجسته دیگری حاضر بودند.
حسن محدثی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی و مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران در این همایش درباره « مبانی فلسفی تفکر شریعتی» سخنرانی کرد. وی گفت: یکی از نگرانی های همیشگی من این است که ما همیشه درگیر دفاع یا مخالفت با شریعتی بودیم در حالیکه ما باید قبل از هر مخالفت یا دفاع ببینیم که شریعتی به چه سنت فکری تعلق دارد و بعد هم نسبت خودمان با آن سنت فکری را تعیین کنیم. ما باید شریعتی را به عنوان یک سرمایه فرهنگی در نظر بگیریم و ببینیم که از تفکرات آن چه چیزهایی می توانیم استخراج کنیم.
وی افزود: ممکن است خیلی ها فکر کنند که شریعتی چون درگیر مسائل روز بوده است، نظام فکری منسجمی نداشته در حالی که به نظر من این طور نیست. هرنوع اندیشه ای که ارائه می شود قطعا مبانی و مبادی فلسفی دارد چه به آن واقف باشیم چه نباشیم. شریعتی هم مبانی مشخص و معینی داشته است. این در حالی است که پیروان او بیشتر درگیر نقل قول و تکرار هستند. با این حال خودِ شریعتی به این نظام فکری وقوف آگاهانه ندارد. شریعتی سوبژکتیویسم دکارتی را نقد و تاکید می کند که حقیقت باید در عمل کشف شود. از نظر شریعتی معیار صدق نهایی عمل است.
این جامعه شناس ایرانی ادامه داد: از نظر من شریعتی در بین نسبت معرفت و عمل، معرفت را متقدم می داند. به عقیده او معرفت در دنیای عمل محک می خورد و پایش می شود. از نظر شریعتی در عمل است که ایمان یک فرد مشخص می شود و اعتقاد به تنهایی فضیلت حساب نمی شود. شریعتی تاکید می کند امر سوبژکتیویته تا زمانی که عمل نشود هیچ فضیلتی برای فرد نمی آورد مثل هنرمندی که تا وقتی اثر هنری داشته باشد، هنرمند نیست و فرقی با مردم عادی ندارد. شریعتی از اسلام هم به صورت انقلابی دفاع می کند درست برعکس مطهری که از انقلاب اسلامی حرف می زند. به عقیده او اگر بخواهیم درباره سوژه ها داوری کنیم باید به عمل آنها توجه کنیم.
محدثی اضافه کرد: باید توجه داشته باشیم که عمل گرایی صِرف هم یک ورطه انحرافی است چون عملِ بدون معرفت بی فایده است، در حالیکه معرفت و عمل لازم و ملزوم همدیگرند. هر وقت فکر از عمل دور بیفتد هردوی آنها بیهوده می شوند. به عقیده شریعتی کتاب و کار مکمل یکدیگر هستند.
این استادیار دانشگاه با اشاره به ثمرات عمل گفت: تصحیح انحراف ذهنی، شناخت مکمل، پالایش وجودی و اخلاقی و آشنایی کنشگر با رنج مردم از جمله ثمرات عمل است. شریعتی بین دو نوع نظام معرفتی عمل محور و غیرعمل محور تمایز قائل شده است. به عقیده او نظام معرفتی عمل محور رویداد تولید می کند و کادر و نیروی خاصی برای ورود به جهان اجتماعی می سازد، به همین دلیل او می گوید که اسلامی که این دو کار را نکند اسلام قابل قبولی نیست.
محمدعلی مرادی پژوهشگر حوزه فلسفه، از دیگر سخنرانان این مراسم بود که درباره «نسبت شریعتی با علوم انسانی و اجتماعی در ایران» سخنرانی کرد. وی گفت: هنگامی که ابونصر فارابی فلسفه را در تمدن اسلامی پایهریزی کرد، کوشید منطق ارسطو را بازسازی کند و با کتاب احصاءالعلوم را دستهبندی کند. این سنت منطقنویسی که مسلمانان از یونانیان اخذ کرده بودند به سنتی تناورده در تمدن اسلامی تبدیل شد.
وی افزود: ابن سینا با نوشتن منطق شرقیه، سهروردی با حکمت الاشراق در شرق جهان اسلام و ابن رشد در غرب جهان اسلام این سنت را ادامه دادند و دیگران نیز چون بابا افصل در مصنفات، خواجهنصیر در اساس الاقتباس همه به این سنت گردن نهادند. از این رو در سنت اسلامی منطق جایگاه و وزن مخصوصی داشت، در نظام دانش تمدن اسلامی اگر چه با انزوای ملاصدرا و تسلط فقها فلسفه مهجور شد، اما منطق در چهارچوب علم کلام همواره مورد توجه علمای حوزه در نجف و قم بوده است. با تحولاتی که در اروپا صورت گرفت، ساختار دانش در قلمرو جهان اسلام در مقابل دو امکان قرار گرفت. برخی که دانش را با همان منطق سنتی دنبال میکردند و گروهی از متجددان اسلامی که میخواستند به مسائل جدید بپردازند. سید جمالالدین اسدآبادی، شریعت سنگلجی، محمد نخشب، مهندس بازرگان و سرانجام علی شریعتی اگر به مجموعه نوشتههای اینها توجه کنیم، هیچکدام کوششی برای طراحی منطق جدید صورت ندادهاند.
مرادی ادامه داد: از سوی دیگر نیز روحانیون از یک سو از فلسفه عدول میکردند و اگر هم به فلسفه رجوع میکردند، نیازی به تجدیدنظر در منطق سنتی نمیدیدند و علم اصول نیز متکی به همان منطق سنتی بود از این رو فرمی از تفکر در میان آنها شکل گرفت که ترکیبی از مفاهیم اروپایی با رگههایی از مفاهیم دینی اسلامی است که به گونهای چند رگهای با هم پیوند خوردهاند میتوان این نوع تفکر را از جنبه فرم با مفهوم چند رگه نام گذاشت که با منطق خاص که از سنخ سیستم و منظومه نیست در هم تنیده شدهاند.
این منتقد اندیشه های شریعتی در پایان اضافه کرد: این نوع فرم هیبریدی از آنجا که من اندیشندهای در مرکز آن قرار ندارد، روایتهای گوناگون را میگیرد و بدون اینکه بتوان در بین آن نظمی منطقی ایجاد کند، برای بسیج عمومی از آن بهره میگیرد و نمیتوان انباشت علمی صورت دهد. علوم انسانی در جهان و تمدن اسلامی نیازمند انباشت است و این جز دوری از روش شریعتی نیست. اگر چه میتوان و باید خود آثار شریعتی را نیز به درون دستگاه مفاهیم کشاند و ایدههای او را تبدیل به مفاهیم کرد، گرنه خصلت تخریبی به خود میگیرد، چرا که در دوران تهاجم ایدئولوژی این خطر همواره در کمین نگاه هیبریدی وجود دارد.
نظر شما