۵ بهمن ۱۳۹۵، ۸:۱۸

توسط نشر افق؛

قطار شبانه لیسبون برای سومین بار به ایستگاه رسید

قطار شبانه لیسبون برای سومین بار به ایستگاه رسید

رمان «قطار شبانه لیسبون» نوشته پاسکال مرسیه با ترجمه مهشید میرمعزی توسط نشر افق به چاپ سوم رسید.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «قطار شبانه لیسبون» نوشته پاسکال مرسیه با ترجمه مهشید میرمعزی به تازگی توسط نشر افق به چاپ سوم رسیده است.

این کتاب، به عنوان هفتادوهشتمین رمان مجموعه ادبیات جهان این ناشر به چاپ رسیده است. این کتاب با عقد قرارداد کپی رایت با نویسنده و ناصر اصلی اثر، به فارسی ترجمه و چاپ شده و چاپ اولش در تابستان سال ۹۲ راهی بازار شد.

این رمان ۴ بخش دارد که به ترتیب عبارتند از: عزیمت، ملاقات، تلاش و بازگشت.

«قطار شبانه لیسبون» نوشته پتر بیری با نام مستعار پاسکال مرسیه است که در سال ۱۹۴۴ در برن متولد شده است. او با داشتن مدارک مختلف تحصیلی در حوزه های فلسفه و ادبیات انگلیسی، دارای کرسی تدریس فلسفه تحلیلی است. این نویسنده نام مستعار پاسکال مرسیه را در سال ۱۹۹۵ هنگام نوشتن رمان «سکوت پرلمان» برای خود انتخاب کرده است.

دومین رمان مرسیه با عنوان «متخصص کوک پیانو» در سال ۱۹۹۸ منتشر شد و پس از آن بود که او نام اصلی اش را برای مخاطبان فاش کرد. سومین رمان پتر بیری با نام «حرفه آزادی» در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و به عنوان یک اثر فلسفی پرفروش، به زبان‌های دیگر ترجمه شد. «قطار شبانه لیسبون» در سال ۲۰۰۴ با همان نام مستعار پاسکال مرسیه وارد بازار نشر شد و مرسیه با چاپ این رمان، به طور رسمی وارد جمع نویسندگان فلسفی شد. این کتاب به فروش یک و نیم میلیون نسخه‌ای دست پیدا کرد و در سال ۲۰۱۳ با اقتباس از آن، یک فیلم سینمایی با بازی جرمی آیرونز ساخته شد.

«قطار شبانه لیسبون» روایتی داستانی از یک استاد زبان‌شناس است که به تدریس زبان‌های یونانی و برخی زبان‌های قدیمی اشتغال دارد و شخصیت بسیار کسالت‌باری دارد. روزی در مسیر همیشگی‌اش به محل کار، از سوی یک زن نامه‌ای دریافت می‌کند که به زبان پرتغالی نوشته شده است. تلاش برای خوانش این نامه زندگی این استاد زبان‌شناس را متحول می‌کند.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

گریگوریوس چمدان خود را باز کرد و کتاب‌ها را روی میز گذاشت. زلزله بزرگ. مرگ سیاه. شوفاژ تمام اتاق‌ها را باز کرد و ماشین لباس شویی را به کار انداخت. بعد شروع به مطالعه شیوع بیماری طاعون در قرن ۱۴ و ۱۵ در پرتغال کرد. زبان کتاب مشکل نبود و او به خوبی پیش می‌رفت. بعد از مدتی آخرین سیگار بسته‌ای را روشن کرد که از کافه نزدیک خانه ملودی خریده بود. طی پانزده سالی که در آن خانه زندگی می‌کرد، اولین مرتبه بود که دود سیگار در هوای آن می‌پیچید. هر از گاه و وقتی بخشی از کتاب به پایان می‌رسید، به ملاقات خود با ژو آئو اسا فکر می‌کرد. بعد به نظرش می‌رسید که چای داغ را در گلوی خود حس می‌کند که به راحتی آن را سر کشید تا کار ژو آئو آسا را با آن دست‌های لرزانش آسان کند.

وقتی به سوی کمد رفت تا پلوور ضخیم تری بردارد، پلووری را به خاطرش آورد که در دبیرستان متروک دور انجیل عبری پیچیده بود. نشستن در دفتر سینیور کوختس و مطالعه کتاب ایوب، ضمن این که گوی نور آفتاب در آن حرکت می‌کرد، چه خوب بود. گریگوریوس به الیفاس فون تمان، بیلداد فون شو آخ و زوفار فون نما فکر کرد. تابلوی ایستگاه قطار سالامانکا را پیش رو دید و حس کرد چگونه در راه آماده شدن برای رفتن به اصفهان، اولین کلمات فارسی را روی تخته سیاه اتاق خود نوشت که فقط چند صد متر با خانه فعلی او فاصله داشت. تکه‌ای کاغذ برداشت و به بررسی حافظه دست خود پرداخت. چند حرف، نقطه و خط به ذهنش رسید. بعد کاغذ را پاره کرد.

چاپ سوم این کتاب با طرح جلد جدید، ۴۹۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۶۰ هزار ریال منتشر شده است.

کد خبر 3884320

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha