به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «قصههای برادران گریم» اثر یاکوب گریم و ویلهلم گریم به تازگی با ترجمه هرمز ریاحی، نسرین طباطبایی و بهزاد برکت توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی کلاسیک» است که توسط این ناشر چاپ می شود.
این کتاب به این دلیل به نام برادران گریم شناخته می شود چون یاکوب و ویلهلم گریم با سفرها و تحقیقاتی که داشته اند، ۲۱۱ قصه و حکایت را در آن گردآوری کرده اند. و. ه.اودن شاعر انگلیسی تبار آمریکایی این اثر را از کتابهای بنیادین فرهنگ غرب عنوان کرده است. این دو برادر، قصهها را بازمانده اسطورههای کهن دانسته و بر این عقیده بودند که می توان بر بستر قصهها، خدایان و پهلوانان اساطیر را بازسازی کرد.
این کتاب برای اولین بار بین سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۸۱۴ منتشر شد. ترجمه این کتاب به همراه تفسیر فولکورشناسانه به قلم جوزف کمبل چاپ شده است. این کتاب ۳ بخش اصلی دارد که عبارت اند از: قصهها، افسانههای کودکان و تفسیر فولکلورشناسانه. برادران گریم در دستنوشتههای آلمانی میانه، کتابهای عامیانه و مجموعههای زمان لوتر، مطالب خود را پیدا و استخراج کردند. وجه تمایز خاص کار یاکوب و ویلهلم گریم، ارزیابی علمی منابع بود. گردآورندگان پیشین خود را در دخل و تصرف در مطالب عامیانه مختار می دانستند. اما برادران گریم تمایل داشتند که بگذارند شیوه بیان مردم مستقیم بر کاغذ ثبت شود. بین رمانتیکهای نسل پیش، اشعار عامیانه بسیار محترم شمرده می شد. مثلا نووالیس قصه عامیانه را نخستین و ارجمندترین آفرینش شاعرانه بشر می دانست.
گرگ و هفت بزغاله، راپونتسل (راپونزل)، مار سفید، دوازده برادر، مرگ مرغ، شکارچی ماهر، دو مسافر، سه جراح، هفت شوابیایی، عروس خرگوش، روباه و غازها، هنزل قمارباز، دزد و استادش، پریها، داماد دزد، خیاط در بهشت، خانم ترودِ، دختر دانای دهقان، کلم سحرآمیز، جن آبی و ... تعدادی از عناوین داستانهای این کتاب هستند.
در بخش افسانههای کودکان این کتاب، هم این عناوین چاپ شده است: یوزف قدیس در جنگل، دوازده حوّاری، غنچه گل سرخ، فقر و فروتنی راه بهشت است، غذای الهی، سه شاخه کوچک سبز، پیاله کوچک بانوی ما، مادر سالخورده، عروسی بهشتی، شاخه فندق.
یکی از داستانهای این کتاب را می خوانیم:
دزدِ پول خُرد
روزی پدری با زن و بچههایش دور میز نشسته و شام می خوردند. یک دوست خوب هم در کنارشان بود. در این حال ساعت دوازده ضربه نواخت و مهمان دید که در باز شد و کودکی پریده رنگ با پیرهن سفید برفی داخل شد. به اطراف نگاه کرد، حرفی نزد اما یکراست وارد اتاق دیگر شد، بعد فورا برگشت و بی درنگ همان طور بی سر و صدا بیرون رفت. شب دوم و سوم هم بی کم و کاست همین اتفاق افتاد. سر آخر مهمان از پدر پرسید که آن کودک زیبا که هر نیمه شب به اتاق دیگر می رود کیست و پدر گفت: «هیچ وقت کودکی را ندیده ام، و نمی دانم کیست.» شب بعد، مهمان، کودک را به پدر نشان داد، ولی او چیزی ندید، مادر و بچهها هم چیزی ندیدند. پس مهمان بلند شد و به سوی آن اتاق رفت، کمی در را باز کرد و نگاهی به داخل انداخت. کودک روی زمین نشسته بود و تختههای کف اتاق را بر می داشت و پی چیزی می گشت، اما به محض دیدن مرد ناپدید شد. مهمان ماجرا و ظاهر کودک را که مو به مو توصیف کرد مادر او را شناخت و گفت: «آه، او کودک عزیز من است که ماه گذشته مُرد.» پس تختهها را برداشتند و دو سکه پیدا کردند که کودک زمانی از مادرش گرفته بود تا به مرد فقیری بدهد؛ اما فکر کرده بود: «با این پول می توانم برای خودم شیرینی بخرم.» و پول را لای درز تختهها پنهان کرده بود و به همین خاطر در گور آرامش نداشت، و هر شب پی سکهها می آمد. پدر و مادر بی معطلی پول را به فقیری دادند و کودک دیگر پیدایش نشد که نشد.
این کتاب با هزار و ۶۴ صفحه مصور، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۹۶ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما