به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «برگرد دکتر کلیگری» نوشته دانلد بارتلمه به تازگی با ترجمه علی معصومی توسط انتشارات بوتیمار منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هفدهمین عنوان از مجموعه «داستان جهان» است که توسط این ناشر به چاپ می رسد.
نام دکتر کلیگری که برای این کتاب انتخاب شده، ناظر به یکی از فیلمهای سینمای صامت آلمان با نام «اتاقک دکتر کلیگری» است که پس از پایان جنگ جهانی اول ساخته شد و فیلمی ترس آور و وحشت زا بود. این فیلم اکسپرسیونیستی بین علاقهمندان به تاریخ سینما شناخته شده و درباره مجتمع مرموز یک روانپزشک به نام دکتر کلیگری است که در پایان روایت مشخص میشود راوی داستان، یک دیوانه بوده و تمام داستان هم بیان توهم ها، نشانه های بالینی و آسیب شناختی بیماری اوست که قرار بوده توسط دکتر کلیگری درمان شود.
داستان های کتاب «برگرد دکتر کلیگری» را می توان با توجه به فیلم مذکور بررسی کرده و مورد نقد قرار داد. دانلد بارتلمه را به عنوان یکی از بهترین نویسندگان داستان کوتاه در جهان می شناسند و نسخه برداری های متعدد خوب و بد از سبک نوشتاری او، به حدی است که باعث شده خود و آثارش بین این نسخهبرداریها گم شوند. شاید پرکششترین ویژگی قلم این نویسنده، افزودن بر آن چه جرج ساندرز آن را چیره دستی ویرانگر زبان بارتلمه خوانده و استعدادش در پرادخت کمدی باشد. این ویژگی را می توان در پرخشم ترین آثار این نویسنده یعنی «برآمدن سرمایه داری» مشاهده کرد.
کتاب «برگرد دکتر کلگیری» ۱۴ داستان کوتاه را از بارتلمه در بر میگیرد که عناوین شان به ترتیب عبارت است از: «فلونس گرین ۸۱ ساله است»، «نوازنده پیانو»، «مرد پنهان شده»، «به من میگویی؟»، «چون من پسری هستم که تنها دل خوشی اش دوست داشتن توست»، «پخش بزرگ رادیویی ۱۹۳۸»، «مجلس رقص اپرای وینی»، «من و دوشیزه مندیبل»، «مری، مری، محکم بگیر»، «بالا، بالاتر در آسمان»، «حاشیه ها»، «بزرگ ترین پیروزی ژوکر»، «به سوی لندن و رم» و «باران طلا».
در قسمتی از داستان «مری، مری، محکم بگیر» از این کتاب می خوانیم:
گفت: «خیلی خوب، حالا حرکت کنید، باید از اینجا بروید، نمی توانید اینجا تظاهرات کنید!» می گفت هیچ وقت جلوی کلیسا تظاهرات نشده است و بدون مجور نمیشود جلوی کلیسا تظاهرات کرد، پیاده رو مال ماست و به پلیس خبر میدهیم. هنری مکی، ادوارد اشر و هوارد اتل پیش تر به خاطر اندکی دوراندیشی از پلیس مجوز گرفته بودند و ما با نشان دادن برگهای که از کلانتری گرفته بودیم، این موضوع را ثابت کردیم. خادم با دیدن برگه به شدت برافروخته شدن و به درون کلیسا دوید تا به مقام بالادستی خود گزارش بدهد. هنری مکی گفت: «خوب حالا آماده توفان و رعد و برق باشید.» و ادوارد اشر و هوارد اتل خندیدند.
کم کم کسانی که داشتند راه می رفتند توجه بیشتری به تظاهرات نشان دادند و بسیاری از آن ها اعلامیه های ما را گرفتند و شروع به پرسش کردند: «هدفتان چیست؟»، «شما جوان ها در کلیسا بزرگ شده اید؟». بچه های پلاکارد به دست ما، آرام ولی محکم با جزئیاتی که انتظار می رفت عابران به آن ها علاقه مند باشند، به این پرسش ها پاسخ می دادند. عده ای از عابران متلک پراندند. یکی از متلک ها که به یادم مانده است این بود...
این کتاب با ۲۱۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۳۰ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما