۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۴:۱۱

بازخوانی مهر؛

«راهیان نور»در شعر فارسی؛ در این مسیر شما را شهید همسفر است

«راهیان نور»در شعر فارسی؛ در این مسیر شما را شهید همسفر است

بیستم اسفند ماه، «روز راهیان نور»است؛ راهی رو به خدا برای رهروان عاشق که تجلی آن در اشعار شاعران ایران زمین هم دیده می شود.

خبرگزاری مهر گروه فرهنگ: چند سالی است که بیستم اسفند ماه در تقویم ها به عنوان «روز راهیان نور» نامگذاری شده است؛ روزی که یادآور افتخارآفرینی های هشت سال دفاع مقدس و البته ادامه آن راه به دست نسل امروز است:

راهیان نور بر لب دعا دارند

میل دیدار حرم کربلا دارند

راهیان نور، زوّار خوبانند

همدل و همراه با شهیدانند

در این روزهاست که برخی از مردم ما، خود را برای مسافرتهای نوروزی به مناطق عملیاتی غرب و جنوب غرب کشور آماده می کنند؛ مناطقی که در روزهای نه چندان دور، شاهد حماسه حضور بود.

راهیان نور، نامی آشنا برای فرهنگ ایثار و شهادت است؛ فرهنگی که در اشعار پُر شور شاعران این مرز و بوم هم طنین انداز است.

مرجع عالیقدر، آیت الله حسین نوری همدانی یکی از فرهیختگانی است که برخی از سالها با کاروانهای راهیان نور همراه شده و می شود و این شعر، یادگار یکی از همان سفرهاست؛ شعری که در آن، به افتخار همراهی با کاروان راهیان نور، شُکرگزار خداوند است و آن مناطق نورانی را «دارالأمان» می خوانَد:

منه پا بی ‌وضو اینجا؛ مزار عاشقان اینجاست
سرافرازان عالم، جبهه دریادلان اینجاست
کمی از خاک را بردار و روی چشم خود بگذار
که خاک، آغشته با خون عزیزان جهان اینجاست
قدم با احترام، آهسته بردار اندر این وادی
ببوس؛ این خاک را بو کن؛ که عطر گل فشان اینجاست
اَشِدّاءُ علی الکُفّار، پاسداران اسلامی
حماسه آفرین ارتش، نمایشگاهشان اینجاست
مناجات بسیجی ‌ها، صدای نغمه قرآن
ز سنگرها به گوش آید؛ صف قرآنیان اینجاست
خداباورترین انسان، که با اهدای خون و جان
نموده عشق را تفسیر، سر بر آستان اینجاست
مخوان گمنام ما را، ما همه در آسمان مشهور
کنار سفره حقّ ایم و قربانگاهمان اینجاست
درون خاکِ تیره خفتگانی از تبار نور
که روح پر فتوحش رفته اوج آسمان اینجاست
بیا بشنو پیام ما، پیام خون ما این است
که تنها راه محو جبهه مستکبران اینجاست
در اینجا باکری ‌ها و هلالی ‌ها و زین الدین
بلندآوازگان عرصه نام آوران اینجاست
در اینجا درس علم حق بخوان و با بصیرت باش
ز دانشگاه و حوزه برتر و والامکان اینجاست
هنوز از پیکر پاکش بجوشد خون آزادی
بیا که قبله گاه و مقصد آزادگان اینجاست
تو ای "نوری" که جزو راهیان نور گردیدی
خدا را شکر و ایمن باش که آن دارالامان اینجاست

و اما شاعر پیشکسوت آئینی، ولی الله کلامی زنجانی هم از شاعرانی است که برای راهیان نور و مسافران طلائیه، سخنانی منظوم دارد و از عملیات خیبر و بدر یاد می کند:

مسافران طلائیه جاده بی خطر است
نیاز راهنما نیست؛ عشق راهبر است
مسافران طلائیه، سعیکم مشکور
در این مسیر شما را شهید همسفر است
مسافران طلائیه ای بلاجویان
سفر بخیر که اینجا کرانه ی ظفر است
کنید از عملیات بدر و خیبر یاد
که ذکر اهل ادب یادواره ی هنر است
اگر چه شد سپری سالها از آن دوران
ولی هنوز شُکُوه حماسه در نظر است
سلام باد به ایثار کشتگان وطن
که کارنامه ی آنان همیشه معتبر است
موحّدان به حرم بی وضو نمی آیند
همین مکان حرم محرمان مفتخر است
مسافری که سفیر سفارت عشق است
به هر کجا که رسد طنینش پی خبر است
خبرنگار محبت شوید ای یاران
که جبهه، سنگرِ قربانیانِ نامور است
زلال، خاک طلائیه همچو آب طلاست
نه بلکه ارزش این خاک بیشتر ز زر است
به وعده گاه شهیدانتان خوش آمده اید
که میزبان شما خود امام منتظر است

شاعر دیگری که درباره راهیان نور اشعاری تقدیم کرده، قاسم صرافان است که دو شعر او با نوای دلنشین حاج صادق آهنگران مزیّن شده است.

