به گزارش خبرنگار مهر، رمان «سلام» نوشته تبسم غبیشی به تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و سی امین عنوان «داستان ایرانی» و هشتادمین رمان این مجموعه است که این ناشر به چاپ می رساند.
این رمان «سلام» درباره اضطرابها و اضطرارهای چند زوج جوان در اواسط دهه ۷۰ است که در فضاهای روشنفکری و فرهنگی آن دهه با هم ارتباط داشته و گفتگو و مراوده دارند. داستان دارای چند راوی است که راویها، هر يک از شخصيتها هستند و با روایت خود، درباره درونیات و اتفاقات بیرونی ای که برایشان رخ میدهد، قصه را پیش میبرند.
شخصیتهای این رمان روایت کننده ترسها و بحرانهای زندگیشان در شهر بزرگ تهران هستند و درباره درگیریهای سیاسی و فرهنگی، اجتماعی تهران دهه ۷۰ میگویند. هرکدام از آنها، از طرفی تابع مسائل درونی، امیال و غرضهای شخصیشان بوده و از طرف دیگر، اصولی اخلاقی را پذیرفتهاند که تضاد بین درونیات و این اصول اخلاقی، موجب شکل گیری تضادها و تعارض هایی در آنها میشود و همین تضادها، بحران هایی اجتماعی و خانوادگی را به وجود می آورند.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
ببین مامان من چقدر ساده است... بهش می گفتم مگر نمیبینی سوییچ ماشینش را چطور دور انگشتش تاب میدهد و میگوید ماشین من که هست، اگر کاری داشتید بفرمایید؟ نمی دانم چرا از وقتی این ماشین جدید را خریده این قدر مودب شده و میخواهد به همه خوبی کند، همه را وقتی دلشان گرفته ببرد بگرداند یا به عیادت مریضها برود... به نظر تو فقط برای جلب توجه و پز دادن و به رخ کشیدن نیست؟ دروغ نگویم من اصلا نمیتوانم تصور کنم که با کسی مثل ساناز این قدر صمیمی بشوم... از مینا بعید است که با ساناز دوست باشد... چطور حرفها و اداهای او را تحمل می کنند؟
چه حرفهای بیخودی میزنم... می دانم که تو از حرفهای معمولی حوصله ات سر میرود. حالا برای این که خوشحال بشوی بگویم که کتاب جامعه شناسی نخبه کشی را تمام کردم. دروغ نگویم خیلی ناراحت شدم و دلم گرفت. برایم این سوال پیش آمد که با وجود این که این ها را می دانیم، باز هم باید تلاش کنیم؟ این که خیلی بد و خطرناک است... آدم یاد مثلث برمودا می افتد... یادت باشد حتما امسال یک بار جلسه را ببریم کرج کنار مزار شاعرها.
این کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما