به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیویورک تایمز، استالین ظاهرا بوریس پاسترناک را «ابرنشین» خوانده بود وبه پلیس مخفی دستور داده بود تا از اوچشم پوشی کنند. همین مساله بیان میکند که چگونه پاسترناک توانست تا سنین بالا به زندگی ادامه دهد در حالی که نویسندگان بسیار دیگری کشته شدند یا سر از گولاگ درآوردند. با این حال وضعیت حمایت از پاسترناک شامل حال همه آنهایی که او دوست داشت نشد. در کتابی با عنوان «لارا؛ قصه عشق ناگفتهای که الهامبخش دکتر ژیواگو شد» آنا پاسترناک نوه برادر او به توضیح داستان زندگی اولگا ایوینسکایا برآمده است که محبوب پاسترناک بود و الهامبخش او برای خلق شخصیت لارای محبوب دکتر ژیواگو شد.
با این حال استفاده از صفت «ناگفته» که در عنوان کتاب آمده خیلی حقیقت ندارد زیرا داستان رابطه پاسترناک با اولگا بارها بیان شده و برای مثال در خاطرات خود اولگا که به عنوان منبعی برای شناخت شخصیت «لارا» به کار رفته و به زبان انگلیسی نیز در دسترس است و نیز از خاطرات چندین تن از اعضای خانواده و دوستان پاسترناک میتوان اطلاعاتی در این باره به دست آورد.
اولگا ایوینسکایای سی و چهار ساله که دو بار بیوه شده بود و دو فرزند داشت در سال ۱۹۴۶ با پاسترناک که ۲۲ سال از وی بزرگتر بود آشنا شد. رابطه این دو بلافاصله ادامه دار شد و این زمانی بود که پاسترناک از ازدواج با همسر دومش زینادا که همه سرگرمیاش دود کردن سیگار بود، ناشاد بود.
اما این اولگا بود که نوشتههای پاسترناک را تحسین میکرد و از نوجوانی از هواداران نویسندگی وی بود و آثار او را میخواند و سرانجام این شانس را پیدا کرد که هم به محبوب او و هم منشی وی بدل شود.
تا زمان مرگ پاسترناک که ۱۴ سال بعد اتفاق افتاد، همسر پاسترناک به تلاشهای او برای جدا شدن و ازدواج با اولگا اعتنایی نکرد زیرا انگیزههای بسیاری داشت تا همچنان به عنوان همسر او باقی بماند؛ از یک سو با وجود بیتوجهی پاسترناک به دولت شوروی، شهرت بینالمللی وی منافع اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی به ارمغان آورده بود و از سوی دیگر این اولگا بود که قربانی جایگاه شاعر روس شده بود. در سال ۱۹۴۹ وقتی پلیس نتوانست پاسترناک را برای روخوانی دست نوشتههایش از کتاب «دکتر ژیواگو» که جنبههای ضد شوروی داشت دستگیر کند؛ به جای آن اولگا را دستگیر کرد و او چند سال در اردوگاه کار اجباری گذراند و با این حال توانست از زندان بازگردد و به پاسترناک کمک کند تا کتاب «دکتر ژیواگو» را به اتمام برد و سپس آن را منتشر کند.
وقتی پاسترناک دست نوشتههایش را به یک ایتالیایی جوان که سال ۱۹۵۶ برای گردش به شوروی رفته بود داد، در واقع نه تنها خودش بلکه اولگا و خانواده وی را نیز به دردسر انداخت و مقامات شوروی از حمایت بینالمللی از کتاب «دکتر ژیواگو» به خشم آمدند و پس از اعلام این که این کتاب برنده جایزه نوبل شده پاسترناک طرد شد و مورد آزار بسیار پلیس قرار گرفت. در اوج ناامیدی او پیشنهاد یک خودکشی دو نفره را به اولگا داد و باز این اولگا بود که توانست او را از فکر این کار باز دارد. پاسترناک در فشار شدید برای مهاجرت بود و میتوانست اولگا و خانوادهاش را نیز با خود ببرد اما تحمل چنین زندگی سختی برای او دشوار بود و سرانجام با صدور بیانیهای از داخل کشورش از پذیرش جایزه نوبل خودداری کرد. وقتی او سال ۱۹۶۰ بر اثر سرطان ریه بستری بود، اولگا اجازه نداشت او را ببیند یا با اوصحبت کند.
و در نهایت چند ماه بعد اولگا دوباره و این بار همراه دخترش دستگیر شد. در واقع مقامات شوروی میخواستند شهرت نویسنده بزرگ را با سرزنش کردن ماجراجویانی که دستگیر کرده بودند پاک کنند و گناهکارانی برای خلق «دکتر ژیواگو» داشته باشند.
در کتاب «لارا» آنا نویسنده کتاب، کتاب پاسترناک را به عنوان یک قصه عشق تجسم کرده که کم و بیش با فیلم پرفروشش شباهت دارد. او کمترین درک از دستاوردهای ادبی پاسترناک را در این کتاب ارایه کرده و توجهی به این نداشته است که گرچه پاسترناک خارج از روسیه بیش از همه برای «دکتر ژیواگو» شناخته میشود اما او شاعری تاثیرگذار بود. از همین رو باید گفت کتاب «لارا» کتابی کلیشهای است که اطلاعات بیشتری درباره پاسترناک ارایه نمیکند و تنها همانطور که ایوگنی پاسترناک پسر بزرگ بوریس پاسترناک در چند خط نقل کرده باید گفت این کتاب بیش از هر چیزموفق میشود تا طرفداران داستانهای عاشقانه و کتاب «دکتر ژیواگو» را به هم نزدیکتر کند و در واقع از کتابهای خاطراتی که پیش از این نوشته شده بیشتر از هر چیز به عنوان منبعی برای نوشتن این کتاب بهره گرفته است.
این کتاب که در ماه نوامبر(آذر) ، در ۳۱۰ صفحه از سوی انتشارات هارپر کالینز و اکو به قیمت ۲۷.۹۹ دلار منتشر شده است.
نظر شما