یکی از این اشعار، «راوی» نام دارد که بخشی از آن، اینچنین است:

بگو راوی، از آن شبهای پُرشور

روایت کن برادر جان، جنون را

روایت کن از آن آلاله هایی

که تا عرش خدا بردند خون را

بگو راوی، روایت کن برادر!

اگرچه دیدنی ‌ها، گفتنی نیست

بگو با راهیان نور در عشق

مسیری جز شهادت، رفتنی نیست

بگو راوی همین ‌جا حاج احمد اشکها می‌ریخت

همین ‌جا از عبور راه قدس از کربلا می‌ گفت

همین ‌جا حاج همت با نظر بر عکس روح ‌الله

دری رو به خدا، با رد شدن از خویش، وا می‌ کرد

بگو در کربلای ۴ بود، آنجا که هر لاله

به روی خاک می‌افتاد، زهرا (س) را صدا می‌کرد

بخوان راوی بخوان باز وصیت ‌نامه‌ها را

روایت کن شکوهِ سوارانِ خدا را

ببین مستانه در هور، علیِ هاشمی را

ببین در بی نشانی، یلان فاطمی را

بگو آرامش شبهای حمله

میان چشم عاشقها چه رنگی است

بگو از نان خشک و کُشتن نفس

بگو جنگیدن با دل، چه جنگی است

بگو باز از قلاویزان، مریوان

بگو تا بستن عهدی دوباره

حرامی ‌ها همیشه در کمین اند

و حالا ماییم و مرصادی دوباره

و اما شعر دیگر او در این موضوع، «قافله» نام دارد که در ادامه از نظر می گذرد:

آرزوی کربلا دارد هنوز این قافله

می ‌رود پشت سرِ مولای خود بی‌ فاصله

پرچمی در دست ما مانده ست از یاران مان

روی آن صد لاله نقش از خون سرداران مان

حاجی عشقیم و رو به فکه، مجنون می ‌رویم

همدلِ دریادلان، همراه کارون می ‌رویم

از نفس هرگز نمی ‌افتد سپاه عاشقان

باز می‌آید صدای «با نوای کاروان»:

«با نوای کاروان، بار بندید همرهان

این قافله عزم کرب و بلا دارد ...»

با نوای کاروان بستیم ما بار سفر

های! مرد است و صبوری؛ های! مرد است و خطر

چیست دشمن؟ تا نگاه دوست فرمان می ‌دهد

وای از آن وقتی که مولا اذن میدان می ‌دهد

رهروان عشق را با عافیت خواهی چه کار؟

مرد را با سازش و تسلیم و کوتاهی چه کار؟

عاشقان! رفتید اما جایتان خالی نبود

"ای شهیدان به خون غلتان خوزستان! درود"

دل به لبخند شب دجّال بستن، خامی است

نخل بیداری ما از ریشه ‌ای اسلامی است

با یمن، با مصر، ما چشم انتظار یوسفیم

مثل کنعان، مثل مکه، بی ‌قرار یوسفیم

از درون باید که پُر شد، صیقلی شد، کوه شد

باید اول مرد توفان بود و یار نوح شد

از نفس هرگز نمی ‌افتد سپاه عاشقان

صبح نزدیک است؛ هان! «ای لشکر صاحب زمان»

اینگونه است که در روزهای پایانی سال جاری و روزهای ابتدایی سال جدید، باز هم راهیان نور با نوای کاروانیان عشق و جنون همراه می شوند و لبهایشان مترنّم به این اشعار خواهد بود:
ما راهیان نوریم
آماده ی حضوریم
آئینه دار صبحیم   
نسل حماسه سازیم

ما پیرو حسینیم    
یادآور شهیدان
ما راهیان نوریم
آینده ساز ایران

کد خبر 3928335

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha